محسن شهید

لعنت بر قاتل محسن

«قال رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله: اللهمَّ العن من ضرب جنبَیها حتی ألقت ولدها» (1)؛

خدایا! لعنت کن کسی را که بر دو پهلوی فاطمه علیهاالسلام می‌زند به طوری که فرزندش را سقط می‌کند.

«قال أمیرالمؤمنین علیه‌السلام: اللهمّ العنهم بکلّ جنین أسقطوه و ضلع دقّوه و صکّ مزّقوه» (2)؛

امیرالمؤمنین علیه‌السلام در قنوت نماز چنین دعا می‌کرد: خدایا! بخاطر جنینی که سقط کردند و پهلویی که شکستند و سَنَدی که پاره کردند آنان را لعنت کن.

گروه بزرگی از علماء، نام محسن را به عنوان یکی از فرزندان امام علی از فاطمه سلام ‌الله‌ علیها بیان کرده ولی برخی از آنان تنها به نام بردن از او اکتفا نموده یعنی اشاره‌ای به مرگ او نکرده‌اند. و برخی دیگر، گفته‌اند که وی در کودکی یا در حین تولد، در گذشته است و گروه سومی نیز گفته‌اند که او در زمان پیامبر صلی اللَّه علیه و آله ساقط شده است. اما تواتر حوادث و وجود روایتهایی که قایل به این است که حضرت زهرا، محسن را در جریان حمله، سقط نموده است بر یک حقیقت که حضرت فاطمه سلام‌ الله ‌علیها در شکم خود جنینی را حمل می‌کرد که پیامبر وی را محسن نام نهاد، در حالی که هنوز در شکم مادرش بود تأکید می‌نماید… ولی این جنین، هرگز نور زندگی را مشاهده ننمود.

در تاریخ العروس و لسان العرب آمده است: «شبر و شبیر و مشبر، فرزندان هارون هستند و علی پسران خود را به نام آنان نامید، یعنی حسن و حسین و محسن».

و نیز روایاتی وجود دارد که از ساقط نمودن محسن، سخن می‌گویند. مسعودی گفته است: «و سیده زنان عالمیان را به واسطه درب خانه فشردند تا اینکه محسن را سقط نمود».

لذا حضرت زهرا پسر سومی داشته که نامش محسن بوده است. نویسنده‏ کتاب ذخائر العقبی فی مودة القربی گفته است: او در خردسالی درگذشته است، و شنیدن نام محسن برای گوشهایم تازه است زیرا که آن را نشنیده ام و آنچه در مورد حسن و حسین وارد شده است، اندک نیست، پس چرا از محسن زیاد نام برده نمی‌شود… حتماً به این علت که نام بردن از او آثار و مسائلی را به دنبال دارد که کوهها را درهم می‌کوبد…

و اینک نمونه‌هایی به نظرتان خواهد رسید و سعی خواهد شد تا حوادث به یکدیگر مرتبط شوند تا راز محسن بن علی نیز بدین واسطه شناخته شود.

در کتاب ملل و نحل شهرستانی آمده است که ابراهیم بن سیار بن هانی نظام گفته است که خلیفه دوم ضربه ای بر شکم فاطمه سلام‌ الله ‌علیها زد که جنینش را سقط نمود. در این حال عمر فریاد می‌کشید که خانه اش را با هر که در آن است، به آتش بکشید.

ذکر محسن در منابع بدون بیان سبب مرگش

واضح است که بسیاری از علما و مورخان محسن را در شمار فرزندان فاطمه و علی علیهماالسلام نام برده‌اند اما به سرگذشت او اشاره نکرده‌اند. اما این منافات ندارد که پیش از تولد، سقط شده است. همچنان که اگر کسانی محسن را در شمار فرزندان علی علیه‌السلام نام نبرده‌اند به معنای انکار وجود او نیست. زیرا مقصودشان آن دسته از فرزندان علی و فاطمه علیهماالسلام است که زنده مانده‌اند.

اینک به سخن عده ای از آنان اشاره می‌کنیم:

فیروزآبادی: «شبّر مانند بقّم و شبیر همانند قمیر و مشبّر چون محدّث فرزندان هارون علیه‌السلام هستند. گفته شده: پیامبر صلی اللَّه علیه و آله حسن و حسین و محسن را به نام آنان نامگذاری کرد». (3)

زبیدی: «گفته شده: پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرزندانش حسن، حسین و محسن را که در برخی از روایات با تشدید آمده، به اسم آنان (فرزندان هارون) نامگذاری کرد.

ابن بری گفت: دیدم که ابن خالویه این اسامی را شرح داده و گفته: شبر و شبیر و مشبر فرزندان هارون علیه‌السلام و در عربی به معنای حسن و حسین و محسن است» (4)

زبیدی:«علی علیه‌السلام فرزندان خود را به همین اسامی: شبر، شبیر و مشبر یعنی:حسن و حسین و محسن نامید»(5)

– «ابوعبداللَّه محمّد بن اسحاق بن منده اصفهانی در کتاب المعرفه می‌گوید: علی یک سال پس از هجرت، در مدینه با فاطمه ازدواج کرد و حدوداً یک سال بعد او را به خانه برد. فاطمه برای علی، حسن و حسین و محسن و ام کلثوم کبری و زینب کبری را به دنیا آورد». (6)

ابن اثیر به نقل از ابن عباس در یک حدیث: «و فاطمه که همسر علی بود و حسن و حسین و محسن و زینب را برایش به دنیا آورد». (7)

لیث بن سعد:«علی با فاطمه ازدواج کرد. فاطمه برایش حسن و حسین و محسن و زینب و ام کلثوم را به دنیا آورد»(8)

