تأخیر نینداختن عروسی به بهانه سوگواری
در امالی شیخ طوسی آمده:
روایت شده است که عروسی علی و فاطمه علیهاالسلام بعد از بازگشت علی از جنگ بدر و در اوایل ماه شوال، در حالی که 16 روز از وفات رقیه خواهر حضرت فاطمه میگذشت واقع شد. و روایت شده که این امر در روز سه شنبه ششم ذی حجه واقع شده است. (1)
به سوی حجله
زنان پیغمبر فاطمه را زینت کردند، عطر و بوی خوش بر او پاشیدند. پیغمبر علی علیهالسلام را احضار کرد و در جانب راست خودش نشانید. فاطمه علیهاالسلام را نیز در طرف چپ نشانید. سپس عروس و داماد را به سینه خودش چسباند. پیشانی هر دو را بوسه داد. دست نوعروس را گرفت و در دست داماد گذاشت. به علی علیهالسلام فرمود: فاطمه همسر خوبی است. و به فاطمه علیهاالسلام فرمود: علی شوهر خوبی است.
سپس به زنان فرمود: عروس و داماد را با شور و شادی به حجله ببرید ولی چیزی نگویید که خدا ناراضی گردد.
زنان پیغمبر با شور و شادی، اللَّه اکبر گویان، فاطمه و علی را تا حجله عروسی مشایعت نمودند. رسول خدا نیز از عقب رسید و وارد حجله شده دستور داد ظرف آبی حاضر کردند، قدری از آبها را بر بدن فاطمه پاشید و دستور داد با بقیه آن وضو بگیرد و دهانش را بشوید. بعداً ظرف آب دیگری طلبید، قدری از آن را بر تن مبارک علی علیهالسلام پاشید و دستور داد با بقیه آن دهانش را بشوید و وضو بگیرد. سپس روی عروس و داماد را بوسید. دست به جانب آسمان برداشت و گفت: خدایا! این عروسی را مبارک گردان و نسل پاک و پاکیزهای از ایشان به وجود آور.
وقی خواست از حجله خارج شود فاطمه علیهاالسلام دامنش را گرفت و گریه کرد. فرمود: دختر عزیزم! من ترا به بردبارترین و دانشمندترین مردم تزویج کردم.
سپس برخاست و تا درب حجله آمد. چوب در را با دو دست مبارک گرفت و فرمود: خدا شما و نسلتان را پاک و پاکیزه گرداند. با دوستان شما دوست هستم و با دشمنانتان دشمن. اکنون وداع می کنم و شما را به خدا میسپارم.
آن گاه درب حجله را بست و به زنان فرمود: به منزلهای خودتان بروید، و کسی اینجا نماند.
تمام زنها متفرق شدند.
وقتی پیغمبر خواست خارج شود دید یکی از زنها باقی مانده است.
پرسید: کیستی؟ مگر نگفتم باید همه خارج شوید؟
عرض کرد: من اسماء هستم. شما فرمودید خارج شوید، اما من در این جهت معذورم. زیرا هنگام رحلت خدیجه در خدمتش بودم، دیدم گریه میکند. عرض کردم: آیا شما هم گریه میکنید؟ با این که بهترین زنان جهان و همسر رسول خدا هستی و به تو وعده بهشت داده است. فرمود: گریه من از این جهت است که می دانم هر دختری شب زفاف محتاج به زنی است که محرم اسرارش باشد و حوائجش را برطرف سازد. من از دنیا می روم ولی میترسم فاطمهام در شب زفاف محرم راز و کمک حالی نداشته باشد. در آن وقت من به خدیجه گفتم. اگر تا شب زفاف فاطمه علیهاالسلام زنده ماندم قول میدهم که نزدش بمانم و برایش مادری کنم. وقتی پیغمبر نام خدیجه را شنید بی اختیار اشکش جاری شد و فرمود: تو را به خدا برای همین جهت ماندهای!
عرض کرد: آری.
پیغمبر فرمود: پس به وعدهات عمل کن. (2)
عروس به سوی حجله یا خانه بخت
در احادیث متعدّدی وارد شده و نیز مورّخین ثبت کردهاند:
چون جشن عروسی حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها برگزار شد و خواستند که آن عروس بی همتا را به خانه سعادت و بخت ببرند، جبرئیل، میکائیل و اسرافیل علیهماالسلام به همراه هفتاد هزار فرشته در مشایعت آن عروس شرکت کردند.
پس مرکب حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله را که به نام دُلدُل معروف بود آوردند و عروس را برآن سوار نمودند.
و لِجام آن را جبرئیل علیهالسلام در دست گرفت و اسرافیل کنار مرکب مواظب عروس بود و میکائیل نیز مشک و عنبر دود میکرد.
هنگام حرکت عروس از منزل پدر به سوی منزل سعادت یعنی خانه شوهر جبرئیل تکبیر میگفت و دیگر همراهان و مشایعت کنندگان نیز میگفتند: «اللّه اکبر».
و از همان زمان بود که شعار تکبیر و صلوات در مجالس عروسی و جشنهای مذهبی مرسوم گردید.
در برخی از روایات گفته شده که در شب عروسی، یک ظرف شیر توسّط حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله برای عروس و داماد فرستاده شد و فرمود که آن را بیاشامند.
و در بعضی دیگر از روایات چنین آمده است که صبح عروسی، خود حضرت رسول برای عروس و داماد شیر آورد و فرمود: بیاشامید.
صبح عروسی، پدر عروس جهت دیدار داماد و عروس به منزل ایشان تشریف آورد و ضمن تبریک و تهنیت و بیان تذکّراتی به هر دو نفر، فرمود: فاطمه جان! تو را به شخصی شوهر دادم، که سرور تمام صالحان و نیکان دنیا و آخرت می باشد.
سپس خطاب به داماد کرد و فرمود: این دخترم بسیار عزیز است، پس هر که او را گرامی دارد، مرا گرامی داشته و هر که به او توهین نماید، مرا توهین کرده است.
و نیز فرمود: خداوند، زمین را مهریه و صداق دخترم فاطمه قرار داد؛ پس هر که روی زمین راه رود و مخالف وی باشد، همانا غاصب خواهد بود. (3)
مراسم زفاف و عروسی
میهمانان به خوبی اطعام شدند و مراسم ولیمه پایان پذیرفت و وقت آن رسید که بانوی بزرگوار اسلام به خانهی شوهر برود، قبلاً پیغمبر دستور داده بود فاطمه را زینت کرده و معطر کنند، و چون خواستند فاطمه را ببرند رسول خدا صلی اللّه علیه و آله ظرف آبی خواست و دو سوره آخر قرآن «معوذتین» را بر آن خواند، و سپس قدری از آن را در دهان مبارک گردانید و دوباره در ظرف ریخت و فاطمه را در سمت چپ و علی را در سمت راست خود نشانید و مقداری آب به بدن زهرا و مقداری بر بدن علی پاشید و در حق آنها دعا کرده چنین گفت:
«اللهم انهما منی و انا منهما، اللهم کما اذهبت عنی الرجس و طهرتنی تطهیرا فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا» (4) .
سپس دنبال آن فرمود:
«قوما الی بیتکما جمع الله بینکما و بارک فی سیرکما و اصلح بالکما» (5) .
و بر طبق روایات اهل سنت (6) اضافه بر کلمات فوق جملات زیر را نیز که مادر مریم برای او از خدا خواست اضافه کرد و دربارهی فاطمه گفت:
«اللهم انی اعیذ ها بک و ذریتها من الشیطان الرجیم»؛
خدایا! من او و فرزندانش را از شیطان رانده درگاه در پناه تو قرار میدهم.
نظیر همین دعا را درباره علی علیهالسلام کرده سپس درباره هر دوی آنها گفت:
«جمع الله شملهما، و اطاب نسلهما، و جعل نسلهما مفاتیح الرحمة و معادن الحکمة و امن الامة»؛
خدا پراکندگی کارشان را بر طرف کند، و نسلشان را پاک گرداند، و فرزندانشان را کلیدهای رحمت و معدنهای حکمت و وسیله امان و امنیت امت قرار دهد.
به هر صورت این مراسم هم پایان پذیرفت و رسول خدا دست زهرا را در دست علی علیهالسلام نهاده فرمود:
«بارک الله لک فی ابنة رسولالله یا علی نعم الزوجة فاطمة و یا فاطمة نعم البعل علی»؛
علی جان! خداوند دختر رسول او را بر تو مبارک گرداند، فاطمه خوب همسری است، و ای فاطمه! علی هم خوب شوهری است.
و در حدیث دیگری است که هنگام خداحافظی با آنها دم در ایستاد و گفت:
«طهرکما و طهر نسلکما، انا سلم لمن سالمکما و حرب لمن حاربکما، استودعکما الله و استخلفه علیکما»؛
خدا شما و نسل و فرزندانتان را پاک و پاکیزه گرداند، من با هر کس که با شما در صلح و دوستی باشد در صلح و دوستی هستم و با هر کس که با شما دشمن باشد دشمنم، به خدایتان می سپارم و او را سرپرست شما قرار میدهم.
این جمله در حدیث امالی شیخ (ره) آمده که به آن دو فرمود: به سوی منزل خویش بروید ولی کاری نکنید تا من بیایم.
مجلس زنانه
پیامبر صلی اللّه علیه و آله به دختران عبدالمطلب و زنان مهاجر و انصار فرمود:
فاطمه علیهاالسلام را همراهی کنید! شادی کنید! شعر بخوانید، تکبیر زنید، و خداوند را ستایش کنید و مبادا سخنی بگویید که خداوند راضی نباشد، (7)
ناگهان صدای دایره از مجلس بلند شد و پیامبر صلی اللّه علیه و آله آن را شنید، پرسید این صدای چیست؟ ام سلمه گفت: ای رسول خدا! اسماء دایره میزند! با این کارش میخواهد فاطمه علیهاالسلام را شاد کند تا مبادا احساس بی مادری کند.
پیامبر خدا صلی اللّه علیه و آله دستش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! همان گونه که اسماء دخترم را خوشحال میکند، در قلب او شادی افروز!
سپس اسماء را صدا زد و فرمود: صدای دف تو چه معنایی دارد؟ گفت: نمیدانم ما فقط میخواهیم شادی بیافرینیم. فرمود: مواظب باش موسیقی آن ناسزا نباشد. (8)
سرودهای شادی زنان مدینه در شب عروسی فاطمه (س)
بنابر نقل مورخین مراسم ازدواج حضرت زهرا علیهاالسلام مراسمی عمومی و با حضور توده مردم بوده است. در این مراسم علاوه بر توده مردم و حضور آنان و ملاحظه اصل شادمانی و سرور در شب عروسی خواص مدینه از زنان و مردان شرکت داشتند. پیامبر بزرگوار در هنگام حرکت کاروان عروس از خانه پیامبر، فاطمه علیهاالسلام را سوار بر شهباء نمود و به زنان ضمن دستور به رعایت مسائل اخلاقی و پرهیز از لغوگوئی و معصیت خدا توصیه به خواندن اشعار و سرودهای شادی گروهی در مدح فاطمه زهرا علیهاالسلام نمودند. به همین دلیل چندین زن در این مراسم سرودهای شادی سرودند که از جمله آنهایند ام سلمه، حفصه، عایشه و معاذه.
به هنگام سرودن این اشعار، زنان نخست هر بیت را تکرار میکردند و تکبیرگویان وارد خانه شدند، بعد رسول خدا به دنبال علی علیهالسلام فرستاده او را به مسجد دعوت کرد و سپس فاطمه علیهاالسلام را فرا خواند، دست او را گرفته در دست علی علیهالسلام گذارده فرمود: خداوند در دختر رسول خدا برکت و خیر قرار دهد!
در روایتی دیگر آمده است:
حضرت دست فاطمه علیهاالسلام را در دست علی علیهالسلام گذارده فرمود: ای اباالحسن! این ودیعه خداوند و ودیعه رسول او در نزد توست. خدا را در نظر داشته باش و نیز علاقه مرا در مورد او در نظر داشته باش. (9)
پینوشت:
(1) امالی طوسی، ج 1، ص 42؛ بشارة المصطفی صلی الله علیه و آله، ص 267.
(2) بنابر بعض روایات، در روز چهارم که پیغمبر به خانه فاطمه تشریف برد اسماء را ملاقات نمود. در هر صورت داستان اسماء را بسیاری از تاریخ نگاران نوشتهاند و آن را به اسماء بنت عمیس نسبت دادهاند. ولی اگر اصل داستان صحت داشته باشد، درباره اسماء بنت عمیس صحیح نیست. زیرا اسماء بنت عمیس همسر جعفر بن ابیطالب بوده و جعفر یکی از کسانی است که به اتفاق همسرش به حبشه هجرت نمود و بعد از جنگ خیبر مراجعت کرد. بنابراین مسلماً در شب زفاف فاطمه در مدینه نبوده است. پس آن زن یا اسماء بنت یزید بن سکن انصاری بوده یا سلمی بنت عمیس خواهر اسماء و زن حمزة بن عبدالمطلب بوده است. به هر حال، چنان که صاحب کشف الغمة مینویسد در نقل این داستان برای روات اشتباهی رخ داده است.
(3) بحارالا نوار، ج 43، ص 137- 145؛ احقاق الحقّ، ج 19، ص 134- 136.
(4) خدایا! این دو از منند و من از آن دو هستم، خدایا همان گونه که پلیدی را از من دور کرده و به خوبی پاکیزهام کردی پلیدی را از این دو نیز دور گردان و به خوبی پاکیزهشان فرما.
(5) برخیزید به سوی خانهتان، خدا میان شما را گرد آورد، و در زندگی شما برکت دهد و مشکلات شما را اصلاح کند.
(6) در متن آن دعایی که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله در آن شب درباره فاطمه و علی کرد بیش از چهل حدیث از طریق اهل سنت آمده که بسیاری از آنها جملات فوق ذکر شده و برای اطلاع بیشتر به کتاب احقاق الحق، ج 10، ص 419- 405 مراجعه شود.
(7) مناقب، ج 3، ص 354.
(8) دعائم الاسلام، ج 2، ص 206، ح 752.
مرحوم ابن شهر آشوب میگوید: پیامبر صلی اللّه علیه و آله خود شخصا وارد مجلس زنانه شدند و دستور دادند دف نواخته شود “و دخل حجره النساء و امر بضرب الدف” (مناقب؛ ج 3، ص 351) در اینکه زدن دف در عروسی مانعی ندارد روایات فراوانی است، پیامبر صلی اللّه علیه و آله بارها سفارش کردند و فرمودند : “فرق بین النکاح و السفاح بالدف”؛ فرق ازدواج و زنا، زدن دف است.
لذا بعضی از فقها نواختن دایره، را در عروسی بلا اشکال دانستهاند. رجوع کنید به: شرح لمعه، ج 1، ص 273؛ جواهر، ج 22، ص 49. و در مورد روایات مراجعه کنید به بحارالانوار، ج 103، ص 217، ح 15؛ ص 275، ح 32؛ ج 19، ص 109.
(9) فاطمه زهرا علیهاالسلام شادمانی دل پیامبر، ص 633.