چه مداركی از شیعه و اهل سنت وجود دارد كه خلیفه دوم باعث شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها شده است؟
در این باره در كتاب های حدیثی و تاریخی شیعه و اهل سنت، موارد فراوانی یافت میشود. از آن جمله «الذهبی» روایت میكند:
ان عمر رفس فاطمة حتی اسقطت بمحسن
همانا خلیفه دوم به فاطمه سلام الله علیها لگد زد تا اینكه محسن را سقط كرد. (1)
آتش زدن درِ خانه حضرت فاطمه و سیلی زدن به آن حضرت در منابع تاریخی و روایی شیعه آمده است و برای آن كس كه شیعه است، همین مآخذ كافی است. در منابع و ماخذ اهل سنّت نیز آمده است و برادران سنّی میتوانند به آن معتقد باشند. برای نمونه به چند روایت از منابع شیعه و اهل سنت اشاره میكنیم:
1. پس از آن كه كار بیعت گرفتن از مردم تمام شد و علی علیهالسلام و عدهای بیعت نكردند، به خانه آن حضرت حمله كردند. در را سوزاندند، علی را به زور بیرون آورند، حضرت فاطمه را تحت فشار در قرار دادند و كار به جایی رسید كه محسن او سقط شد. علی را به مسجد بردند ولی بیعت نكرد و آنان گفتند: اگر بیعت نكنی تو را به قتل میرسانیم. روزها و ماهها گذشت. آنان تصمیم به قتل علی علیه السلام گرفتند و قرار گذاشتند كه خالد قتل آن حضرت را به عهده بگیرد. اسماء بنت عمیس از این توطئه آگاه شد و كنیز خود را فرستاد تا آن حضرت را از توطئه آگاه سازد. اصل توطئه چنین بود كه وقتی ابوبكر نماز را تمام كرد و سلام گفت، خالد با شمشیر علی علیهالسلام را بكشد، ولی وقتی نماز ابوبكر تمام شد گفت: ای خالد آنچه را دستور دادم نكن، (2)
اهل سنت نیز در كتابهای كلامی، تاریخی و حدیثی مسأله آتش زدن به در خانه را آورده اند. برای نمونه، به چند روایت اشاره میكنیم:
2. بلاذری میگوید: ابوبكر كسی را دنبال علی فرستاد تا بیاید و بیعت كند ولی حضرت علی نیامد. پس از آن خلیفه دوم در حالی كه آتش به همراه داشت، به سوی خانه علی رفت. فاطمه خلیفه دوم را جلو در خانه ملاقات كرد و گفت: ای پسر خطاب آیا میخواهی خانه ما را آتش بزنی؟ عمر بن خطاب گفت: بله! (3)
3. ابن عبد ربّه میگوید: آنان كه از بیعت سرباز زدند عبارتند از: علی، عباس، زبیر و سعد بن عباده. علی، عباس و زبیر در خانه فاطمه نشستند. ابوبكر خلیفه دوم را فرستاد تا آنها از خانه فاطمه بیرون بیایند. ابوبكر به عمر گفت: اگر سرباز زدند با آنان بجنگ. خلیفه دوم به همراه آتش به خانه فاطمه آمد تا خانه را بر سر آنان آتش بزند. فاطمه او را دید و گفت: ای پسر خطاب آیا آمدهای خانه ما را آتش بزنی؟ عمر گفت: بله، مگر این كه بیعت كنید. (4)
4. ابن قتیبه دینوری آورده است: ابوبكر خلیفه دوم را به سوی كسانی كه بیعت نكردند و در خانه علی تحصّن كردند، فرستاد. خلیفه دوم به خانه علی آمد و صدا زد ولی كسی بیرون نیامد. خلیفه دوم هیزم خواست و گفت: قسم به آنكه جان عمر در دست اوست، یا باید بیرون بیایید و بیعت كنید و یا خانه را بر سر آنانكه در آن هستند آتش میزنم. به او گفتند: فاطمه در آن است. عمر گفت: و لو فاطمه در آن باشد. همه بیرون آمدند ولی علی بیرون نیامد. عمر نزد ابوبكر رفت و گفت: آیا نمیخواهی از علی كه از بیعت سرباز زده بیعت بگیری؟ ابوبكر به قنفذ گفت: برو علی را بیاور. قنفذ آمد و علی به او گفت: چه كار داری؟ قنفذ گفت: خلیفه رسول خدا تو را میخواهد. علی به او گفت: زود بر پیامبر دروغ بستید. قنفذ پیام علی را به ابوبكر رساند. ابوبكر گریه طولانی كرد. عمر گفت: علی را رها نكن. ابوبكر به قنفذ گفت: دوباره نزد علی برو و بگو: با خلیفه رسول خدا بیعت كن. علی گفت: سبحان الله، آنچه را كه از آن او نیست برای خودش ادعا كرده است. قنفذ پیام علی را به ابوبكر رساند. ابوبكر بازهم بسیار گریه كرد. پس از آن عمر برخاست و گروهی با او همراه شدند و به در خانه فاطمه آمدند. در زدند. وقتی فاطمه صدای آنها را شنید، با صدای بلند فریاد كرد: «یا ابتاه! یا رسول الله! پس از تو از پسر خطاب و پسر ابی قحافه چهها كه نكشیدیم. وقتی كه گروه مهاجم گریه فاطمه را شنیدند. در حالی كه گریه میكردند برگشتند و دلشان به حضرت فاطمه سوخت ولی عمر و عدهای ماندند. علی را بیرون آوردند و گفتند بیعت كن. علی گفت: اگر بیعت نكنم چه میكنید؟ گفتند: به خدا سوگند گردنت را میزنیم. (5)
همانطور كه ملاحظه میكنید در منابع شیعه، این حادثه به طور كامل ذكر شده است و منابع اهل سنّت تنها به آتش آوردن اشاره كرده اند و آنان تلاش میكنند این حادثه ذكر نشود. (6)
پینوشت:
(1) میزان الاعمال، ج 1، ص 139.
(2) بحارالانوار، ج 28، ص 308.
(3) انساب الاشراف، ج 2، ص 12، تحقیق محمود الفردوس العظم، دار الیقظة العربیة.
(4) العقد الفرید، ج 5، ص 12، چاپ مصر، چاپ دوّم، تحقیق محمد سعید العربان، 1953 و 1372.
(5) الامامة و السیاسة، ج 1، ص 30، تحقیق استاد علی شیری، منشورات رضی.
(6) برای آگاهی بیشتر در مورد مآخذ و منابع شیعه و سنی به كتاب «مأساة الزّهراء» نوشته جناب سید جعفر مرتضی عاملی، جلد دوم مراجعه كنید. این كتاب به موضوع مورد بحث، بسیار مفصّل پرداخته است.