ذهبی: «ابن عبدالبر گفت: علی فاطمه را پس از جنگ احد به خانه برد. فاطمه حسن، حسین و محسن و ام کلثوم و زینب را برایش به دنیا آورد». (9)

 – عسقلانی محسن را در شمار صحابه آورده می‌گوید: «محسن، به تشدید سین مهمله (بدون نقطه)، فرزند علی بن ابی طالب بن عبدالمطلب هاشمی، سبط پیغمبر». (10)

شمس الدین محمد بن طولون: «فرزندان علی علیه‌السلام: حسن و حسین و محسن و ام کلثوم…». (11)

 – نووی: «فرزندان علی علیه‌السلام: حسن و حسین و محسن و ام کلثوم کبری و زینب کبری که همه از فاطمه بودند»(12)

دیاربکری: «از لیث بن سعد: علی با فاطمه ازدواج کرد. فاطمه برایش حسن و حسین و محسن و زینب را به دنیا آورد». (13)

ابن کثیر: «… فاطمه برای علی، حسن که به او مکنّی بود و حسین که در سرزمین کربلا شهید شد، و گفته می‌شود: محسن… را به دنیا آورد». (14)

ابن حبّان: «علی بن ابی طالب پانزده فرزند داشت: حسن و حسین و محسن و ام کلثوم…». (15)

– «فرزندان علی از فاطمه سه پسر به نام حسن و حسین و محسن و دو دختر به نام زینب و ام کلثوم بودند. همه‏ آنان فرزند داشتند مگر محسن». (16)

– «علی چهارده فرزند پسر داشت. از جمله: حسن، حسین و محسن از فاطمه دختر رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله». (17)

لیث بن سعد گفت: «علی با فاطمه ازدواج کرد. فاطمه، حسن و حسین و محسن و زینب و ام کلثوم و رقیه را به دنیا آورد». (18)

در بغیة الطالب آمده: فرزندان علی علیه‌السلام چهارده پسر، و هجده دختر بودند. این مورد اتّفاق است. در فرزندان پسر تا بیست و دختر تا بیست و دو نفر اختلاف کرده‌اند. فرزندان پسر: حسن و حسین و محسن و…». (19)

محمّد بن شحنه: «… علی چهارده فرزند پسر و شمار زیادی دختر داشت. از فاطمه علیهاالسلام: حسن و حسین و محسن و زینب». (20)

خوارزمی: «فاطمه علیهاالسلام برای علی علیه‌السلام حسن و حسین و محسن و ام کلثوم کبری… را به دنیا آورد». (21)

عمر ابونصر: «فاطمه دختر رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله از شوهرش علی بن ابی طالب پنج فرزند داشت: حسن و حسین و محسن و زینب کبری و ام کلثوم کبری…». (22)

ابن شهر آشوب: «کنیه‌های فاطمه: ام الحسن و ام الحسین و ام المحسن، و ام الائمه و ام ابیها…». (23)

شیخ عباس قمی: «مسعودی در مروج الذهب، و ابن قتیبه در المعارف، و نورالدین عباس موسوی در ازهار بستان الناظرین می‌گویند: محسن از فرزندان امیرالمؤمنین علیه‌السلام به حساب می‌آید». (25)

در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام آمده که ندایی از عرش می‌گوید: «و چه خوب دو سبطی، دو سبط تو، آنان حسن و حسین‌اند، و چه خوب جنینی جنین تو؛ او محسن است». (25)

در متنی از تورات آمده: «ایلیا، پدر دو سبط: حسن و حسین است و محسن، پسر سوم او است همانگونه که برای برادرت هارون، شبّر و شبیر و مشبّر قرار دادم». (26)

ذکر سقط محسن در منابع بدون بیان سبب

1- کلینی از عده ای از احمد بن محمد از قاسم از جدش از ابوبصیر از امام صادق علیه‌السلام از پدرانش: «امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: فرزندان سقط شده شما وقتی که در قیامت شما را ملاقات می‌کنند، اگر آنان را نامگذاری نکرده باشید، هر یک به پدرش می‌گوید: چرا مرا نامگذاری نکردی در حالی که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله محسن را پیش از تولد، نامگذاری کرد؟». (27)

برخی می‌گویند: «فرزندان امیرالمؤمنین علیه‌السلام از فاطمه: حسن علیه‌السلام، و حسین علیه‌السلام، و محسن که سقط شد، و ام کلثوم». (28)

کمال الدین بن طلحه شافعی: «فصل یازده در ذکر فرزندان علی علیه‌السلام: بدان که خداوند تو را به روح او مؤید بدارد که اقوال مردم در شمار فرزندان ذکور و اناث او مختلف است. برخی بیشتر گفته‌اند و فرزند سقط شده را هم به حساب آورده و نسبش را هم نینداخته‌اند. برخی نیز آن را انداخته و در شمار فرزندان وی به حساب نیاورده‌اند. لذا سخن هریک به مقتضای همین امر، با دیگری فرق می‌کند…». (29)

صبان: «فاطمه برای علی شش فرزند آورد: سه پسر، و سه دختر. پسران: حسن و حسین و محسن و دختران: زینب… حسن و حسین فرزندان صالح زیادی از خود باقی گذاشتند و به زودی درباره آن دو سخن خواهیم گفت اما محسن سقط شد…». (30)

 – ابن ابی ثلج: «فرزندان علی علیه‌السلام از فاطمه علیهاالسلام: حسن و حسین و محسن، که سقط شد». (31)

– «گروهی دیگر بیشتر از آن گفته‌اند و محسن برادر حسن و حسین را که سقط شد، نیز نام برده‌اند». (32)

