مدح 14
بنیهاشم نشوی غافل از بنی هاشم وز یدالله فوق ایدیهم داد حق شیر این جهان همه را جز فطامش (42) نداد فاطمه را سنائی غزنوی زهرا و حیدر حب یاران پیمبر فرض باشد بی …
بنیهاشم نشوی غافل از بنی هاشم وز یدالله فوق ایدیهم داد حق شیر این جهان همه را جز فطامش (42) نداد فاطمه را سنائی غزنوی زهرا و حیدر حب یاران پیمبر فرض باشد بی …
چرا؟! دخت رسول و، اینهمه خونین جگر چرا؟! فلک نجات و، غرقه به موج خطر چرا؟! نه سال خانه داری و صد سال رنج و غم یک مادر جوان و خمیده کمر چرا؟! مسجد، …
ریحان باغ نبوت چنین گویند کاولاد پیمبر بجز شمع نبی زهرای ازهر همه پیش از پدر در خاک رفتند همه پاک آمدند و پاک رفتند ز چندان دُر که بود اندر کنارش پس از …
مشکن شاخهی گل را چنان در آتش کین سوخت گلچین، خرمن گل را که از بلبل ربود آرام و، از دلها تحمّل را مدینه! باغبان را گو به باغ گل چه میآیی؟! که میبندند …
بحر قدس و تقوا آنکه در توصیف و شأنش سورهی کوثر بود حضرت زهرای اطهر دخت پیغمبر بود افتخار عالم انسانی و فخر بشر زیب دامان پیمبر شافع محشر بود آنکه باشد در همه …
درد دلی با پدر داغ تو، یا داده به من اشک و آه را آهی که سوخت در نفسی مهر و ماه را ترسم ز گریه آب شود چشم روزگار اندازد ار به قد …
روح رسول ای مهین بانوی نه خانهی خلاق قدم سر ناموس رسول مدنی خاتم ای تو خاتون همه کشور ملک و ملکوت ای بانوی همه ملک عرب تا به عجم تو اگر سلسله جنبان …
آرزوی مرگ نیلی بوَد ز سیلی بیگانه، روی من داغ پدر، سپید نموده است موی من شبهای درد و ناله و غم، تا سپیده دم با پهلوی شکسته بود گفتگوی من تابی به تن …
حدیث فضل مهی که چشم مه و ستاره، به خلوت او گذر ندارد بغیر معمار آفرینش، ز طینت او خبر ندارد چنان ز عصمت نقاب دارد، که شرم از او آفتاب دارد صبا به …