حضرت زهرا سلام الله علیها در بیان رسول الله صلی الله علیه و آله
حضرت فاطمه سلام الله علیها از زبان پدر
پیش از پرداختن به احادیث حضرت رسول در مورد حضرت فاطمه سلام الله علیها به دو مطلب اشاره مینماییم:
مطلب اول:
پیامبر صلی اللَّه علیه و آله هنگامی که درباره حضرت فاطمه سلام الله علیها سخن میگوید، از جایگاه عطوفت پدری سخن نمیراند، که خداوند عزوجل درباره او فرموده است:
«و ما ینطق عن الهوی إن هو الا وحی یوحی» (1)
یعنی: «از روی هوا و هوس سخن نمیگوید، بلکه این وحی است که به او میرسد»
و پیامبر صلی اللَّه علیه و آله، در همه سخنانش درباره اشخاص، چیزی را به خاطر عاطفه اش، بیش از استحقاق نمیدهد حتی اگر آن انسان، دخترش باشد. زیرا اگر ما چنین مطلبی را بگوییم، در این صورت نبوت و کلمات مقدس آن حضرت را مورد ایراد قرار داده ایم که همگی معتقدیم معصومین حجتی بدون انحراف و دور از هوا و هوس هستند… عبداللَّه بن عمروعاص گفت: «من هر چه را از پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله میشنیدم، مینوشتم، پس قریش مرا نهی کرده گفتند: هر چیزی را که از رسول خدا میشنوی مینویسی، در حالی که وی بشری است که حال خشم و خرسندی سخن میگوید؟
من دست از نوشتن بازداشتم و این مطلب را به پیامبر گفتم. حضرت با انگشت به دهان خود اشاره فرمود و گفت: «بنویس که سوگند به آنکه جانم در دست اوست، جز حق چیزی از آن خارج نشده است».
پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله جز به راستی و دادگری سخن نمیگوید. پس، سخنان آن حضرت درباره حضرت زهرا را در برابر چشمان خود قرار دهیم آنگاه که موضع گیریهایش را پس از وفات آن حضرت میخوانیم و برای شیطان راهی را باقی نگذاریم که از آن نفوذ کند زیرا که اگر این نکته را متوجه شویم، راه فهمیدن موضع گیری حضرت فاطمه علیهاالسلام برای ما باز میشود.
مطلب دوم:
پیامبر صلی اللَّه علیه و آله در شخصیت حضرت فاطمه سلام الله علیها، قداست و خلوص وی برای خدای تعالی و نزدیک بودن نسبت به آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله را مرکزیت داد بطوری که تو را در وضعی قرار داده است که احساس میکنی که وی جزیی از آن حضرت است که هر چه به وی رسد، گویی به آن حضرت رسیده و وی نمایانگر موضع گیری آن حضرت است،… از آن حضرت تعبیر میکند و حضرتش بیان کننده اراده خدای تعالی میباشد و این در بیشتر سخنانش در مورد حضرت فاطمه سلام الله علیها است که «هر کس فاطمه را ناخشنود سازد، مرا ناخشنود ساخته است»، «هر کس فاطمه را به خشم آورد مرا به خشم آورده و هر کس مرا به خشم آورد، خدای را به خشم آورده است» و بر همین منوال.
محور کلام حضرت رسول درباره دخترش انسان را به تأمل وا میدارد، که پیرامون خشم و ناخشنودی و رضایت وی دور میزند و گویی آن حضرت اشاره ای به امت دارد درباره مصیبت و مورد آزمایش قرار گرفتنش نسبت به موضع گیری در برابر حضرت زهرا… و این امر بر خردمندانی که عقلی باز و دلهایی مالامال از دوستی پیامبر و آل او دارند، هیچ گاه پنهان نبوده است، پس مرکزیت دادن به این محور برای چیست؟ آیا معقول است که بدون علت باشد؟ آیا این امر در درون خویش دلالتهای عمیق و اشارات واضحی را به همراه ندارد.
رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله هنگام سخن گفتن، بلیغ ترین فرد عرب بوده و هنگامی که امری را بیان میفرمود حکیمانه ترین کلام را داشت همچنان که منصف ترین فرد برای مردم بود.
