فضه

حضرت زهرا کنيزی به نام “فضه” داشت که رسول خدا او را بعد از فتوحات جنگ خيبر و بني‏ قريظه و بنی النضير و ديگر موفقيت ها و پيروزي هاي جنگي و رفع فقر از اصحاب صفه و مستمندان مدينه به آن حضرت بخشيد، و از برخي نوشته ها استفاده مي شود که وي از شاهزاده هاي هندي بود و علوم غريبه را مي دانست.

  • حافظ رجب برسي در کتاب “مشارق الانوار” نقل مي ‏کند: هنگامي که فضه به خانه حضرت زهرا وارد شد در آنجا به جز يک شمشير و زره و آسيا چيزي نيافت. او که شاهزاده هندي بود و ذخيره اي از اکسير داشت، تکه مسي را برداشته آن را نرم کرده و به صورت طلا درآورد، هنگامي که حضرت علي عليه السلام از راه رسيد آن را به حضور ايشان آورد، حضرت که آن را ديد فرمود: احسنت اي فضه! اگر آن را آب مي ‏کردي طلاي تو ارزشمندتر و گران‏ تر مي‏ شد.
    عرض کرد: سرور من! آيا شما از اين علم آگاهيد؟
    فرمود: آري، اين کودک نيز مي ‏داند و به امام حسين عليه ‏السلام اشاره کرد، حضرت جلو آمد و همان فرمايش حضرت علي را تکرار کرد، آنگاه علي عليه‏ السلام فرمود:ما بالاتر از اين را مي ‏دانيم، بعد با دست مبارک اشاره فرمود: قطعه بزرگي از طلا هم چون گردن بندي در حالي که گنجهاي روي زمين حرکت مي کردند، نمايان شد، بعد فرمود، آن طلايي که ساخته اي در کنار اين طلاهاي همانندش بگذار، وي آن را کنار آنها گذاشت، آن هم بمانند ديگر طلاها به حرکت درآمد. (۱)
    آن بانو کرامات و فضائل فراواني داشته که مقداري از آنها را در اينجا بازگو مي ‏کنيم.

  • ابوالقاسم قشيري در کتابش مي نويسد:
    در بيابان از قافله و کاروان دور ماندم. زني را ديدم به او گفتم: تو کيستي؟
    پاسخ داد: “و قل سلام فسوف تعلمون”
    بر او سلام کرده پرسيدم: در اين بيابان چه مي‏کني؟
    پاسخ داد: “من يهدي الله فلا مضل له” (۲)
    گفتم: از اجنه و يا از نسل انسان هستي؟
    گفت: “يا بني ‏آدم خذوا زينتکم عند کل مسجد” (۳)
    گفتم: از کجا مي ‏آيي؟
    گفت: “ينادون من مکان بعيد” (۴)
    گفتم: عازم کجايي؟
    گفت: “ولله علي الناس حج البيت” (۵)
    گفتم: چند روز است در راهي؟
    گفت: “و لقد خلقنا السموات و الارض في ستة ايام” (۶)
    گفتم: آيا غذا ميل داري؟
    گفت: “و ما جعلناهم جسدا لا يأکلون الطعام” (۷)
    غذا به او داده و گفتم: عجله نکن و هروله بنما.
    گفت: “لا يکلف الله نفسا الا وسعها” (۸)
    گفتم: آيا حاضري تو را پشت سر خود سوار کنم؟
    گفت: “لو کان فيهما آلهة الا الله لفسدتا” (۹)
    از مرکب پياده شده و او را سوار کردم، بعد که سوار شد گفت: “سبحان الذي سخر لنا هذا” (۱۰)
    وقتي به قافله رسيديم، گفتم: آيا تو کسي را داري؟
    گفت: “يا داود انا جعلناک خليفة في الارض” (۱۱) “و ما محمد الا رسول” (۱۲) “يا يحيي خذ الکتاب” (۱۳) “يا موسي إني أنا الله” (۱۴)
    با اين اسامي افرادي را صدا زد، ديدم چهار جوان به سوي ما آمدند، گفتم: اينها کيستند و با تو چه نسبتي دارند؟
    گفت: “المال و البنون زينة الحيوة الدنيا” (۱۵)
    وقتي نزد او آمدند، به آنان گفت: “يا أبت استاجره إن خير من استاجرت القوي الأمين” (۱۶)
    آنان هدايايي به من دادند، او گفت: “والله يضاعف لمن يشاء” (۱۷)
    زيادتر کردند، پرسيدم او کيست؟ گفتند: مادرمان فضه کنيز حضرت زهرا عليها السلام است. حدود بيست سال است که غير از قرآن چيز ديگري نگفته و سخن ديگري بر زبان جاري نساخته است. (۱۸)
    براي توضيح بيشتر درباره شأن و مقام جناب فضه به آنچه که در کتاب “اصول کافي” در فصل مربوط به حضرت امام حسين عليه السلام آمده مراجعه کنيد که وي در کربلا با شير صحبت کرد و آنچه که در تفاسير در ذيل سوره “هل اتي” آمده که او به خاطر بهبودي حسنين عليهماالسلام نذر کرده بود تا روزه بگيرد.

