- تعصب شکنی در سیره حضرت زهرا سلام الله علیها
فاطمه علیهاالسلام در مشی و روش زندگی خود بابی جدید را آغاز کرد که منجر به شکستن قالبهای قدیمی و پوسیده بود و عملاً نشان داد زن هم میتواند همگام با مردان به پیش رود و به بالاترین مدارج قرب دست یابد. زن نه تنها انسان است بلکه میتواند انسان آفرین و رشد دهنده بزرگترین معجزه آفرینش باشد، و آحاد انسانی را در این پهنه گیتی شخصیت و تجسم بخشد.
ما در این بحث کوتاه مواردی از تعصب شکنی های فاطمه علیها السلام را با رعایت اختصار مورد بررسی قرار می دهیم:
1 ـ در امر ازدواج: عصر فاطمه علیهاالسلام را در نظر گیرید، با فاصله بسیار کمی از دوران جاهلیت است. درست است که مردم آن روزگار مسلمان شدهاند ولی این نکته علمی را فراموش نکنید که برای زدودن فرهنگ سابق یک جامعه گاهی تا چند نسل زمان لازم است. بدین خاطر در عصر او هنوز تفاخر جاهلیت وجود دارد.
نمونهای از این تفاخر را در خواستگاران فاطمه علیهاالسلام میتوانیم بیابیم. افرادی چون عثمان و عبدالرحمن بن عوف، ثروتمندان آن روز دنیای مدینه به خواستگاری فاطمه علیهاالسلام آمدند و حتی از راه تطمیع میخواستند فاطمه علیهاالسلام را در اختیار گیرند.
اما فاطمه علیهاالسلام با انتخاب و اختیار علی علیهالسلام به عنوان همسر، تعصب جاهلیت را در ازدواج شکست و به مردم نشان داد که تفاخر به مال و ثروت، تفاخر بی حساب است، اصل در انتخاب همسر کفویت است و مهمترین بُعد کفویت بُعد ایمان و اعتقاد است. او به ازدواج با علی علیهالسلام فقیر از نظر مادی، و ثروتمند از نظر ایمان و شرف تن در میدهد و به درخواست آن مالداران و زراندوزان پاسخ رد میدهد.
به لیست جهیزیه فاطمه علیهاالسلام و اطاق عروسی و زفاف او، و با جامه کهنه به خانه شوهر رفتن، و به فرش حصیر قانع شدن، و از زندگی ملکهای خود صرفنظر کردن و راه و حیات عامه مردم را در پیش گرفتن و… بنگرید، همه و همه حکایت از تعصب شکنی فاطمه علیهاالسلام دارد.
2ـ در مقام زن بودن: هر چه درباره بینش تحقیرآمیز مردم آن روزگار راجع به زن بگوییم کم گفتهایم، مردم جامعه ما نمیتوانند آن صحنه را تصویر کنند زیرا که در عصر طلائی زن زندگی میکنند. چگونه میتوان بیان کرد که با زن چون حیوانی معامله میشد؟ و یا او را به گاوآهن میبستند برای شخم زمین و… (1).
تحقیرها و کوچک شمردنها در طول مدت زمان بر اثر تکرار و تدریج به صورتی شد که زن هم باورش آمده بود چیزی از مردان کمتر دارد و یا پستتر از آنهاست. باورش آمده بود که مرد صاحب فضیلت است نه زن، مرد مالک است و حق مالکیت دارد نه او، همه ارزشهای اخلاقی در خود شخصیت مرد است نه زن.
همچنین برخی از مکاتب و مذاهب زن را عاملی برای فساد میشناختند و او را عمله و کارگر (شیطان) به حساب میآورند و کار به جائی رسید که بسیاری از زنان نیز از این فکر حکایت کرده و شخصیت خود را در برابر هم تضعیف و همدیگر را تحقیر میکردند.
نقش فاطمه علیهاالسلام در حیات او این بود که زن را دارای لیاقتی معرفی کرد که مسؤولیت عظیم فرزند داری و حمل امانت الهی در اختیار اوست. و هم عملاً نشان میدهد که خداوند هیچ عملی را از مرد و زن از بین نمی برد، (2)، و هرکس عملی درست انجام دهد، در خور حیات طیبه است (3).