حضرت رسول صلی اللَّه علیه و آله مردم را آماده ساخت تا حضرت زهرا را هنگام سخن گفتن، تصدیق نمایند و آنان را مهیا کرد تا از به خشم آوردن آن حضرت پرهیز کنند و به آنان خبر داد که رنجاندن وی، اذیتی برای آن حضرت است و چنین است وظیفه پیامبران در تربیت امت ها بطور مستقیم در حیاتشان، و مهیا ساختن آنان برای استقبال از حوادث آینده پس از رحلتشان… و پیامبر که عظیم ترین آنان بوده است، حضرت زهرا را با هاله ای از قدسیت که هتک آن بر دیگران حرام است، مخصوص گردانید و او صادق امین است، که این امر بخاطر خویشاوندی نزدیک وی با آن حضرت نبوده بلکه برای این است که وی نسبت به حق اخلاص داشته و در بوته آن ذوب گردیده و مقیاس و معیاری برای کسانی بوده است که بعد از پدرش صلی اللَّه علیه و آله میآمدند.
حکمت پیامبر در احادیث مختلفش برای امت متجلی شد که ناظر بر واقعیت آینده بوده و در لابلای خود بصیرتهایی را به همراه داشت که از خلال آنها، نگاهش به آینده روشن باشد و بر همه حوادث پیش آمده در هر زمان و مکانی حکم صادر نماید.
مثالها در این مورد فراوان است، پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله درباره علی بن ابیطالب علیه السلام سخن گفته آنگاه که فرمود: «علی همراه قرآن است و قرآن همراه علی». زیرا که معاویه روزی خواهد آمد و قرآنها را بر نیزه ها برخواهد داشت و خواهان داوری به قرآن خواهد شد، آنگونه که در صفین پیش آمد.
در آن وقت امت خواهد دانست که جهت حق و راستی کجاست زیرا که حضرت رسول صلی اللَّه علیه و آله معیار را مشخص کرده بود: علی و قرآن از هم جدا نمیشوند… همچنین است وقتی که آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله خطاب به عمار فرمود: «گروه ستمگر تو را میکشند» زیرا که آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله مجالی برای عذرخواهی کسانی که در کنار معاویه بر ضد علی که عمار بن یاسر همراه او بود، میجنگیدند، باقی نگذاشت و بدین ترتیب احادیث پیامبر صلی اللَّه علیه و آله از حال صادر میشدند تا بیماری امت را در آینده، مشخص سازند.
همه این موارد ما را بر آن میدارد که با قدسیت به خشم زهرا و با تعقل به موضع گیریش بنگریم، زیرا که آن خشم به خاطر حق و موضع گیری راستینی بر ضد انحراف بوده است.
ما حضرت زهرا را منزه میدانیم از اینکه برای چیزی غیر از حق به خشم آید. این خشمی مقدس و فریاد حق سهمگین است که اندکی بعد، پرده ها به کناری میروند و تو خواهی دید که این خشم، برای چه بوده است.
اینک بخشی از گفتار حضرت مصطفی صلی اللَّه علیه و آله در مورد دخترش، دست پرورده وحی، حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام تقدیمتان میشود:
1- گفتار رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله: «فاطمه پاره تن من است، هر کس او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است». (2)
«2- فاطمه پاره ای از من است، مرا میآزارد هر چه وی را بیازارد».
مسلم در صحیح خود، (3) آن را روایت نموده است و در روایتی «فاطمه پاره ای از من است، مرا آزرده خاطر میسازد هر چه او را آزرده خاطر نماید، و مرا شاد میکند هر چه وی را شاد کند» (4)
3- رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله به حضرت فاطمه علیهاالسلام فرموده است:
«خداوند برای خشم تو، خشمگین و برای خشنودیت خشنود میشود» و حاکم در المستدرک علی الصحیحین (5) آورده و درباره آن گفته است حدیثی است با اسناد صحیح ولی آن را نیاورده اند. (6)
4- در صحیح بخاری (7) به سند از عایشه آورده است که گفت: فاطمه سلام الله علیها پیش میآمد و راه رفتنش کم از راه رفتن پیامبر صلی اللَّه علیه و آله نداشت، پیامبر صلی اللَّه علیه و آله گفت: خوش آمدی دخترم، پس او را در سمت راست یا در سمت چپ خود نشاند، سپس مطلبی را محرمانه به او گفت و وی به گریه افتاد. به او گفتم چرا گریه میکنی؟ پس از آن مطلبی را محرمانه به او گفت و او خندید. گفتم مانند امروز ندیده ام که شادی به اندوه نزدیکتر باشد. از او پرسیدم درباره آنچه گفته بود، پس گفت: من راز پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله را فاش نمیکنم. تا اینکه پیامبر صلی اللَّه علیه و آله وفات یافت، از او پرسیدم، گفت: به من محرمانه گفت که جبرئیل سالی یکبار قرآن را بر من عرضه میداشت و امسال دوبار آن را بر من عرضه نمود و من نمیبینم جز اینکه اجلم فرا رسیده باشد و تو نخستین کسی از اهل بیت من باشی که به من ملحق میشوی پس من به گریه افتادم پس گفت: آیا نمیپسندی که سیده زنان اهل بهشت باشی و من از این جهت بود که خندیدم. (8)
و ترمذی در سنن خود کتاب مناقب، از حذیفه روایت نموده که گفت: «نزد پیامبر صلی اللَّه علیه و آله رفتم و نماز مغرب را با وی به جای آوردم، پس نماز خواند تا اینکه نماز عشا را به جای آورد، پس خارج شد و من به دنبال او رفتم. صدایم را شنید و فرمود: این کیست، حذیفه است؟ گفتم: آری. گفت خواسته تو چیست، خداوند تو را بیامرزد و مادرت را؟ سپس گفت: این فرشته ای است که قبل از امشب هرگز به زمین فرود نیامده، از پروردگارش اجازه گرفت که بر من سلام کند و مرا مژده دهد که فاطمه سیده زنان اهل بهشت است و حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت هستند» (9)
و در مستدرک (10) به سند خود از عایشه روایت کرده که به فاطمه سلام الله علیها گفت: آیا تو را بشارت دهم که از رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله شنیدم که میگفت: «سروران زنان اهل بهشت چهار تن هستند: مریم دختر عمران، فاطمه دختر محمد، خدیجه دختر خویلد و آسیه دختر مزاحم» و حاکم نیشابوری درباره آن گفته است: حدیثی است با اسناد صحیح ولی آن را نیاورده اند (که مقصود وی بخاری و مسلم است) و در کنز العمال (11)، آمده است که «فاطمه سیده زنان بهشت است».
حدیث چهار زن برتر را که خداوند آنان را برتری داده است، در ذخائر العقبی (12)، آورده و اضافه نموده است که برترین آنان فاطمه است.
5- از عایشه است که هر گاه از فاطمه سلام الله علیها دخت پیامبر صلی اللَّه علیه و آله یاد میکرد، میگفت: کسی را راستگوتر از او ندیده ام مگر آنکه او را زاده است (13)
6- سیوطی در الدرالمنثور در ذیل تفسیر فرموده خدای تعالی:
«سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام» (14).