ام ايمن
علي بن معمر گويد: ام ايمن بعد از رحلت حضرت زهراء عليهاالسلام به مکه رفت و گفت: بعد از آن حضرت ديگر نمي خواهم روي مدينه را ببينم. در جحفه دچار کمبود آب و تشنگي شديد شد که بيم مردنش مي‏ رفت، ديدگانش را به سوي آسمان دوخته و گفت: پروردگارا! آيا مرا که خدمتگزار دختر پيامبرت بودم در حال عطش و تشنگي مي ‏گذاري؟ در اين حال ظرف آبي از سوي بهشت نزد او آمده و نوشيد و بعد از آن تا هفت سال گرسنه و تشنه نشد.(۱۹)

(۱) زخرف آيه ۸۶ : بگو سلام به زودي خواهي دانست.
(۲) در قرآن آيه ‏اي به اين عبارت وجود ندارد بلکه در آيه 38 زمر آمده “و من يهدي الله فماله من مضل”؛ هر کس که را که خداوند هدايت کند برايش گمراه ‏ کننده ‏اي وجود ندارد.
(۳) اعراف آيه ۲۹: فرزندان آدم! زينتهاي خود را در کنار هر مسجدي به خود گيريد.
(۴) فصلت آيه ۴۴: از جاي دور دستي فراخوانده مي ‏ شود.
(۵) آل‏ عمران آيه ۹۱: خداوند را بر مردم اين حق است که به حج خانه خدا روند.
(۶) ق آيه ۳۷، به زيادتي “و ما بينهما” آسمان و زمين و آنچه را که در آنست در شش روز آفريدم.
(۷) انبياء آيه ۸: آنان را جسم بي‏ جاني قرار نداديم که غذا نخورند.
(۸) بقره آيه ۲۸۹: خداوند به هيچ کس جز به اندازه توان و قدرتش تکليف ندهد.
(۹) انبياء آيه ۲۲: اگر در آسمان و زمين خداياني به جز خداي واحد باشد تباه مي ‏گردند.
(۱۰) زخرف آيه ۲۲: پاک و منزه است خداوندي که اين مرکب را مسخر ما نمود.
(۱۱) ص آيه ۲۶: اي داود ما تو را در روز زمين خليفه قرار داديم.
(۱۲) آل ‏عمران آيه ۱۳۸: محمد جز يک پيغمبر نيست.
(۱۳) مريم آيه ۳: اي يحيي! کتاب را با نيرو و قوت بگير.
(۱۴) طه آيه ۱۱: اي موسي! همانا من خدايم.
(۱۵) کهف آيه ۴۴: مال و فرزندان زينت زندگي دنيايند.
(۱۶) قصص آيه ۲۶: اي پدر! او را اجير کن که بهترين کسي است که اجير مي ‏ کني او توانمند و درستکار است.
(۱۷) بقره آيه ۲۶۳: خداوند براي هر کس بخواهد دو چندان خواهد کرد.
(۱۸) بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۸۶- ۸۷ .
(۱۹) بحارالانوار، ج۳ ، ص۴۶.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا