مقدمه شهادت
ماجرای ضربت فاطمه (س) از زبان امام صادق (ع)
در کتاب الاختصاص از عبدالله بن سنان از امام صادق علیهالسلام روایت میکند که آن حضرت فرمود: ابوبکر نوشتهای در رد فدک برای زهرا علیهاالسلام نوشت. زهرا در حالی که نوشته را در درست داشت از نزد ابی بکر بیرون آمد، عمر در راه به او رسید و گفت: دختر محمد! این نوشته چیست که در دست توست؟ فرمود: نوشتهای است که ابوبکر در رد فدک برایم نوشته است. گفت: نوشته را به من بده. زهرا علیهاالسلام حاضر نشد نوشته را به او بدهد. عمر لگدی به زهرا زد که در اثر این ضربه زهرا علیهاالسلام که فرزند پسری به نام محسن در شکم داشت سقط کرد. سپس عمر، او را سیلی زد. گویی هم اکنون به گوشوارههای گوشش مینگرم که در اثر سیلی شکست. سپس عمر نوشته را برداشت و پاره کرد. زهرا علیهاالسلام به خانه رفت و هفتاد و پنج روز در اثر ضربتی که عمر به او زد، بیمار بود تا این که از دنیا رفت. (1).
علت وفات فاطمه (س) از زبان امام صادق (ع)
امام صادق علیهالسلام فرمود:
فاطمه علیهاالسلام روز سه شنبه سوم جمادی الثانی سال یازدهم هجری از دنیا رفت و علت وفاتش این بود که قنفذ غلام عمر بن خطاب، به دستور عمر با پایه غلاف شمشیر به او زد، به طوری که فرزندش محسن، سقط گردید، و همین موجب بیماری شدید فاطمه (س) شد، و آن حضرت وقتی که بستری گردید، به هیچکس از آن افرادی که به او ستم کرده بودند اجازه نداد که به عیادت او بیایند. (2).
سند مظلوم، مظلومانه پاره شد
در روایاتی از طریقین آمده است که پس از غصب فدک و سخنرانی و اتمام حجت حضرت فاطمه (س) و مناظره امیرالمؤمنین با خلیفه وقت، سرانجام قباله فدک از سوی ابوبکر به نام زهرا (س) نوشته شد و آن حضرت سند را برداشته، عازم خانه گردید، ولی خلیفه دوم او را دیده و از جریان آگاه شد و به زور سند را از فاطمه (س) گرفت و آن را پاره کرد و کاری کرد که فاطمه علیهاالسلام به گریه افتاد و صیحه کشید. و در برخی نقلها دختر پیامبر وی را نفرین نموده و گفته: «خداوند شکمت را پاره کند، چنانچه سند مرا پاره کردی. (3).
امام معتزلی پس از نقل این داستان تلخ تاریخی، از آنجا که روش این محقق، حسن ظن شدید به خلفا و توجیه خلافهای آنان است میگوید: «قدر صحابه منزه از این کارها است، و عمر اتقی به خدا بود، و حقوق مردم را مراعات میکرد.» (4).
باید توجه داشته باشیم که این مورخ و محقق زحمتکش و فاضل در موارد مختلف به این قضیه تلخ و جنایات سنگین اعتراف نموده و چون باب توجیه در برابر تعصبات و ذهنیات همیشه مفتوح است، این گونه حرکتهای ظالمانه و غیرانسانی برای رسیدن به اهداف بزرگتر، مجاز اعلان شده است.
مصائب وارده
فاطمه علیهاالسلام در عمر کوتاهش با مصائب بسیار مواجه شد، مصائبی بودند که اگر بر کوه وارد میآمد، کوه از هم میپاشید. ما را توان آن نیست که مشکلات و مصائب او را فهرست کنیم. ولی به عنوان ذکر مورد چند نمونه را معرفی میکنیم: (5)
– رحلت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله که پیامبر عزیزتر از جانش بود و وقتی که از دنیا رفت همه زندگی در برابر چشمانش تیره و تار شده بود. او اوقات خود را به گریه و اشک میگذراند و به زحمت میتوانست آرام بگیرد. رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله از قبل او را تسلیت داد و از چهرههای مهم تسلیت او این بود که به او خبر داده بود نخستین کسی است که به او ملحق میشود و فاطمه علیهاالسلام از شنیدن آن خوشحال شد و خندید. (6).
رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله به او در بیماری فوت فرموده بود: فاطمه جان! گریه مکن، در مرگ من صورت خود را مخراش، گیسوان پریشان نکن، واویلا مگو، مجلس گریه و نوحه سرایی برپا مکن… و بعد فرمود: خدایا اهل بیتم را به تو میسپارم… (7).
– دستبرد به حرمتها: فاطمه علیهاالسلام مظلومه است از آن بابت که به حرمت او دستبرد زدند و شأن او را که آن همه مورد سفارش و توصیه پیامبر بود نادیده گرفتند و کار به جائی رسید که مسعودی مینویسد: در را بر فاطمه علیهاالسلام انداختند، او را در بین در و دیوار فشردند، محسن او را سقط کردند، شوهر او را به زور وادار به بیعت کردند… (8).
در اندیشه فاطمه علیهاالسلام دستبرد به حرمت علی علیهالسلام و ولایتش رنج آورتر از دستبرد به حرمت خود بود. او نمیتوانست این مسأله را برای علی علیهالسلام بپذیرد که شوهرش را به زور وادار به بیعت کنند و یا به گفته مسعودی او را تهدید به مرگ نمایند. مسعودی گوید دست علی علیهالسلام را گرفتند و به زور خواستند با دست ابوبکر به نشانه بیعت اصطکاک دهند و علی علیهالسلام مشت خود را فشرد (9) و فاطمه علیهاالسلام نگران و متأثر از این امر که این هوا پرستان چرا چنین میکنند؟ و چرا توصیههای رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله را نادیده میگیرند؟
– آتش زدن در خانه او: این هم مسأله دردناکی برای فاطمه علیهاالسلام بود که به در خانه اش آتش افروختند و این امر توسط عمر انجام شد. (10) سخن این است که برای بردن علی علیهالسلام به مسجد به او پیام فرستادند، علی علیهالسلام اطاعت نکرد، بار دیگر هم او را خواستند نرفت و برای بار سوم عمر به همراه جمعی آمد، با هیاهویی که دم به دم نزدیکتر میشد که این خانه را با اهلش آتش میزنم، پرسیدند که حتی اگر فاطمه علیهاالسلام در آن باشد؟ گفت آری و… (11) باقی را از زبان فاطمه علیهاالسلام بشنویم:
«فَجَمعُوالْحَطب الجَزَل عَلی بابی»؛
بر در خانه ام هیزم و خاشاک آوردند.
«و آتوا بالنَّار لیحرقُوة وَ یحُرِقُوْنا»؛
آتش آوردند که آن را شعله ور سازد و ما بسوزانند.
«فَوَقَعْتُ بِعضادَةِ الباب»؛
من در آستانه در قرار داشتم.
«وَ ناشَدْتُمُ بِاللّهِ وَ بأبِی اَنْ یکّفُو وَ ینْصُروُنا»؛
آنها را قسم دادم به خدا، و به پدرم که دست از ما بردارید و به دادمان برسید.
«فَاخَذ عُمَر السوط مِنْ یدِ قُنْقُذ مَولی اَبُوبکر»؛
عمر تازیانه را از دست قنفذ غلام ابوبکر گرفت.
«فَضَرَبَ بِه عَلی عَضُدی حتی صار کالدِمْلجِ»؛
آن را بر بازویم زد، چنانکه کبود شد.
«وَ رَکَل البابَ بِرِجله فَردَّةُ عَلی وَ اَنا حامِلٌ»؛
لگد محکمی بر در زد و آن را بر رویم انداخت در حالی که حامله بودم.
«فَسقَطْتُ بِوَجهی»؛
به رو در خاک افتادم.
«والنار تَسْعُرُ و یسْفَح فِی وَجْهی»؛
آتش زبانه میکشید و چهره ام را داغ میکرد.
«فَیضربُنِی بِیدِهِ حَتی اِنتثَر قرَطَی مِنْ اُذُنی»؛
مرا چنان سیلی زد که گوشواره از گوشم فروافتاد.
«فجائنی المُخاض فَاسقَطْتُ مُحسناً بِغَیرِ جُرم»؛
درد زایمان مرا گرفت و محسنم را بدون جرم سقط کردم. (12)
– ضربات قنفذ: جریان آتش افروزی عمر را گفتیم و ضربات وارده بر فاطمه علیهاالسلام را برشمردیم. در اینجا سند دیگری را نقل میکنیم که در رابطه با قنفذ است. او از آزاد شدگان مکه بود که بعدها به عنوان کارگزار عمر سرگرم کار شد. عمر در یکی از اقدامات نصف اموال همه کارگزاران خود را به سبب خیانتی که از آنها دیده بود مصادره کرد، ولی این امر را درباره او انجام نداد. حتی بیست هزار درهمی را که از او ستانده بود به او باز پس داد.
علی علیهالسلام بعدها میفرمود: این اقدام و طرز برخورد عمر بخاطر تقدیر عمر از ضربت تازیانه ای بود که به بازوی فاطمه علیهاالسلام زد و آن را متورم ساخت. (13) آری، او در خوان نعمت پیامبر بزرگ و آزاد شده بود ولی برای حفظ شرایط و موقعیت خود آن رذالت را از خود بروز داد.
– غصب فدک: هنوز چند صباحی از مسأله سقیفه نگذشته بود که حادثه دیگری رخ داد و آن اخراج کارگزاران فاطمه علیهاالسلام از مزرعه فدک و تصرف آن توسط ابوبکر بود که طرح و نقشه آن را عمر ریخته بود. در این مشی سیاسی هدف ورشکست کردن علی علیهالسلام و پراکنده ساختن یاران او بود، به ویژه مستمندانی که به علت طرفداری از علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام از بیتالمال محروم شده بودند.
این کار بر فاطمه (س) بسیار گران آمد مخصوصاً از آن بابت که صاحب حق بود و بر اساس زور و عوام فریبی آن را از دستش ربودند و فریاد او به جائی نرسید. او باور نمیکرد که دشمن تا بدین حد بی شرم و حیا باشد.
– نگرانی از عوامفریبی: از موارد مظلومیت فاطمه علیهاالسلام این بود که خصم عوامفریبی میکرد. مثلاً فدک را که حق فاطمه علیهاالسلام بود از او گرفت ولی برای حق بجانب نشان دادن خود گفته بود اگر مایل باشی اموال شخصی من در اختیار تو باشد، یا به صورت مستقیم میراث او را گرفت بدین بهانه که پدرت دستور داده و من نمیتوانم تخلف کنم.
برای فاطمه علیهاالسلام این شگفتی وجود داشت که خدا و انسانیت و اخلاق چه شدند؟ چرا چیزی را به پدرش نسبت میدهند که روح پیامبر از آن آزرده است؟ چگونه میشود مسأله ای توسط پیامبر صورت گرفته باشد و فاطمه علیهاالسلام از آن بی خبر باشد؟ فاطمه ای که مرکز اسرار پیامبر بود چگونه از حدیث میراث که امروز ابوبکر آن را اعلام میکند بی خبر است؟ و این عوامفریبی روح فاطمه علیهاالسلام را آزرده میساخت زیرا بخاطر تقوا و انسانیت توان مقابله به مثل را نداشت.
– اهانتها: فاطمه علیهاالسلام در مورد شخصیت خود از رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله سندها داشت. جمله معروف: «فاطمه علیهاالسلام بِضْعة مِنّی»؛ بر سر زبانها بود و یا عبارت پیامبر هر که فاطمه علیهاالسلام را اذیت کند مرا اذیت کرده همگان شنیده بودند. بدین سان بسیار شگفت آور بود که با وجود آن همه سخنان احترام آمیز رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله نسبت به او به فاطمه علیهاالسلام اهانت کنند و یا او را تحقیر نمایند.
ابوبکر پس از خطبه فاطمه علیهاالسلام در مسجد به بالای منبر رفت و سخنان رکیکی درباره علی علیهالسلام گفت. پناه بر خدا از تکرار آن کلمات! او را نعوذ باللَّه به روباه پیری تشبیه کرد که شاهد او دم او میباشد. و هم گفت علی علیهالسلام برای اثبات حقانیت خود به ضعیفهها متمسک شده و از زنان یاری میطلبد… (14).
ام سلمه به دفاع برخاست و معترضانه گفت: آیا رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فاطمه علیهاالسلام را از میراث محروم کرده و به او خبر نداده؟ وای بر شما، زود است بر خدا وارد شوید و ثمره تلخ کردار خود را بچشید (و بر اثر این سخنان، ابوبکر مقرری ام سلمه را قطع کرد) (15).
البته ابوبکر بعدها از کار و تلاش خود علیه فاطمه علیهاالسلام پشیمان بود و در دم مرگ گفته بود من سه کار را انجام داده ام که ای کاش نمیدادم:… ای کاش وارد خانه فاطمه علیهاالسلام نمیشدم اگر چه علیه من به جنگ میایستادند… (16).
رؤیاهای فاطمه زهرا (س)
«قالت: یا اَبَاالْحَسَنِ، رَقَدْتُ السَّاعَةَ فَرَأَیتُ حَبِیبِی رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله فِی قَصْرٍ مِنَ الدُّرِّ الْأَبْیضِ، فَلَمَّا رَانِی قالَ: هَلُمِّی اِلَی یا بُنَیة فَاِنِّی اِلَیکِ مُشْتاقٌ فَقُلْتُ وَاللَّهِ اِنّی لَأشَدُّ شَوْقَاً مِنْکَ اِلَی لِقائِکَ، فَقالَ: أَنْتِ اللَّیلَةَ عِنْدِی وَ هُوَ الصَّادِقُ لِما وَعَدَ وَالْمُوْفی لِما عاهَدَ»؛
ای اباالحسن! در همین ساعت به خواب رفتم، پس محبوبم رسول خدا را در قصری از مروارید سفید دیدم، چون مرا دید، فرمود: دخترم! به نزد من بشتاب که سخت مشتاق توام، بی صبرانه پاسخ دادم: سوگند به خدا پدرجان، اشتیاق من برای زیارت شما شدیدتر است، در این هنگام پدرم فرمود: تو امشب در پیش ما خواهی بود، علی جان! رسول خدا آنچه وعده دهد راست است و به آنچه عهد و پیمان بندد وفا میکند. (17).
خواب فاطمه (س) پس از رحلت پیامبر
طبری سند به امام صادق علیهالسلام میرساند که چون رسول خدا رحلت نمود و کتاب خدا و عترت را در امت نهاد، به فاطمه علیهاالسلام فرمود: تو اول کسی باشی از اهل بیتم که به من ملحق خواهی شد.
فاطمه علیهاالسلام فرمود: بعد از پدر بزرگوارم شبی در عالم رؤیا دیدم گویا پدر به سویم متوجه شد عنان اختیارم رفت فریاد زدم یا ابتاه یا رسول الله بعد از تو اخبار آسمان و وحی خداوند رحمان از خانه ما برید. در این حال صفهای ملائکه در جلو روی من نمودار شد دو ملک مرا به آسمان بلند کردند، در این وقت سر برداشتم دیدم قصرهای بلند و بساتین ارجمند و نهرهای جاری چندان که وصف آن نتوان کرد. در این حال حوریان بهشتی مرا استقبال کردند و به قدوم من یکدیگر را بشارت میدادند و تبسم مینمودند و مرا گفتند مرحبا به کسیکه بهشت برای او خلق شده و ما را خدا برای پدرش خلق کرده. از آنجا ملائکه مرا همی صعود دادند تا اینکه مرا داخل قصری کردند که در آن قصر غرفهها بود که هیچ چشمی ندیده. وصف آن از فرشهای سندس و استبرق و حریر و دیباج محال است… و چندان از الوان طعامها در ظرفهای طلا و نقره و مائدههای گوناگون و نهرهای جاری از شیر سفیدتر و از مشک خوشبوتر نمودار بود که وصف آنها ممکن نبود. (18).
پینوشت:
(1) رنجها و فریادهای حضرت زهرا، ص 155؛ الاختصاص، ص 185؛ بحارلانوار، ج 29، ص 192.
(2) رنجها و فریادهای فاطمه (س)، ص 212.
(3) شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 274، احتجاج طبرسی، ج 1، ص 122.
(4) شرح من لایحضر، ج 3، ص 134.
(5) در مکتب فاطمه (س)، علی قائمی، ص 330.
(6) به نقل از عایشه.
(7) بحارالانوار، ج 22، ص 460.
(8) اثبات الوصیه، ص 262.
(9) اثبات الوصیه، ص 262.
(10) العقد الفرید، ج 2، ص 197 -240..
(11) طرائف، ص 64.
(12) بیت الاحزان، ص 97.
(13) سلیم بن قیس، ص 107.
(14) الزهراء، ص 362.
(15) الزهراء، ص 363.
(16) ریاحین الشریعه، ج 1، ص 286.
(17) نهج الحیاة، ص 230، ح 137.
(18) فضائل الزهرا علیهاالسلام، ص 224.