 – طبرسی در شمارش فرزندان امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌گوید: «حسن و حسین علیهما السلام و محسن که سقط شد». (33)

مامقانی: «فاطمه علیهاالسلام برای علی علیه‌السلام، حسن و حسین و محسن و زینب و ام کلثوم را به دنیا آورد و محسن را سقط کرد». (34)

طبرسی: «فاطمه علیهاالسلام را پنج فرزند پسر و دختر بود: حسن و حسین علیهما السلام و زینب کبری و زینب صغری مکنّی به ام کلثوم علیهاالسلام و یک پسر که فاطمه علیهاالسلام پس از پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله سقط کرد و رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله او را در شکم مادرش، محسن نامید». (35)

ابن صباغ مالکی: «… محسن برادر حسن و حسین علیهم السلام را نیز آنان یاد کرده‌اند. این مطلب را شیعه گفته و بیان داشته‌اند که محسن سقط شد…». (36)

صفوری شافعی: «حسن در میان پنج فرزند فاطمه، اولین فرزند او بود: حسن و حسین و محسن که سقط شد، و زینب کبری، و زینب صغری». (37)

شیخ مفید: «برخی از شیعیان می‌گویند: فاطمه علیهاالسلام پس از پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله یک پسر سقط کرد که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله او را در شکم مادر، محسن نامید». (38)

فضل بن حسن طبرسی نزدیک به مطلب شیخ مفید، سخن گفته است. (39)

علّامه حلّی رحمه اللَّه نیز در خلاصه خود از کتاب الارشاد همین مطلب را آورده است. (40)

ابن بطریق هم نزدیک به همین سخن گفته است. (41)

جمال الدین محدث هروی پس از آنکه محسن را در شمار فرزندان علی آورده می‌گوید: «اما محسن بن علی در کوچکی مرد ولی حقیقت آن است که سقط شد». (42)

ابن طلحه: «کسانی که بیشتر گفته‌اند، فرزند سقط شده را هم به حساب آورده‌اند. منظورش از این جنین، محسن است». (43)

ابراهیم طرابلسی حنفی در شجره نامه‌ای که برای ناصر نوشت و نسخه‌ای از آن برای کتابخانه‏ صلاح الدین ایوبی رونویسی شد: «محسن بن فاطمه علیهاالسلام سقط شد. گفته شده: در کودکی مرد. اما صحیح آن است که فاطمه علیهاالسلام او را سقط کرد». (44)

حمراوی مالکی: «اما محسن، سقط شد». (45)

سید مهدی سویج این مطلب را از چندین منبع از جمله: مناقب الحسن والحسین نوشته جوهری و صاحب جواهر الکلام و صاحب الانوار ابوالقاسم نقل کرده است. (46)

ذکر سقط محسن در منابع با بیان سبب

– مقدسی، سقط محسن را به سبب زدن زهرا علیهاالسلام توسط عمر به شیعه نسبت می‌دهد.

– «گوید: و از آن جمله روایت بلاذری است و بین شیعه مشهور که او فاطمه علیهاالسلام را در فشار در گذاشت تا محسن را سقط کرد. در حالی که همه می‌دانند پدرش گفت: فاطمه پاره‏ تن من است، هر که او را اذیت کند، مرا اذیت کرده است». (47)

عمادالدین طبری از علمای قرن هفتم هجری: «و می‌گویند که فاطمه محسن از شکمش سقط شد به سبب آنکه عمر بر شکم او زده بود». (48)

سید تاج الدین علی بن احمد حسینی از علمای قرن یازدهم هجری: «سبب مرگ فاطمه ضربه ای بود که به او زدند و پس از آن فرزندش را سقط کرد». (49)

وی در شمارش فرزندان علی علیه‌السلام می‌گوید: «و فرزندی که سقط شد و پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله او را در شکم مادرش، محسن نامید». (50)

علی بن محمّد عمری نسابه: «محسن را به حساب نیاورده‌اند. چون مرده به دنیا آمد. شیعه خبر محسن و ضربه ای که به شکم مادرش زدند را روایت کرده‌اند. من کتابهای برخی از عالمان انساب را دیده ام که از محسن نام برده‌اند اما ضربه را از طریقی که بتوانم بر آن اعتماد نمایم، نقل نکرده‌اند». (51)

از نظر بعضی «فرزندان فاطمه علیهاالسلام عبارتند از: حسن و حسین و محسن که سقط شد. در معارف ابن قتیبه آمده: محسن در اثر ضربه قنفذ عدوی سقط شد». (52)

امام علیه‌السلام فرمود: «در قیامت محسن خضاب کشیده و بر دستان خدیجه بنت خویلد، و فاطمه بنت اسد می‌آید… و جبرئیل- یعنی: محسن- فریاد می‌زند و می‌گوید: من ستمدیده‌ام، مرا یاری فرما. پس رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله محسن را روی دستانش به آسمان بلند می‌کند و می‌فرماید:…». (53)

در یک حدیث دیگر فرمود: «… و قاتل فاطمه علیهاالسلام و قاتل محسن». (54)

امام علیه‌السلام: «با پایش به شکم زهرا علیهاالسلام زد که به پسری به نام محسن آبستن بود. در اثر همین لگد محسن سقط شد». (55)

امام علیه‌السلام: «علّت مرگ فاطمه علیهاالسلام این بود که قنفذ غلام این مرد، به دستور اربابش با سر غلاف شمشیر به او زد. فاطمه علیهاالسلام در اثر این ضربه، محسن را سقط کرد». (56)

در دعای امام رضا علیه‌السلام در سجده‏ شکر: «و (آن دو) فرزند پیغمبرت را کشتند». (57)

ابن سعد جزایری: «فاطمه علیهاالسلام را زدند. فاطمه علیهاالسلام در اثر این ضربه، فرزندش را سقط کرد». (58)

فتونی عاملی: «… در روایات اهل بیت آمده: عمر، در را به داخل فشار داد تا وارد خانه شود. فاطمه علیهاالسلام که پشت در بود، در به شکمش خورد و در اثر آن فرزندش به نام محسن را سقط کرد». (59)

خواجویی مازندرانی: «… فاطمه علیهاالسلام را زدند. فاطمه علیهاالسلام در اثر این ضربه فرزندش را سقط کرد». (60)

– «مگر فاطمه طاهره در این باره چه تقصیری داشت؟ به چه علّت مستحق ضربتی بود که فرزندش را در اثر آن سقط کرد؟». (61)

– «پهلویش را شکستند و فرزندش را سقط کردند». (62)

شیخ یوسف بحرانی: «… زهرا علیهاالسلام را چنان زد که فرزندش را سقط کرد». (63)

سید محمّد قلی موسوی نیز، جریان این واقعه را به تفصیل بیان کرده است. (64)

مرجع بزرگ تقلید، سید مهدی قزوینی: «وقتی فاطمه علیهاالسلام در را باز کرد، در را به او کوبیدند و پهلویش را شکستند و فرزندش را سقط کردند». (65)

سید محمّدباقر خوانساری: «و چه کسی فرزندش را سقط کرد و چه کسی آه و ناله اش را بلند ساخت؟». (66)

شیخ طوسی: «مشهور میان شیعه چنانکه احدی درباره‏ آن اختلاف ندارد، این است که: عمر به شکم فاطمه علیهاالسلام زد تا بچه اش را سقط کرد. فرزند سقط شده محسن نامیده شد. روایت این حادثه نزدشان مشهور است».(67)

عبدالجلیل قزوینی: «… عمر در به شکم فاطمه زد و کودکی را در شکم او کشت که رسول او را محسن نام نهاده بود». (68)

فاضل مقداد: «عمر به سوی زهرا علیهاالسلام فرستاده شد. به شکمش زد فرزندی به نام محسن را سقط کرد». (69(

بیاضی: «در میان شیعه مشهور است که عمر فاطمه علیهاالسلام را چنان در میان در فشرد که محسن را سقط کرد». (70)

ابن ابی جمهور: «… و او را چنان به وسیله‏ در فشار داد که فرزندش را سقط کرد… اما بخشی از حدیث به آتش کشیدن، و زدن و سقط جنین زهرا علیهاالسلام را شما روایت کرده‌اید…». (71)

محقق کرکی در اعتراض به آنان می‌گوید: «… و جمع هیزم در کنار در خانه و سقط محسن فاطمه را…». (72)

قاضی نوراللَّه شوشتری روایاتی دالّ بر سقط جنین فاطمه علیهاالسلام آورده است. (73)

هاشم معروف الحسنی: «… به سوی در حمله کردند و در را به طرف زهرا علیهاالسلام فشار دادند. فاطمه علیهاالسلام که آبستن بود، فرزندش را که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله محسن نامیده بود، سقط کرد». (74)

مسعودی: «سرور زنان را چنان در میان در فشردند که محسن را سقط کرد». (75)

نظّام: «عمر در روز بیعت چنان به شکم فاطمه زد که فرزندش محسن را سقط کرد». (76)

ابن ابی الحدید معتزلی به نقل از شیعه: «عمر، فاطمه را بین در و دیوار چنان فشار داد که فاطمه فریاد کشید: پدر! یا رسول اللَّه! و فرزندش را مرده سقط کرد». (77)

قاضی نعمان: «زهرا علیهاالسلام را در میانشان چنان زدند که فرزندش را سقط کرد». (78)

در روایتی از پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله: «و پهلویش شکست، و فرزندش سقط شد. و او را که به پهلوی زهرا علیهاالسلام زد که فرزندش را سقط کرد، در آتشت جاودانه ساز». (79)

در زیارتنامه آمده: «که بچه‌اش کشته شد». (80)

کفعمی: «سبب مرگ زهرا علیهاالسلام این بود که او را زدند و فرزندش را در اثر آن ضربه سقط کرد». (81)

سلیم بن قیس: «فاطمه علیهاالسلام را چنان فشار داد که یکی از دنده‌های پهلویش شکست و فرزندش را سقط کرد». (82)

گنجی از شیخ مفید: «بر جمهور افزوده است: فاطمه علیهاالسلام پس از پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله پسری سقط کرد که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله او را محسن نامیده بود». (83)

مقدّس اردبیلی: «… و عمر در به شکمش زد و غلام تازیانه بر کتفش زد که از آن جهت فرزندش ساقط شد…». (84)

در نامه عمر به معاویه: «… درد زایمان بر او سخت شد، و من وارد خانه شدم. جنینی سقط کرد که علی او را محسن نامید». (85)

صدوق از برخی مشایخ در تفسیر: «ان لک کنزاً فی الجنة» نقل کرده: «این گنج، فرزندش محسن است، و او همان است که وقتی فاطمه علیهاالسلام بین در تحت فشار قرار گرفت، او را سقط کرد». (86)

در روایتی از امام صادق علیه‌السلام: «… فاطمه را که باردار بود، زدند… و در اثر همان زدن بچه اش را سقط کرد. اولین کسی که برای او حکم خواهند کرد، محسن بن علی است که درباره‏ قاتلش و سپس درباره‏ قنفذ حکم خواهد شد». (87)