یعنی: «پاک است آنکه شبانه، بنده اش را از مسجد الحرام حرکت داد»، گفته است: و طبرانی از عایشه روایت کرده که گفته است: رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود: «هنگامی که در معراج به آسمان برده شدم، مرا به بهشت بردند و در کنار درختی از درختان بهشت ایستادم که در بهشت از آن بهتر و برگ هایی از برگهای آن سفیدتر و میوه ای از میوه اش خوشبوتر نیافتم، پس میوه ای از میوه آن گرفتم و آن را خوردم و آن، نطفه ای در صلب من شد و هنگامی که به زمین فرود آمدم با خدیجه مواقعه نمودم و او به فاطمه سلام الله علیها باردار شد، پس هر گاه به بوی بهشت مشتاق شوم، فاطمه را میبویم» و حاکم در مستدرک (15) ، به سند خود از سعد بن مالک، روایت کرده که گفت: پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرمود: جبرئیل برای من یک دانه به از بهشت آورد و آن را در شبی که به معراج رفتم، خوردم پس خدیجه به فاطمه باردار شد و من هر گاه به بوی بهشت مشتاق میشدم گردن فاطمه را میبوییدم» (16)
7- از ابن عباس است که گفت: رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود: دخترم فاطمه، حوریه است آدمی که حیض و طمث ندارد و اینکه فاطمه نامیده شده، از آن جهت است که خداوند او و دوستدارانش را از آتش دور ساخته است، ابن حجر آن را در صواعق خود (17) آورده و نیز نسائی آن را روایت کرده و در تاریخ بغداد نیز (18) آمده است.
8- در صحیح ترمذی (19) از عایشه، که گفت: کسی را ندیدم که به صورت و دلیل و هدایت، «از فاطمه» به رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله، شبیه تر باشد… گفت: وی هر گاه بر پیامبر وارد میشد، به سوی او برمیخاست و او را میبوسید و در جای نشستن خود مینشاند و پیامبر صلی اللَّه علیه و آله هر گاه بر وی وارد میشد، از جای نشستن خود برمیخاست و آن حضرت را میبوسید و در جای نشستن خود مینشاند، که حدیث (معروفی) است.
ابوداود نیز در صحیح خود (20) آن را روایت کرده و حاکم نیز در مستدرک صحیحین (21)، آن را روایت کرده است.
9- در مسند احمد بن حنبل (22) آمده است که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله هر گاه به مسافرت میرفت، آخرین دیدارش را با فاطمه سلام الله علیها قرار میداد و هر گاه مراجعت میکرد، اولین کسی که به دیدارش میرفت، فاطمه بود… و حاکم در مستدرک (23) آن را بیان نموده و بیهقی در سنن خود آن را روایت کرده است.
10- رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله به علی و فاطمه و حسنین فرمود: «من در صلح هستم با کسی که با شما در صلح است و در جنگ هستم با کسی که با شما در جنگ باشد». احمد بن حنبل این حدیث را در مسند خود (24) و حاکم در مستدرک (25) و ابن اثیر در اسد الغابه (26)، روایت کرده اند.
11- در صواعق محرقه ابن حجر (27) میخوانیم، که پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرمود: هنگامی که روز قیامت فرارسد، منادی از درون عرش ندا سر میدهد: «ای حاضران جمع شوید، سر به زیر انداخته، چشمان خویش را فرو بندید تا فاطمه دختر محمد صلی اللَّه علیه و آله بر صراط بگذرد. پس او همراه با هفتاد هزار کنیز از حورالعین، همچون برق میگذرد». این حدیث را حاکم در مستدرک (28) آورده است.
فاطمه سلام الله علیها بهترین افراد روی زمین
قال رسول الله صلی الله علیه وآله:
«و لوکان الحسن شخصا لکان فاطمة، بل هی اعظم، ان فاطمة ابنتی و خیر اهل الارض عنصرا و شرفا و کرما»؛ (29)
رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: اگر حسن و نیکویی در قالب یک شخص و یک چهره در میآمد آن شخص فاطمه بود، بلکه فاطمه از آن هم بزرگتر بود، مطمئناً دختر من فاطمه بهترین افراد روی زمین از نظر شخصیت، شرافت و کرامت است.
رسول خدا و یاد فاطمه سلام الله علیها
شیخ مفید رضوان اللَّه علیه از ابن عباس نقل میکند که رسول خدا در هنگام وفاتش گریه میکرد، از علت آن پرسیدند، فرمود: من ستمهای آتی وارده بر دخترم را میبینم که چه سان او را اذیت میکنند، او مرا به فریادش میخواند، لکن کسی وی را یاری نمیکند. زهرا این سخن را شنید و گریه کرد و گفت: گریه من برای خودم نیست، بلکه فراق پدرم غیر قابل تحمل است. (30)
و در یک مقطع دیگر چون فاطمه علیهاالسلام به حضور پدر رسید، رسول گرامی اسلام از دیدن او شروع به گریه کرد، این بار نیز پرسیدند: چرا گریه میکنی؟ فرمودند: به یاد میآورم هنگامی را که من از دنیا میروم و جفاکاران حرمت فاطمه علیهاالسلام را از بین میبرند. حقش را غصب میکنند. ارثش را نمیدهند. بدنش را مصدوم و مجروح میکنند. بچهاش را میکشند. او در این حال مرا به فریادش میخواند ولکن کسی به او پناه نمیدهد. در آن وقت چاره ای جز گریه و زاری نخواهد داشت. (31)
کلمات رسول اکرم درباره فاطمه زهرا سلام الله علیها
کلماتی که از طریق اهل بیت از رسول الله نسبت به آن بزرگوار نقل شده است
«یا خدیجة، هذا جبرئیل یخبرنی (یبشرنی) انها انثی، و انها النسلة الطاهرة المیمونة، و ان الله- تبارک و تعالی- سیجعل نسلی منها، و سیجعل من نسلها ائمة، و یجعلهم خلفائه فی ارضه بعد انقضاء وحیه»؛ (32)
ای خدیجه! این جبرئیل است که به من خبر میدهد (یا بشارت میدهد) که کودکی که در رحم داری دختر است و اینکه نسل پاکیزه و با میمنتی است، و بزودی خداوند- تبارک و تعالی- نسل مرا از او قرار میدهد، و بزودی از نسل او امامانی قرار خواهد داد که بعد از انقطاع وحیش آنان را جانشینان روی زمین میگرداند.
«ففاطمة حوراء انسیة: فکلما اشتقت الی رائحة الجنة، شممت رائحة ابتنی فاطمة»؛ (33)
پس فاطمه حوریه بشر گونه است، لذا هر زمان مشتاق بوی بهشت میشوم، دخترم فاطمه را میبویم.
«فما قبلتها قط الا، وجدت رائحة شجرة طوبی منها»؛ (34)
هرگز فاطمه را نمیبوسم، مگر اینکه بوی درخت طوبی را از او استشمام میکنم.
امیرالمومنین علی علیه السلام به رسول الله صلی الله علیه و آله عرض کرد:
«نور فاطمة من نورنا؟»
آیا نور فاطمه از نور ما است؟
حضرت فرمود:
«اولا تعلم؟»!
مگر نمیدانی؟!
آنگاه علی علیهالسلام به جهت شکر این نعمت، به درگاه الهی سجده کرد. (35)
«إن الله لیغضب لغضب فاطمة، و یرضی لرضاها»؛ (36)
خداوند به غضب فاطمه، غضب میکند و به خشنودی او خشنود میشود.
«إن الله تعالی اختار من النساء أربع: مریم و آسیه و خدیجه و فاطمة…»؛ (37)
خداوند متعال از میان زنان، چهار زن را برگزید، مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه…
«الحسن والحسین خیر اهل الارض بعدی و بعد ابیهما، و امهما افضل نساء اهل الارض»؛ (38)
حسن و حسین، بهترین اهل زمین بعد از من و پدرشان هستند، و مادرشان افضل زنان روی زمین است.
«فاطمة سیدة نساء اهل الجنة من الاولین و الاخرین»؛ (39)
فاطمه، سیده و سرور زنان اهل بهشت از اولین و آخرین است.
«فاطمه سیدة نساء العالمین من الاولین و الاخرین»؛ (40)
فاطمه، سیده و سرور زنان عالمین از اولین تا آخرین آنهاست.
«انت منی و انا منک»؛ (41)
تو از منی، و من از توام.
«ان فاطمة شجنة منی، یسخطنی ما أسخطها و یرضینی ما ارضاها»؛ (42)
فاطمه، شاخه و پارهای از من است، آنچه او را به غضب آورد مرا به غضب آورده است و آنچه او را خشنود کند مرا خشنود خواهد کرد.
«یا فاطمة، من صلی علیک، غفر الله، والحقه بی حیث کنت من الجنة»؛ (43)
ای فاطمه! هر کس بر تو صلوات فرستد، خداوند او را آمرزیده و در بهشت، هر کجا باشم، به من ملحق خواهد کرد.
«و لولا علی ما کان لفاطمة کفو ابداً»؛ (44)
اگر علی علیهالسلام نبود همتایی برای زهرا سلام الله علیها نمیبود.
«اللهم، انهما احب خلقک الی فأحبهما، و بارک فی ذریتهما، و اجعل علیهما منک حافظا. و انی اعیذهما بک و ذریتهما من الشیطان الرجیم»؛ (45)
بارالها! این دو (علی و فاطمه علیهماالسلام) محبوبترین و مخلوقات تو نزد من میباشند، تو نیز ایشان را محبوب خود قرار ده، و نسلشان را مبارک گردان و در حفظ و حراست خود قرار ده. من این دو، و فرزندان آنها را از شر شیطان رجیم در حفظ و حراست تو پناه میدهم.
«اللهم، هذه ابنتی و أحب الخلق الی. أللهم، و هذا اخی و احب الخلق الی»؛ (46)
خداوندا، این دخترم و محبوبترین مخلوقات نزد من است، بار الها، این برادرم و محبوبترین مخلوقات نزد من است.
«یا علی، هذه بنتی، فمن اکرمها فقد اکرمنی، و من اهانها فقد اهاننی»؛ (47)
ای علی! این دختر من است، هر کس به او احترام بگذارد مرا گرامی داشته است، و هر که به او اهانت کند به من اهانت کرده است.
«یا علی، اما علمت ان فاطمة بضعة منی و انا منها؟ فمن آذاها فقد آذانی، (و من آذانی فقد آذی الله)، و من آذاها بعد موتی کان کمن آذاها فی حیاتی، و من آذاها فی حیاتی کان کمن آذاها بعد موتی»؛ (48)
ای علی! مگر نمیدانی که فاطمه پاره تن من است و من نیز از اویم؟ پس هر کس او را اذیت کند مرا اذیت کرده است، (و هر که مرا اذیت کند خدا را اذیت نموده است)، و هر کس بعد از مرگ من او را آزار دهد، مثل کسی است که در حال حیاتم او را اذیت کرده باشد، هر کس او را در حیاتم اذیت کند، مثل کسی است که بعد از وفاتم او را آزار دهد.
«علی (منی) و ابنای منه، والطیبون منی و انا منهم، و هم الطیبون بعد اُمهم، و هم سفینة، من رکبها نجی، و من تخلف عنها هوی: الناجی فی الجنة، و الهاوی فی لظی»؛ (49)
علی (از من است) و دو پسرم (حسن و حسین) از اویند، و پاکیزگان از من هستند و من از ایشان هستم، و ایشان پاکیزگانند بعد از مادرشان. آنان کشتی نجاتند، هر کس بر آن سوار شد نجات یافت، و هر کس از آن باز ماند ساقط شده و هلاک گردید. نجات یابنده در بهشت، و سقوط کننده در آتش جای دارد.
امام حسین علیهالسلام از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله روایت کرده است که فرمود:
«فاطمة بهجة قلبی و ابناها ثمرة فؤادی و بعلها نور بصری»؛ (50)
فاطمه علیهاالسلام مایه سرور و خوشحالی من میباشد، همچنین دو فرزندش میوه دلم و همسرش نور چشمم میباشد.
و از جمله بیانات و سفارشهایی که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله در حال احتضار به علی داشت این بود: علی جان! فاطمه علیهاالسلام امانت خدا و رسولش در نزد تو میباشد، پس، از این امانت خوب نگهداری کن و میدانم که چنین خواهی کرد، بدان که او مریم کبری است. (51)
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «همانا خداوند که سپاس و ستایش ویژه او است، محبت علی و فاطمه و فرزندانشان را بر تمام مخلوقات عرضه فرمود، هر یک از آنان که زودتر پذیرفتند پیامبران را از بین آنان قرار داد و کسانی را که بعد از آنان اجابت کردند شیعه و پیرو ایشان نمود. خداوند همه آنان را در بهشت جمع میکند». (52)
پینوشت:
(1) سوره نجم، آیه 3- 4.
(2) الصواعق المحرقة، ص 188؛ صحیح بخاری، باب مناقب اقربای رسول، ج 5، ص26.
(3) کتاب فضائل الصحابه، باب فضائل فاطمه سلام الله علیها، ج4، ص1902.
(4) ابن حجر نیز آن را در الصواعق المحرقة ص190 آورده و این حدیث به صورتهای مختلفی که همین معنی را میرساند در بسیاری از منابع مانند مسند احمد بن حنبل؛ کنز العمال و الامامة و السیاسة ابن قتیبه… و دیگر منابع آمده است.
(5) کتاب مناقب الصحابه، ج3، ص154.
(6) ابن اثیر آن را در اسد الغابة، ج5، ص522، و ابن حجر در الاصابه، ج8، ص256 آورده و در میزان الاعتدال و دیگر منابع نیز آمده است.
(7) کتاب آغاز آفرینش، باب علامتهای نبوت، ج4، ص248.
(8) باب مناقب قرابة الرسول صلی اللَّه علیه و آله، ج5، ص26؛ صحیح مسلم، ج4، ص1904، حدیث 97 و 98 و 99.
(9) سنن ترمذی، ج5، ص619، حدیث3781؛ الصواعق المحرقة، ص191، مستدرک حاكم، ج3، ص151، کتاب مناقب الصحابه.
(10) مستدرک ج2، ص594.
(11) کنزالعمال ج11، ص605 ، حدیث 32925.
(12) ذخائر العقبی ص44.
(13) مستدرک حاكم، ج3، ص160؛ استیعاب، ج4، ص1896.
(14) سوره اسراء، آیه1.
(15) حاکم، مستدرک ج3، ص156.
(16) درالمنثور، ج5، ص218.
(17) صواعق ص160.
(18) تاریخ بغداد در جلد 12، ص331.
(19) صحیح ترمذی ج5، ص657، حدیث 3872.
(20) صحیح ج4 ، ص355، حدیث5217، در باب آنچه در مورد برخاستن آمده است.
(21) مستدرک صحیحین ج3، ص154.
(22) مسند احمد بن حنبل ج5، ص275.
(23) حاکم، مستدرک ج1، ص489.
(24) احمد بن حنبل مسند ج2، ص442.
(25) حاکم، مستدرک ج2، ص442.
(26) ابن اثیر در اسد الغابه، ج3، ص11 و ج5، ص523.
(27) صواعق محرقه ابن حجر ص190.
(28) حاکم، مستدرک ج3، ص153.
(29) فرائد السمطین: ج2، ص68.
(30) بحارالانوار، ج43، ص156.
(31) فرائدالسمطین، ج2، ص35، ش371؛ بحار الانوار، ج43، ص172، ح13؛ جلاءالعیون، ج1، ص187.
(32) بحارالانوار، ج43، ص2، ح1.
(33) بحارالانوار، ج43، ص4، ح2.
(34) بحار الانوار، ج43، ص6، ح6.
(35) بحارالانوار، ج43، ص8، ح11.
(36) بحارالانوار، ج43، ص19، ح2.
(37) بحارالانوار، ج43، ص19، ح3.
(38) بحارالانوار، ج43، ص19، ح5.
(39) بحارالانوار،ج43، ص21، ح10.
(40) بحارالانوار، ج43، ص26، ح25.
(41) بحارالانوار، ج43، ص33.
(42) بحارالانوار، ج43، ص54.
(43) بحارالانوار، ج43، ص55.
(44) بحارالانوار، ج43، ص58.
(45) بحارالانوار، ج43، ص93، ح4.
(46) بحارالانوار، ج43، ص96، ح5.
(47) بحارالانوار، ج43، ص141، ح36.
(48) بحارالانوار، ج43، ص202، ح31.
(49) بحارالانوار، ج77،ص278، ح1.
(50) مقتل الحسین خوارزمی، ج1، ص59.
(51) بحارالانوار، ج22، ص484.
(52) علامه کشفی، «المناقب المرتضویه»، ص98.