شفاعت
شفاعت یعنی چه؟
اصل لغت شفاعت مشتق از شفع است و شفع در لغت به معنای جفت کردن است و همچنین است لفظ شفعه که مراد از آن جفت کردن شریک است حق خود را با شریک خود به شرایطی که در کتب فقهی در باب شفعه ذکر شده. بنابراین معنای شفاعت جفت کردن شفیع است. در موقع حساب مقداری از حسنات خود را با حسنات آن کسی که طلب شفاعت می کند تا حسنات او بر سیئاتش زیادتی کند یا خداوند تبارک و تعالی از فضل خود بر حسنات او بیفزاید تا اعمال حسنه او بر گناهان او فزونی یابد. اگر مراد از شفاعت درخواست بخشش و میانجی گری باشد که در زبانها شایع است این معنی در حق خدا درست نیست زیرا که خداوند متعال مافوقی ندارد که اطلاق میانجی گری و درخواست بخشش در حق او صادق آید. و این معنایی که در لفظ شفیع و شافع نسبت به خدای تعالی گفته شد منافات ندارد با اینکه بسیاری از شفاعتها بعنوان میانجیگری و درخواست بخشش صورت گیرد و اطلاق معنای میانجی گری و درخواست بخشش به تمام معنی در حق غیر از خدا صادق میآید. این گونه شفاعت مخصوص محمد و آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین است و به مقتضای اخبار بسیار شفاعتهای طبقات شفاعت کنندگان در قیامت نسبت به شفاعتهای پیغمبر خاتم و ائمه معصومین نظیر قطرهای است نسبت به دریا.
پوشیده نماند که شفاعت صدیقه کبری سلام الله علیها از همه شفاعتها برتر و بالاتر و توسعه آن زیادتر است از سایر شفعاء
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شفیعه محشر
شکی نیست که امر شفاعت در دنیا و آخرت به اذن الله است و مراد اذن تکوینی است که با اعمال قوه ولایتی تحقق پذیرد و اساساً شفاعت به اذن خداست و اینکه در اخبار و روایات معتبر رسیده است که حضرت فاطمه زهرای اطهر دختر پیغمبر در محشر شفاعت میکند به لحاظ آن است که آن حضرت دارای مقام ولایت کلیه مطلقه است و حق همه گونه تصرف و اختیار مطلق به اذن الله دارد.
ولایت کلیه مطلقه حضرت فاطمه سلام الله علیها در نزد اهل معرفت به حق آن حضرت ثابت و مبرهن است و به همان دلائل عقلیه و نقلیه که اثبات ولایت کلیه مطلقه حضرت ختمی مرتبت و خلفاء آن حضرت گردیده است نیز ولایت حضرت فاطمه علیهاالسلام بر کرسی اثبات نهاده شده است چه همه نور واحدند مضافاً به اینکه حضرت امام صادق علیهالسلام فرموده است که ما حجتیم بر شما و جمیع خلایق جهان و مادر ما حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها حجت است بر ما و از کلام امام علیهالسلام مستفاد میشود که حضرت فاطمه ام الائمه در تمام شئون ولایت با آنها شرکت دارد و همان طوری که حضرت ختمی مرتبت و اوصیای قدیسین آن حضرت در قیامت از امت اسلامیه و شیعیان و محبان خود شفاعت مینمایند حضرت فاطمه علیهاالسلام نیز شفاعت میفرماید.
شفاعت فاطمه سلام الله علیها در محشر
روزی سلمان به پیامبر صلی اللَّه علیه و آله گفت: ای مولای من! تو را به خدا سوگند، از عظمت فاطمه علیهاالسلام در روز قیامت تعریفی بفرمایید.
پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله با تبسم رو به سلمان کرد و فرمود: سوگند به آن آفریدگاری که جانم در دست اوست، فاطمه علیهاالسلام را در آن روز بر ناقهای از ناقه های بهشت سوار میکنند، جبرئیل و میکائیل به ترتیب از راست و چپ او حرکت مینمایند. امیرالمؤمنین پیشاپیش و حسن و حسین از پشت سر، وی را همراهی میکنند، تا بدین طریق فاطمه علیهاالسلام از پل صراط میگذرد و پس از گفتگوهای زیاد، آنگاه خطاب میرسد: فاطمه! هر چه میخواهی بخواه. دخترم عرض میکند:
«أسألک ان لاتعذب محبی، و محبی عترتی بالنار، فیوحی اللَّه الیها: یا فاطمة! و عزتی و جلالی و ارتفاع مکانی، لقد آلیت علی نفسی من قبل ان اخلق السموات و الارض بالفی عام ان لااعذب محبیک و محبی عترتک بالنار». (1)
بار الهی! از تو میخواهم علاقه مندان خود و فرزندانم حسن و حسین را در آتش مسوزان. خطاب میرسد: یا فاطمه! سوگند به عزت و جلالم، دو هزار سال پیش از خلق آسمانها و زمین، بر خودم لازم کرده ام که این حاجت تو را برآورم.
جابر جعفی نیز به حضور امام باقر علیهالسلام رسیده، عرض کرد: فدایت شوم، حدیثی در مورد فاطمه علیهاالسلام بفرمایید، که با نقل آن، شیعیان را خوشحال کنم.
حضرت فرمودند: در روز رستاخیز منابری از نور برای پیامبران نصب میگردد، که منبر رسول خدا از همه مجلل تر است و همچنین منبرهایی برای اوصیا در نظر میگیرند که جایگاه علی علیهالسلام از همه بالاتر میباشد آنگاه نوبت به فرزندان انبیا میرسد که مقام حسن و حسین علیهماالسلام بس منیع تر است. سپس نوبت فاطمه علیهاالسلام فرامیرسد و او را با تجلیل و شکوه بی نظیر به محشر آورند و کنار در بهشت قرار میگیرد، ولی داخل آن نمیشود و میگوید: خدایا! از تو مسألت میدارم که مقام مرا در همچو روزی برای اهل محشر معلوم کنی.
از جانب خدا ندا میرسد: ای دختر پیامبر! برگرد به سوی اهل محشر و هر که را از علاقه مندان خود یافتی شفاعت کن.
امام باقر علیهالسلام میفرمایند: به خدا سوگند، فاطمه علیهاالسلام شیعیان خویش را یکی پس از دیگری انتخاب نموده و داخل بهشت مینماید، همان طوری که پرنده ها دانه ها را برمیگزینند، و سپس شیعه های آن حضرت نیز، خود شفاعت نموده و علاقه مندان فاطمه علیهاالسلام را به بهشت داخل میکنند…
در دنباله این حدیث امام پنجم میفرمایند:
«واللَّه لایبقی فی الناس الا شاک او کافر او منافق». (2)
سوگند به خدا، از امت اسلامی کسی باقی نمیماند مگر افراد مذبذب و کافر و منافق و سایر مردم مشمول شفاعت فاطمه سلام الله علیها میگردند.
تذکر: در مورد شفاعت به اختصار باید گفت که شفاعت و توبه از یک زمینه برخوردارند و در هر کدام گناهی هست و لیاقتی و طلب بازگشتی، با این تفاوت که با توبه، هر سه مرحله، همه اش در توست. ولی در شفاعت طلب دیگری با گناه تو و لیاقت تو جفت میشود و شفیع و همراه میگردد و این جاست که مفهوم شفاعت روشن میشود. مادام که لیاقتی نباشد، طلب دیگرانی که تو با آنها رابطهای داری، اثری نخواهد گذاشت.
با این دید دیگر شفاعت، پارتی بازی و جرأت دادن بر گناه نیست بلکه روح امید را در گنه کاران دمیدن است و عشق به بازگشت را در آنان نهادن تا بدین وسیله در خود لیاقتی فراهم آرند و آن را با طلب دیگران جفت کنند و شفیع گردانند و به فوزی برسند. بگذر از این که برخی از بزرگان با توجه به ظاهر بعضی روایات معتقدند شفاعت در قیامت است و چه بسا در برزخ از آن خبری نباشد.
امام خمینی قدس سره در درس اخلاق میفرمود: مغرور به حدیث «ادخرت شفاعتی لاهل الکبائر من امتی» نباشید؛ زیرا ذخیره را انسان در آخر کار استفاده میکند و اگر شفاعتی در کار باشد مربوط به قیامت خواهد بود. اما در قبر و عالم برزخ چه باید کرد؟ و عالم برزخ با خود شماست، در حالی که عالم برزخ معلوم نیست چه مدت طول خواهد کشید و همه انسان ها از اول خلقت تا حال در عالم برزخ گرفتارند. (3)
شفاعت شوندگان باید واجد شرایط باشند. ایمانشان را در دنیا تباه نسازند. حقوق و آبروی مردم را تضییع ننمایند. در عمل به واجبات دینی کوتاهی نکنند. از نظر اخلاقی و عملی مشابهت و سنخیت با فاطمه علیهاالسلام و سایر شفاعت کنندگان داشته باشند، و گرنه به طور مطلق مشمول شفاعت نمیشوند، بلکه هر جرم و تخلف دینی و تجاوز به حقوق دیگران، کیفر مناسبی را به دنبال خواهد داشت و چنین افرادی به طور محدود و موقت کیفر میبینند و سپس مشمول شفاعت میشوند… همان طوری که دانش آموزان غیر واجد شرایط مشمول الطاف مربیان آموزشی نمیگردند.
همانگونه که در بخشی از حدیث حضرت علی بن موسی علیهماالسلام به حسن وشاء آمده است:
«لَقَدْ كَانَ ابْنَهُ، وَ لَكِنْ لَمَّا عَصَى اللَّهَ -عَزَّ وَ جَلَّ- نَفَاهُ اللَّهُ عَنْ أَبِیهِ، كَذَا مَنْ كَانَ مِنَّا لَمْ یطِعِ اللَّهَ فَلَیسَ مِنَّا، وَ أَنْتَ إِذَا أَطَعْتَ اللَّهَ فَأَنْتَ مِنَّا أَهْلَ الْبَیت.» (4)
پسر نوح، از نوح و پسر او بود، ولی چون نافرمانی خداوند -عزوجل- را کرد، خدا او را از پدرش نفی نمود. به همین صورت آنان که منسوب به ما هستند و اطاعت خدا را نمیکنند. (از ما نیستند) و تو (ای حسن وشاء) هر گاه اطاعت خدا را بکنی، از ما اهل بیت هستی.
دو روایت مفصل در مورد شفیع بودن حضرت زهرا سلام الله علیها
روایت فرات بن ابراهیم در شفاعت
روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله بر دخترش فاطمه سلام الله علیها وارد شد، دید سیلاب اشک از دیده های حق بینش جاری است فرمود ای فاطمه! چه میشود ترا و این گریه از برای چیست؟ عرض کرد یا ابتاه بیاد روز قیامت افتادم و برهنگی اهل محشر را متذکر شدم.
رسول خدا فرمود: همانا روز قیامت بسیار عظیم است ولی جبرئیل مرا خبر داده است که اول کس که زمین را بشکافد من باشم و پس از من ابراهیم خلیل و بعد از او شوهر تو علی بن ابی طالب علیهالسلام. سپس جبرئیل به فرمان خدا بر سر قبر تو بیاید با هفتاد هزار فرشته و هفت قبه از نور بر سر قبر تو بزنند و اسرافیل با سه حله از نور بر فراز سر تو بایستد و تو را ندا کند که: ای دختر محمد! «قومی الی محشرک» پس تو با قلب آرمیده و مستوره از قبر بیرون میآئی و آن حله ها در بر مینمائی. آن وقت زوقائیل در میرسد و شتری از نور حاضر میکند که مهار آن از مروارید تر باشد و هودجی بر پشت او از طلای احمر باشد. پس بر آن شتر سوار شوی و زوقائیل زمام آن را میکشد و هفتاد هزار فرشته که همه ایشان رایت تسبیح بدست دارند از پیش روی تو روان میشوند و استقبال میکند تو را هفتاد هزار حوریه و چون تو را ملاقات کنند شادی بنمایند و بر تو سلام کنند و در دست هر یک مجمرهای است از نور که بدون آتش بوی عود از آن بالا میگیرد. هر یک از آن حوران تاجی به جواهر مرصع بر سر دارد و از جانب راست تو روان گردند. و نیز مریم بنت عمران با هفتاد هزار حوریه تو را استقبال بنمایند و از جانب یسار تو روان گردند و همچنان مادر تو خدیجه کبری با هفتاد هزار فرشته تو را استقبال بنمایند.
و در دست هر یک رایتی از تکبیر باشد و چون به نزدیک موقف برسی، حوا مادر آدمیان و آسیه بنت مزاحم با هفتاد هزار حوریه باستقبال تو بشتابند و جمیعاً در خدمت تو روان گردند. چون به صحرای محشر وارد شوی آنجائی که خلق اولین و آخرین مجتمع اند و بر سر پای ایستادهاند. این وقت منادی ندا کند از زیر عرش پروردگار به نحوی که همه خلائق بشنوند: ای مردم! چشمهای خود را بپوشید. اینک فاطمه صدیقه دختر پیغمبر میخواهد عبور بنماید. و در آن روز کسی را قدرت نباشد که به سوی تو نظر اندازد مگر جد تو ابراهیم خلیل و شوهر تو علی بن ابی طالب. این وقت آدم ابوالبشر حوا را طلب کند میبیند که او با مادر تو خدیجه کبری است که به همراه تو میروند. این وقت منبری از نور نصب مینمایند که هفت پله داشته باشد. بین هر پله صفهای ملائکه بایستند و در دست آنها علمهایی از نور بوده باشد و صفهای حورالعین از یمین و یسار، منبر را فرو گیرند و تو بر عرشه آن منبر برآیی و نزدیک ترین زنان به تو حوا و آسیه است. این وقت جبرئیل به نزد تو بیاید و بگوید: ای فاطمه! حاجت خود را بگو. تو در جواب بگوئی: حسن و حسین مرا به من نشان بدهید. جبرئیل گوید: نگاه کن تا چه بینی. ای فاطمه! نظر مینمائی حسین خود را با سر بریده میبینی که خون از رگهای گردن او میریزد و میگوئی: پروردگارا! امروز حق مرا از کسانی که به من ظلم کردند بگیر. این وقت غضب خداوند جلیل شدید میشود و جهنم شعله میکشد و غضب میکند و زفیری از او ظاهر میشود و شعله هائی از او بیرون میآید و قتله حسین تو را برمیچیند با فرزندان آنها و فرزند فرزندان آنها با آنان. میگویند پروردگارا! ما که حاضر در کشتن حسین نبودیم. خدای تعالی زبانیه جهنم را خطاب کند که بگیر آنکس که کبود چشم و سیاه چهره است. نواصی آنها را بگیر و در درک اسفل جهنم بینداز. برای این که ایشان عداوت با دوستان حسین بیشتر داشتند از پدرانشان که با حسین محاربه میکردند و او را شهید کردند.
سپس جبرئیل بگوید: ای فاطمه! دیگر حاجت تو چیست؟ عرض کنی: پروردگارا! شیعیان من. خطاب رسد: ای فاطمه! همه آنها را آمرزیدم. سپس عرض کنی: شیعه فرزندانم. خطاب رسد: آنها را هم آمرزیدم. باز عرض کنی: شیعه شیعیان فرزندانم. خطاب رسد: ای فاطمه! برو بسوی بهشت. هرکس که به تو پناهنده شد او را با خود به بهشت ببر. در آن وقت اهل محشر آرزو کنند و میگویند ای کاش ما هم فاطمی بودیم.
پس ای فاطمه! به سوی بهشت روانه گردی و با تو است شیعیان تو و شیعه فرزندان تو و شیعه امیرالمؤمنین در حالی که در مهد امن و امان بوده باشی بدون خوف و بیم از شدائد روز قیامت. مردم در شدت خوف و ترس گرفتار باشند و آنان خوفی ندارند. آنها برهنه باشند و آنان پوشیده در کمال سهولت با تو سیر بنمایند. آنها تشنه باشند و اینان سیراب. چون به در بهشت برسی، دوازده هزار حوریه تو را استقبال بنمایند که احدی را قبل از تو استقبال نکردند و بعد از تو هم نکنند. بر ناقه هایی از نور سوار باشند که رحل آنها از طلای زرد و یاقوت سرخ بوده باشد. مهار آنها از مروارید تر باشد بر هر ناقه بساطی از سندس که مرصع و منضود به جواهر آبدار بوده باشد. و چون داخل بهشت شوی از قدوم تو اهل آن خوشحالی بنمایند و از برای شیعیان تو مائده های گوناگون حاضر بنمایند و از آنها تناول نمایید و مردم هنوز در دار و گیر حساب باشند. و از برای شعیان تو آنچه را که میل داشته باشند حاضر و مهیا است.
چون اولیاء خدا در بهشت ساکن گردند آدم ابوالبشر و پیغمبرانی که بعد از او بودند همه به زیارت تو بیایند.
و در بطنان فردوس دو دانه مروارید است که ریشه آنها یکی است و یکی از آن دو مروارید سفید است و آن دیگر زرد است و در این دو دانه مروارید قصرهائی است که در هر قصری هفتاد هزار خانه میباشد. و خانه هائی که در مروارید سفید است منازل ما و شیعیان ما است و خانه هائی که در مروارید زرد است منازل ابراهیم و آل ابراهیم میباشد. (5)
روایت جابر از امام باقر در شفاعت فاطمه سلام الله علیها
فرات بن ابراهیم به سند خود از امام صادق علیهالسلام روایت کند که آن حضرت فرمود جابر بن عبدالله انصاری خدمت امام باقر علیهالسلام عرض کرد یابن رسول الله! مرا در فضیلت جده ات فاطمه حدیثی بیاموز که هرگاه در مجلس شیعیان روایت کنم قرین فرح و سرور شوند. امام باقر علیهالسلام فرمودند: حدیث کرد مرا پدرم از جدم از رسول خدا صلی الله علیه و آله که فرمود: در روز قیامت منبرهائی از نور برای انبیا و رسل نصب مینمایند و منبر من از همه بلندتر میباشد آنگاه خداوند عزوجل میفرماید ای محمد! خطبه قرائت کن و من خطبه انشاء میکنم که هیچ یک از انبیاء و رسل نشنیده باشند. از آن پس از برای اوصیاء منابر نور نصب بنمایند و منبر وصی من علی بن ابی طالب در وسط آن منابر از همه بلندتر است. آن گاه حضرت حق فرمان میدهد که علی خطبه بخواند. لاجرم خطبه قرائت میفرماید که هرگز اوصیاء نشنیده باشند. از پس آن از برای اولاد انبیاء منابری نصب کنند از نور و از برای دو فرزند من حسن و حسین که دو ریحانه من در ایام حیات من میباشند منبری نصب کنند از نور و خدای تعالی فرمان دهد که هریک از دو سبط من قرائت خطبه بنمایند. پس حسن و حسین هریک خطبه بخوانند که هیچ وقت اولاد انبیاء و مرسلین نشنیده باشند مثل آن را. این هنگام جبرئیل ندا در میدهد که فاطمه دختر محمد در کجا است و خدیجه دختر خویلد و آسیه بنت مزاحم و مریم بنت عمران و مادر یحیی در کجا است؟ ایشان بر پای میشوند این وقت خداوند میفرماید امروز بزرگواری برای کیست؟ محمد و علی و حسن و حسین عرض میکنند: «لله الواحد القهار» یعنی خاص خداوند قاهر غالب است پس خدا میفرماید: من امروز محمد و علی و حسن و حسین و فاطمه را بزرگواری دادم. هان ای اهل جمع! سرها بگریبان در کشید و دیده های خود بپوشید. همانا فاطمه بجانب جنت عبور میکند. در این وقت جبرئیل شتری از ناقه های بهشت که جلال از دیباج و پالان از مرجان و مهار از رشته مروارید درخشنده داشته باشد در پیش روی فاطمه میخواباند. آن حضرت بر او سوار میشود و صد هزار فرشته از جانب راست و صد هزار از طرف چپ در ملازمت خدمتش روان میشوند و صد هزار فرشته بر بالهای خویش حضرتش را حمل میدهند و بر در بهشت فرود میآورند. پس فاطمه توقف کند و داخل بهشت نشود. التفات او بجانب صحرای محشر است. خطاب رسد ای دختر حبیب من! چیست این التفات تو و حال آن که تو را فرمان بهشت دادم؟ عرض میکند: ای پروردگار من! دوست دارم که امروز قدر من معروف و منزلت من معلوم گردد. خطاب رسد ای فاطمه! نظاره کن در قلب هر کس چیزی از حب خود و ذریت خود دیدی دست او را فرا گیر و در بهشت او را جای ده. این وقت امام باقر علیهالسلام فرمود: بخدا قسم ای جابر در آن روز فاطمه سلام الله علیها شیعیان و دوستان خود را از میان مردم چنان بر میچیند که مرغ دانه های خوب را از میان دانه های بد برمیچیند. آن گاه فاطمه با شیعیان خود بر باب بهشت حاضر میشوند. خداوند در قلب ایشان میافکند تا تجدید نظر میکنند و بسوی محشر التفات مینمایند. خطاب رسد چیست این التفات شما؟ همانا فاطمه سلام الله علیها دختر حبیب من تقدیم شفاعت شما فرمود. عرض میکند: ای پروردگار ما! دوست میداریم که قدر ما در مثل امروز شناخته شود. خداوند میفرماید ای دوستان من نگران نشوید. در میان جماعت کیست دوستدار شما در محبت فاطمه؟ کیست که طعام کرد شما را در محبت فاطمه؟ کیست که جامه داد شما را در محبت فاطمه؟ کیست که شما را برای محبت به فاطمه به شربتی آب سقایت کرد؟ کیست که منع کرد غیبتی را از شما در محبت فاطمه؟ بگیرید دست او را و داخل کنید در بهشت. سپس حضرت ابوجعفر امام باقر علیهالسلام اضافه فرمود: به خدا سوگند از برکت محبت جده ام زهرا کسی بر جای نمیماند جز آنکسی که نسبت به مقام والای آل محمد تردید داشته و یا کافر و یا منافق باشد. (6)
قرآن و شفاعت
اینک تنها به برخی از آیات قرآن در این مورد نظر میافکنیم تا روشن شود که «شفاعت» یک اصل قرآنی و اسلامی است و نمیتوان در آن تردید روا داشت.
قرآن شریف در این مورد میفرماید:
«من ذا الذی یشفع عنده الا باذنه.» (7).
چه کسی جز به اذن او در نزد وی شفاعت میکند؟…
و میفرماید:
«و لا یشفعون الا لمن ارتضی.» (8)
جز کسانی که خدا از آنان خشنود باشد، شفاعت نخواهند کرد…
و میفرماید:
«ما من شفیع الا باذنه.» (9)
جز به اجازه و اذن او شفاعت کننده ای نخواهد بود.
و میفرماید:
«لا یملکون الشفاعة الا من اتخذ عند الرحمن عهدا.» (10)
جز آنکه با خدای پرمهر پیمانی بسته باشد، همه و همه از شفاعت بی بهره اند.
و میفرماید:
«یومئذ لا تنفع الشفاعة الا من اذن له الرحمن.» (11)
در آن روز شفاعت سود نمیدهد مگر اینکه خدای پرمهر اجازه دهد.
و میفرماید:
«و لا تنفع الشفاعة عنده الا لمن اذن له.» (12)
شفاعت نزد خدا سود نمیدهد مگر درباره کسی که او اجازه دهد.
و میفرماید:
«لا تغنی شفاعتهم شیئا الا من بعد ان یاذن لمن یشاء.» (13)
و چه بسیار فرشتگان در آسمانهایند که شفاعت آنها سود نمیدهد مگر پس از آن که خدا برای هر کس که خود میخواهد اجازه دهد و خشنود باشد.
اینها نمونه های روشن از آیات قرآن است که به روشنی به درستی شفاعت به اذن خدا، صراحت دارد و شفاعت را برای شفاعت کنندگان اثبات میکند.
شفاعت در این جهان
اکنون آیاتی مطرح میشود که به روشنی بیان میکند و ثابت مینماید که در این سرا نیز از جانب خدا به این مقام مفتخر شده اند که به آنان حق شفاعت، دعا برای دیگران، طلب آمرزش و بخشایش از خدا ارزانی شده است:
– برای نمونه قرآن شریف در این مورد میفرماید:
«و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤوک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما.» (14)
و اگر هنگامی که مرتکب گناه شدند، نزد تو آمده بودند و از خدا آمرزش خواسته بودند و پیامبر برایشان آمرزش خواسته بود، به یقین خدا را توبه پذیر و پرمهر مییافتند.
این آیه شریفه به روشنی بیانگر این واقعیت است که گناهکاران آنگاه که با ندامت و توبه و پشیمانی به پیشگاه پیامبر خدا بروند و برای آمرزش خواهی از بارگاه خدا به او توسل جویند و پیامبر برای آمرزش آنان اقدام کند و از خدا بخواهد، خدا را توبه پذیر و پرمهر خواهند یافت و مورد بخشایش خدا قرار خواهند گرفت.
اینک سخن این است که اگر براستی شفاعت خواهی از پیامبر شرک گرایی و شریک تراشیدن برای خدا است، در این صورت هرگز نمیباید چنین کسانی خدا را توبه پذیر و پرمهر بیابند چرا که خدای فرزانه طبق وعده اش در قرآن هر آن کس را که به او شرک ورزد هرگز مورد بخشایش قرار نخواهد داد.
و نیز در ترسیم سرگذشت فرزندان «یعقوب» میفرماید:
«یا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انا کنا خاطئین.» (15)
گفتند: ای پدر! برای گناهان ما آمرزش بخواه که ما خطاکاریم.
و آنگاه پاسخ پیامبری چون «یعقوب» در این مورد تفکرانگیز است که فرمود:
«سوف استغفر لکم ربی» (16)
«به زودی برای شما از بارگاه پروردگارم آمرزش خواهم خواست.»
این آیات نشانگر درخواست صریح فرزندان یعقوب از آن حضرت است که برای آنان طلب آمرزش کند. چرا که آنان خطاکارند و او نیز پاسخ میدهد که به زودی چنین خواهد کرد.
– و میفرماید:
«و استغفر لذنبک و للمؤمنین و المؤمنات.» (17)
برای گناه خود و برای گناه مردان و زنان باایمان آمرزش بخواه…
و میفرماید:
«و صل علیهم إن صلاتک سکن لهم.» (18)
برای آنان دعا کن، چرا که دعای تو مایه آرامش آنهاست.
– و میفرماید:
«من یشفع شفاعه حسنة یکن له نصیب منها.» (19)
هر کس در کار شایستهای شفاعت کند، از آن برای او بهرهای خواهد بود.
پینوشت:
(1) سفینه البحار، ج 2، ص 375.
(2) عوالم، ج 11، ص 150؛ بحارالانوار، ج 43، ص 64، ح 57.
(3) روزنامه جمهوری اسلامی، دوشنبه 20 فروردین 75، شماره 4875، ص 12، به نقل از مرحوم آیت الله شیخ علی پناه اشتهاردی.
(4) بحارالانوار، ج 43، ص 230، ح 2.
(5) بحارالانوار، ج 43، ص 225.
(6) تفسیر فرات، ص 298.
(7) سوره بقره، آیه 255.
(8) سوره انبیاء، آیه 28.
(9) سوره یونس، آیه 28.
(10) سوره مریم، آیه 87.
(11) سوره طه، آیه 109.
(12) سوره سبأ، آیه 23.
(13) سوره نجم، آیه 26.
(14) سوره نساء، آیه 64.
(15) سوره یوسف، آیه 97.
(16) سوره یوسف، آیه 98.
(17) سوره محمد، آیه 19.
(18) سوره توبه، آیه 103.
(19) سوره نساء، آیه 85.