در یک روایت دیگر از امام صادق علیه‌السلام: «و زدن به شکم فاطمه علیهاالسلام و سقط کردن محسن او… و لگدی به در کوبید که لنگه‏ در به فاطمه علیهاالسلام اصابت کرد. فاطمه علیهاالسلام که محسن را شش ماهه باردار بود، او را سقط کرد… و او را می‌زدند و جنین در شکمش کشته شد… از ضربتی که به شکمش زدند، او را درد زایمان گرفت. پس محسن را سقط کرد… محسن می‌آید. خدیجه بنت خویلد، و فاطمه بنت اسد او را می‌آورند… به خدا قسم موؤده، محسن است». (88)

در حدیث دیگری از امام صادق علیه‌السلام: «و قتل محسن با زدن لگد به شکم مادرش، بزرگتر و تلخ تر است». (89)

ابوالسعادات، اسعد بن عبدالقاهر: «آن دو فاطمه علیهاالسلام را در میان خانه اش چنان فشردند که محسن را سقط کرد». (90)

امام علی علیه‌السلام در قنوت نمازش دعایی می‌خواند که در آن آمده: «و جنینی که سقط کردند و پهلویی که شکستند و سندی که پاره کردند». (91)

در روایت دیلمی از زهرا علیهاالسلام: «و با پایش به در کوبید و آن را به طرف من راند. من که باردار بودم به رو افتادم… درد زایمان گرفتم. در نتیجه محسن را کشته‏ بی گناه، سقط کردم». (92)

امام حسن علیه‌السلام خطاب به مغیره: «و تویی که فاطمه دختر رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله را چنان زدی که مجروح شد و بچه اش را سقط کرد. تو این کار را برای تحقیر رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله انجام دادی…». (93)

امام باقر علیه‌السلام: «فاطمه به محسن باردار شد. پس هنگامی که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله رحلت کرد و حوادثی که در جریان ورود این قوم به خانه زهرا علیهاالسلام اتفاق افتاد و پسر عمویش امیرالمؤمنین را بیرون بردند و در اثر آنچه از آن مرد به او رسید، یک بچه‏ کامل را سقط کرد…». (94)

مجلسی اول: «در اثر این ضربت پسری به نام محسن سقط شد». (95)

مجلسی دوم: «فاطمه علیهاالسلام را در پشت در فشردند، چنانکه فرزندش را که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله محسن نامیده بود، سقط کرد». (96)

«در اثر آن جنینی سقط کرد که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله او را محسن نامیده بود». (97)

«در روایات ما و بلکه اهل سنت نیز مستفیض است که چنان فاطمه علیهاالسلام را در فشار قرار داد که بچّه اش را سقط کرد». (98)

«آن دو تن فاطمه علیهاالسلام را چنان در میان خانه اش فشردند که محسن را سقط کرد». (99)

کاشانی: «همان ضربت، قوی ترین علّت سقط جنین فاطمه بود که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله او را محسن نامیده بود». (100)

طریحی: «هنگامی که خالد بن ولید فاطمه علیهاالسلام را در فشار در گذاشت، فاطمه علیهاالسلام محسن را سقط کرد». (101)

نویسنده‏ مؤتمر علماء بغداد: «عمر، فاطمه علیهاالسلام را بین در و دیوار چنان با قساوت و شدّت فشار داد که فرزندش را سقط کرد». (102)

فرزند و مادر.. بین دیوار و در!

عمر شخصاً اقدام کرد تا مبادا دلی به رحم آید و بازگردد! فاطمه علیهاالسلام نمی‌گذاشت در باز شود، اما وقتی دانست دشمن دست بردار نیست در را رها کرد تا محسنش را نجات دهد!

در این میان «چرا»هایی هست که پاسخ آن را فقط مهدی زهرا علیه‌السلام می‌داند؛ ولی فوران خون از پهلو و سینه در آن لحظات اشاره‌های پر معنایی به محبین فاطمه علیهاالسلام دارد!

دنباله‏ ماجرا برای کسانی است که هنوز در نیمه راه باوَرَند: بانو تا صحن خانه بیشتر تاب نیاورد و در حالیکه بر زمین می‌افتاد همه‏ اهل خانه را برای کمک فراخواند.

داستان تازیانه و سیلی یک بار بوده یا تکرار شده؟ نمی‌دانم! بعد از فریاد «یا فضه» هم…؟!! باز نمی‌دانم! ولی رویت سیاه باد ای دشمن کینه توز، که تازیانه‌ات بر «سر» فاطمه علیهاالسلام اصابت کرد و تا «کتف» او را سیاه نمود! به صورت بانو هم… یا نه؟ نمی‌دانم! ولی دستت بریده باد که جای سیلی‌ات بر چهره‏ زهرا علیهاالسلام ماند… و آنچنان رفت تا به پیامبر صلی اللَّه علیه و آله نشان دهد صورت نیلی را…!!

«ثم جعل الثانی یعالج الباب لیحرقه، فلما رأت علیهاالسلام إصرار القوم علی ذلک… فتحت لهم الباب و لاذت خلفه. فعصرها الثانی ما بین الحائط و الباب حتّی کادت روحها أن تخرج من شدّة العصرة، و نبع الدم من صدرها و من جنبیها.

فدخلت إلی دارها و نادت: «یا أسماء و یا فضّة و یا فلانة، تعالین و تعاهدن منّی ما تتعاهد النساء من النساء».

قالت أسماء: فما دخلنا البیت إلا و قد أسقطت جنیناً سمّاه رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله محسناً.

فقال الثانی لعبده قنفذ: «ویلک، إضربها»!! و کان بیده سوط، فجعل یضربها علی رأسها و السوط یلتوی بین کتفیها کالدملج و هی تنادی: «المستعان المستغاث باللَّه و برسوله».

ثم لطمها الثانی علی خدّها لطمة حتّی أثّرت فی خدّها من وراء الخمار و سقط القرط من أُذنها» (103)

سپس عمر دست به کار شد که درِ خانه را آتش بزند. حضرت زهرا علیهاالسلام که اصرار مردم را دید در را باز کرد و خود به پشت در پناه برد. عمر آن حضرت را بین در و دیوار فشار داد بطوری که از شدت آن نزدیک بود روح آن حضرت بیرون آید، و خون از سینه اش جاری شد.

در این حال حضرت به داخل خانه رفت و صدا زد: «ای اسماء، ای فضّه… بیایید و در آنچه زنان به یکدیگر احتیاج دارند مرا دریابید».

اسماء می‌گوید: وارد نشدیم مگر وقتی که حضرت جنین خود را سقط کرده بود، همان که پیامبر صلی اللَّه علیه و آله او را محسن نامیده بود.

عمر به غلامش (قنفذ) گفت: وای بر تو، فاطمه را بزن! در دست قنفذ تازیانه ای بود و با آن بر سر آن حضرت زد به طوری که بین دو کتف حضرت اصابت نمود و ورم کرد. در همان حال می‌فرمود: به خدا و رسولش پناه می‌برم و از آنان کمک می‌خواهم.

سپس عمر بر صورت آن حضرت سیلی زد به طوری که از روی پوشش بر گونه‏ حضرت اثر کرد و گوشواره از گوش حضرت افتاد.

فریاد.. یا فضه!

ای سرکرده‏ سقیفه، تو خوب می‌دانی با عزیز پیامبر چه کرده‌ای؟ با همان کینه ای که در دل داری بازگو، تا با همان کینه ای که از تو در دل داریم بشنویم. از تو شنیدنِ قصه‏ دردناکِ شکستن در، و آنچه از بیرون و درون خانه شنیده‌ای و دیده‌ای، سوز دیگری در دلِ ما جان نثاران فاطمه علیهاالسلام بر می‌انگیزد.

«قال عمر:… فذکرت أحقاد علی و ولوعه فی دماء صنادید العرب و کید محمّد و سحره، فرکلتُ الباب و قد ألصقَت أحشائها بالباب تترسه. و سمعتُها و قد صرخَت صرخة حسبتُها قد جعلَت أعلی المدینة أسفلها، و قالت: یا أبتاه یا رسول اللَّه! هکذا کان یفعل بحبیبتک و ابنتک؟ آه یا فضّة! إلیک فخذینی فقد و اللَّه قُتِل ما فی أحشائی من حمل وسمعتُها تمخض و هی مستندة إلی الجدار، فدفعتُ الباب و دخلت…» (104)

عمر می‌گوید: (آنگاه که به خانه‏ فاطمه آمدم) کینه‌های علی و ولع او را به خون بزرگان عرب و حیله و سحر محمد را به یاد آوردم. لذا لگد به در زدم در حالی که فاطمه علیهاالسلام خود را به درب خانه چسبانده بود و با کمک در از جنینش محافظت می‌کرد.

او فریادی کشید که گمان کردم مدینه را زیر و رو کرد و گفت: «ای پدر! یا رسول اللَّه! آیا قبلاً هم با حبیبه‏ تو و دخترت چنین می‌کردند؟ آه! ای فضه مرا دریاب که فرزندم را کشتند».

من صدای ناله‏ او را شنیدم در حالی که به دیوار تکیه داده بود. با این همه در را فشار دادم و وارد شدم!

محسن را.. می‌آورند!

محسن علیه‌السلام در شکم مادر با ضربات مهاجمین مجروح گردید و به خون خود آغشته شد… و این گونه با تنی آزرده و مجروح وارد صحرای محشر خواهد شد.

دو مادر بزرگ او- یعنی مادر علی و فاطمه علیهماالسلام- و دو عمه‏ او با کمک اسماء او را می‌آورند و فاطمه علیهاالسلام نیز همراه آنان است.

آنان فریاد می‌زنند، و بر سر و صورت زنان گریه می‌کنند. جبرئیل نیز به نیابت از جنین بی زبان لب به سخن می‌گشاید و دادخواهی می‌نماید.

پیامبر صلی اللَّه علیه و آله در این محکمه حضور می‌یابد و محسن علیه‌السلام را که یادگار اوست بر سر دست می‌گیرد و شخصاً برای دادخواهی بپا می‌خیزد. و اینچنین عظمت مظلوم سقیفه بر همگان معلوم می‌گردد.

«یأتی محسن مخضّباً محمولاً، تحمله خدیجة بنت خویلد و فاطمة بنت أسد أمّ‏ أمیرالمؤمنین علیه‌السلام- و هما جدّتاه- و أمّ هانی و جمّانة- عمّتاه ابنتا أبی طالب علیه‌السلام- و أسماء بنت عمیس الخثعمیة صارخات، أیدیهنَّ علی خدودهنَّ و نواصیهنَّ منتشرة و الملائکة تسترهنَّ بأجنحتهنَّ، و فاطمة أُمّه تبکی و تصیح و تقول: «هذا یومکم الذی کنتم توعدون»، و جبرائیل یصیح- یعنی محسناً- و یقول: «إنّی مظلوم فانتصر».

فیأخذ رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله محسناً علی یدیه رافعاً له إلی السماء و هو یقول: «إلهی و سیدی، صبرنا فی الدنیا احتساباً، و هذا الیوم الذی تجد کل نفس ما عملت من سوء، تودّ لو أنّ بینها و بینه أمداً بعیداً». (105)

روز قیامت حضرت محسن علیه‌السلام می‌آید در حالی که او را حمل می‌کند حضرت خدیجه و فاطمه بنت اسد که دو جده‏ او هستند و ام هانی و جمانه دو دختر حضرت ابوطالب علیه‌السلام که دو عمه ی او هستند و اسماء بنت عمیس، و در همان حال فریاد می‌زنند و دستها را بر صورت گذارده‌اند و موها پریشان کرده‌اند و ملائکه ایشان را با بالهایشان می‌پوشانند.

در همین حال مادرش فاطمه علیهاالسلام گریه می‌کند و فریاد می‌زند و می‌گوید: «امروز همان روزی است که وعده داده شدید».

جبرئیل علیه‌السلام هم از طرف حضرت محسن علیه‌السلام فریاد می‌زند و می‌گوید: «من مظلوم هستم، خدایا به فریاد رس». پیامبر صلی اللَّه علیه و آله محسن علیه‌السلام را روی دست می‌گیرد و او را به آسمان بلند می‌کند و می‌گوید: الهی و سیدی، در دنیا بخاطر تو صبر کردیم، و امروز وقت آن است که هر نفسی آنچه بدی کرده آرزو کند که بین او و آنها فاصله‏ زیادی باشد.

دادگاهی که برای محسن برپا می‌شود!

اولین و بالاترین ظلم آن است که نسبت به اهل بیت علیهم السلام روا داشته شد، و محسن علیه‌السلام اولین مظلومِ آل رسول است. محاکمه‏ او بر همه تقدّم دارد و سزای قاتلینش سخت ترین درجه‏ عذاب است.

«فأوّل من یحکم فیه محسن بن علی علیه‌السلام و فی قاتله، ثم فی قنفذ. فیؤتیان هو و صاحبه و یضربان بسیاط من نار لو وقع سوط منها علی البحار لَغَلَت من مشرقها إلی مغربها، و لو وضع علی جبال الدنیا لذابت حتی یصیر رماداً، فیضربان بها» (106)؛

اول کسی که درباره اش حکم می‌شود محسن بن علی علیه‌السلام است. سپس قاتل او و سپس قنفذ را می‌آورند و با شلاقهایی از آتش می‌زنند بطوری که اگر یک ضربه‏ آن بر دریاها زده شود از شرق تا غرب آن به جوش می‌آید، و اگر بر کوههای دنیا گذارده شود ذوب می‌شود بطوری که خاکستر شود. با چنین تازیانه ای آن دو تن را می‌زنند.

پینوشت:

(1) بحار الانوار، ج 28، ص39.

(2) المصباح، ص553.

(3) القاموس المحیط، ج2، ص55؛ بحارالانوار، ج43، ص238.

(4) تاج العروس، ج3، ص389؛ لسان العرب، ج4، ص393.

(5) تاج العروس، ج 3، ص 389؛ لسان العرب، ج 4، ص 393.

(6) دلائل النبوة، ج 3، ص 162؛ بحارالانوار، ج 43، ص 213؛ عوالم العلوم، ج 11، ص 480.

(7) جامع الاصول، ج 12، ص 9- 10؛ ضیاءالعالمین، ج 4، ق 3، ص 2.

(8) ذخائرالعقبی، ص 55؛ ارشادالساری، ج 6، ص 141؛ عوالم العلوم، ص 536.

(9) سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 119.

(10) الاصابة، ج 3، ص 471.

(11)‌ الائمة الاثنی عشر، ص 58.

(12) تهذیب الاسماء، ج 1، ص 349.

(13) تاریخ الخمیس، ج 1، ص 278- 279.

(14) البدایة والنهایة، ج 5، ص 293.

(15) الثقات، ج 2، ص 304.

(16) شرح بهجة المحافل، ج 2، ص 138.

(17)‌ مآثر الانافة، ج 1، ص 100.

(18) ذخائرالعقبی؛ عوالم العلوم، ج 11، ص 539.

(19) نورالابصار، ص103.

(20) روضة المناظر، ج7، ص195.

(21) عوالم العلوم، ج1، ص272؛ مقتل الحسین، ص83.

(22) فاطمة بنت رسول اللَّه محمد صلی اللَّه علیه و آله، ص93.

(23) مناقب آل ابی طالب، ج3، ص132؛ بحارالانوار، ج43، ص16- 17.

(24) منتهی الآمال، ج1، ص263.

(25) تفسیر قمی، ج1، ص128؛ بحارالانوار، ج7، ص326- 328؛ ج23، ص130- 131؛ تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 348؛ البرهان، ج 1، ص 328- 329.

(26) بحارالانوار، ج 38، ص 145.

(27) کافی، ج 6، ص 18؛ عوالم العلوم، ج 11، ص 411؛ بحارالانوار؛ ج 43، ص 195؛ خصال، ج 2، ص 634؛ علل الشرایع، ج 2، ص 464؛ جلاءالعیون، ج 1، ص 222.

(28) تاریخ اهل بیت، ص 93.

(29) کشف الغمه، ج 2، ص 67.

(30) اسعاف الراغبین، ص 86.

(31) تاریخ الائمه، ص 16.

(32) کشف الغمه، ج 2، ص 67.

(33) تاج الموالید، ص 18.

(34) تنقیح المقال، ج 3، ص 82.

(35) تاج الموالید، ص 23- 24.

(36) الفصول المهمه، ص 126؛ بحارالانوار، ج 32، ص 90.

(37) نزهة المجالس، ج 2، صص 184، 194.

(38) الارشاد، ج 1، ص 355؛ کشف الغمه، ج 67؛ بحارالانوار، ج 42، ص 90.