او دختر رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله بود و به عنوان اسوه و سیده نساء معرفی شد، زنی شد که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله دربارهاش فرموده بود اگر علی علیهالسلام نبود برای فاطمه علیهاالسلام کفو و همتائی نبود. و هم رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله کوشید آن دید نفرت انگیز را درباره زنان از میان بردارد و دوستی زن را از اخلاق انبیاء معرفی فرماید «مِنْ اَخَلاقِ الاَنبیاء حُبُّ النّساء». (4)
3ـ در حضور اجتماعی: کار فاطمه علیهاالسلام از آن بابت مهم است که نه تنها از احساس حقارتها کار را به احساس سرافرازی کشاند؛ بلکه وارد عرصه حیات سیاسی شد و در جامعه بشری به عنوان وجودی مستقل به عرض حال و بیان شرایط و مواضع پرداخت و تا آن روزگار زنان را حق حضور در جامعه و اظهار نظر نبود.
فاطمه علیهاالسلام آن سنت را شکست و نشان داد در مواردی که ضرورت اجتماعی ایجاب کند، با حفظ شرایط و ضوابط مذهبی میتوان از خانه بیرون آمد، و حتی وارد عرصه کارزار شد، و به زخم بندی و پرستاری مجروحان پرداخت.
یا در عرصه سیاسی اگر حق فراموش شد و مردم در مسیر انحراف قرار گرفتند او وظیفه دارد از حق دفاع و مردم را به وظایف آشنا کند و یا اگر ولی امر مسلمین را از حقش دور داشتند او وظیفه دارد به دفاع از مقام ولایت بپردازد و در این کار مرد و زن ندارد و فاطمه علیهاالسلام این راه و رسم را بنیان نهاد و نخستین زنی است که از مقام رسالت و امامت دفاع کرده و تا سر حد مرگ به پیش رفته است.
4ـ در احقاق حق: از تعصب شکنیهای فاطمه علیهاالسلام اقدام او در زمینه احقاق حق است. حق عزیز است و برای احقاق آن میارزد که آدمی تن به دشواریهائی بدهد و در پای آن تا سر حدّ جان بایستند. و این مسألهای است که فاطمه علیهاالسلام در راه آن تلاش بسیار داشت.
به هنگامی که حق کسی مغصوب بماند وظیفه، ایستادگی در برابر آن است و این مسأله مرد و زن ندارد. زیرا در بینش قرآنی مردان در آنچه که مالک هستند نصیب و بهرهای دارند و زنان نیز از مکتسبات خود حق و بهرهای دارند و دفاع از حق، حتی حق مالی بر افراد واجب است و ارزش این دفاع برای احقاق حق به میزانی است که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود آن کس که برای دفاع از مالش کشته شود شهید است:
«مَنْ قُتِلَ دُوْنَ مالِهِ فَهُوَ شهیدٌ». (5).
این مسأله درباره مردان در عصر رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله وجود داشت اما درباره زنان چنین امری مصداق خارجی پیدا نمیکرد؛ زیرا نه زن را انسان حساب میکردند و نه او را صاحب ملک و مالی میشناختند و حتی زن خود مال و ارث به حساب میآمد که پس از مرگ فردی در اختیار وارث او قرار میگرفت.
فاطمه علیهاالسلام زنی است که برخلاف راه و رسم معهود برای احقاق حقش در امر فدک میایستد، طرح دعوا میکند و خلیفه وقت را به استیضاح میکشاند و بر این اساس سنتهای دیرین جاهلیت را درهم میشکند. اگر فاطمه علیهاالسلام برای احقاق حق خود قیام نمیکرد، اندیشه مسموع نبودن سخن زن که در آن روزگار وجود داشت قوت میگرفت و برای همیشه در جامعه باقی میماند. و در آن صورت گمان این میشد که زن هرگز نباید حرکتی بکند اگر چه مال او را ببرند و یا حق او را غصب کنند.
5 ـ ایراد خطبه: روزگار و شأن زن در آن روزگار کی اجازه میداد که برای او حقی و شأنی قائل باشند و اجازهاش دهند که حق داشته باشد حرف خود را بزند و از شخصیت خود و یا مقام ولایت و حکومت دفاعی داشته باشد و این مسألهای است که فاطمه علیهاالسلام آن را در اسلام طرح کرد و سپس توسط دیگران هم رعایت شد.
فاطمه علیهاالسلام پس از وفات پیامبر به ضرورتی که برای حفظ اسلام و جلوگیری از انحراف مسلمین تشخیص داده بود، دردمند و ناراحت در حالی که کاملاً پوشیده و مستور و توسط گروهی از زنان بنی هاشم احاطه شده بود وارد مسجد شد، پردهای آویختند و او دور از چشم نامحرم به ایراد خطابه و احقاق حق پرداخت.
خطبهای در کمال فصاحت و بلاغت ایراد کرد و پس از حمد و ثنای خدا، و ذکر رمز و راز وظایف رسالت پدر از بدعهدی مردم و مظلومیت و مغصوبیت خود سخن گفت و درد و راه درمانها را برشمرد و به مردم هشدار داد که سکوتشان خلاف رأی و مصلحت اسلام و عملکرد خلیفه در غصب فدک خلاف متن قرآن است. حق را گفت، و از احتجاج و استدلال و برهان چیزی فروگذار نکرد، تا حق کشی سنّت نشود و متون اسلامی تحت الشعاع عملکرد افراد مغرض و یا بی خبر از اسلام قرار نگیرد.
و اگر از فاطمه علیهاالسلام چیزی باقی نمانده بود جز همین یک خطبه، باز هم به تنهائی این کفایت را داشت که او را زنی سرآمد معرفی کند و در فصاحت و بلاغت او را چون پیامبر و علی در سطح عالی و ارجمند قرار دهد. او در این راه شجاعانه به پیش رفت و از چیزی نهراسید و صدمهها را بر خود پذیرا شد و حتی با آگاهی از عاقبت آن بدان تن درداد و این یک تعصب شکنی مهم و بجا بود (و البته با حفظ شرایط اسلامی انجام شد نه به هر بهانهای بی اساس).
6 ـ در حرکت و مبارزه: فاطمه علیهاالسلام در آن جو و شرایط نامناسب که زنان را به هیچ میانگاشتند راهی را در پیش گرفت که در انحصار مردان به حساب میآمد و آن راه مبارزه و درگیری علیه خصم قرآن و اسلام بود و فاطمه علیهاالسلام را از این دید زنی مجاهده و پرکوش میتوان به حساب آورد.
در آن روزهای اولیه درگیری با کفر و در آن ایام آتش و خون، او مجاهدی راستین بود و در مبارزات مخفی با پدر همراهی و در آن نقشی مهم داشت. در عرصه حیات صدر اسلام حضور کامل او را میبینیم و بعدها هم در عصر شعله ور شدن آتش جنگ در سالهای اول هجرت تا فتح مکه، در عصر رزم و جهاد علی علیهالسلام در جبهه با اینکه خطر مرگ به او جداً نزدیک بود هرگز دست و پاگیر برای او نبود، بلکه خوشحال و سرافراز بود که شوهری مجاهد و مدافع اسلام دارد، شمشیر خونین علی را او می شست، زخمهای او را فاطمه علیهاالسلام مرهم مینهاد، لباس خونین علی را او تطهیر میکرد و بالاخره دلگرمیهای او علی را در مبارزه با خصم قویتر میساخت.
او مانند شوهر در مبارزه با مستکبران، مسرفان و گردنکشان، سنگردار و پیشتاز است، فریادگر تاریخ علیه نابسامانیها، ناامنیها و ناحقیها است و در این زمینه هم، رزمی روشن بین و بردبار است، به خاطر هدفی که دارد مقاوم در طریق مقصد خویش میایستد و تا پای جان به پیش میرود و این مبارزه به خاطر مکتب، از سوی فاطمه علیهاالسلام درسی عظیم است برای همه آنها که میخواهند در وادی عشق حق گام بردارند.
- پینوشت:
(1) مراجعه شود به کتاب زن در اسلام و غرب.
(2) سوره آل عمران، آیه 195.
(3) سوره نحل، آیه 97.
(4) حدیث مکارم الاخلاق.
(5) حدیث نبوی.