(39) اعلام الوری، ص 203.

(40) المستجاد من کتاب الارشاد، ص 140.

(41) العمده، ص 30.

(42) کتاب الاربعین، ص 68.

(43) مطالب السؤل، ص 45.

(44) اولاد الامام علی، ص 46؛ به نقل از شجره نامه مذکور، ص 6.

(45) اولاد الامام علی، ص 46؛ به نقل از مشارق الانوار، ص 132.

(46) اولاد الامام علی، ص 46؛ به نقل از مشارق الانوار، ص 46.

(47) اثبات الهداة، ج 2، ص 370.

(48) کامل بهایی، ص 309.

(49) التتمه فی تواریخ الائمه، ص 28.

(50) التتمه فی تواریخ الائمه، ص 39.

(51) المجدی فی انساب الطالبین، ص 12.

(52) مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 407؛ بحارالانوار، ج 43، ص 237- 233.

(53) فاطمة الزهرا بهجة قلب المصطفی، ج 2، ص 532؛ نوائب الدهور، ص 192.

(54) الاختصاص، ص 243- 244؛ کامل الزیارات، ص 326- 327؛ بحارالانوار، ج 25، ص 373.

(55) الاختصاص، ص 184- 185؛ بحارالانوار، ج 29، ص 192؛ وفاة الصدیقة الزهرا، ص 78.

(56) دلائل الامامه، ص 45؛ بحارالانوار، ج 43، ص 170؛ عوالم العلوم، ج 11، ص 504.

(57) مهج الدعوات، ص 257- 258؛ مصباح کفعمی، ص 553- 554؛ بحارالانوار، ج 3، ص 393.

(58) الامامه، ص 81.

(59) ضیاءالعالمین، ج 2، ق 3، ص 62- 64.

(60) الرسائل الاعتقادیه، ص 444.

(61) الرسائل الاعتقادیه، ص 446.

(62) الرسائل الاعتقادیه، ص 301؛ طریق الارث، ص 465.

(63) الحدائق الناظرة، ج 5، ص 180.

(64) تشیید المطاعن، ج 1.

(65) السوارم الماضیه، ص 56.

(66) روضات الجنات، ج 1، ص 358.

(67) تلخیص الشافی، ج 3، ص 156- 157.

(68) النقض، ص 298.

(69) اللوامع الالهیه، ص 302.

(70) الصراط المستقیم، ج 3، ص 12.

(71) مناظرة الغروی و الهروی، صص 47- 48.

(72) نفحات اللاهوت، ص 130.

(73) احقاق الحق، ج 2، ص 374.

(74) سیرة الائمة الاثنی عشر، ج 1، ص 132.

(75) اثبات الوصیه، ص 143؛ بحارالانوار، ج 28، ص 308- 309.

(76) الملل والنحل، ج 1، ص 57؛ عوالم العلوم، ج 11، ص 416؛ بحارالانوار، ج 28، ص 271-281

(77) شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 60.

(78) الارجوزه المختاره، ص 88- 92.

(79) فرائدالسمطین، ج 2، ص 34- 35؛ امالی صدوق، ص 99- 100؛ اثبات الهداة، ج 1، ص 280- 281؛ ارشادالقلوب دیلمی، ص 295؛ بحارالانوار، ج 28، صص 37- 39؛ ج 43، ص 172- 173.

(80) ‌اقبال الاعمال، ص 625؛ بحارالانوار، ج 97، ص 199- 200.

(81) مصباح، ص 522.

(82) کتاب سلیم بن قیس، ص 59- 597؛ الاحتجاج، ج 1، ص 210- 216.

(83) کفایة الطالب، ص 413.

(84) حدیقه الشیعه، ص 265- 266.

(85) بحارالانوار، ج 3، ص 294- 195.

(86) معانی الاخبار، ص 205- 207؛ بحارالانوار، ج 39، ص 41- 42.

(87) کامل الزیارات، ص 332- 335؛ بحارالانوار، ج 28، ص 62- 64.

(88)‌ بحارالانوار، ج 53، ص 14- 23؛ عوالم العلوم، ج 11، ص 441- 443؛ الهدایه الکبری، ص 392.

(89) فاطمة الزهرا بهجة قلب المصطفی، ج 3، ص 532؛ به نقل از: نوائب الدهور، ص 194.

(90) مصباح کفعمی، ص 553؛ بحارالانوار، ج 82، ص 261؛ البلدالامین، ص 551- 552،

(91) بحارالانوار، ج 30، ص 348- 350.

(92) بحارالانوار، ج 3، ص 348- 350.

(93) الاحتجاج، ج 1، ص 414؛ بحارالانوار، ج 43، ص 197؛ مرآه العقول، ج 5، ص 321.

(94) دلائل الامامه، ص 26- 27؛ عوالم العلوم، ج 11، ص 504.

(95) روضة المتقین، ج 5، ص 342.

(96) جلاءالعیون، ج 1، ص 193.

(97) مرآة العقول، ج 5، ص 318؛ تراجم اعلام النساء، ج 2، ص 38.

(98) بحارالانوار، ج 28، ص 209- 210.

(99) بحارالانوار، ج 82، ص 264.

(100) نوادرالاخبار، ص 183؛ علم الیقین، ص 686- 688؛ عوالم العلوم، ج 11، ص 414.

(101) منتخب طریحی، ص 136.

(102) مؤتمر علماء بغداد، ص 135- 137.

(103) الکوکب الدری، ج 1 ص 194.

(104) بحار الانوار ج 8 ، ص 222.

(105) نوائب الدهور، ج 3، ص 192.

(106)‌ تأویل الآیات، ص 840.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا