مرثیه 15
نشان قهرمانی جوانی گرچه بهاری، زندگانی را ولی از بس ستم دیده، نمیخواهم جوانی را! الا ای خاتم پیغمبران! برخیز و بین حالم فلک با رفتنت بگرفت از من، شادمانی را اگر خواهی بدانی …
نشان قهرمانی جوانی گرچه بهاری، زندگانی را ولی از بس ستم دیده، نمیخواهم جوانی را! الا ای خاتم پیغمبران! برخیز و بین حالم فلک با رفتنت بگرفت از من، شادمانی را اگر خواهی بدانی …
آیهی رحمت آیهی رحمت ز عرش کبریا آورده اند مژده ای دیگر به ختم الانبیا آورده اند باز در بیت رسالت رفت و آمد از سماست عرشیان بر فرش روبس از سما آورده اند …
آیینه شکست مخزن سر خدا را چو عدو سینه شکست آه برخاست بر افلاک که، آیینه شکست! این همان آینهی غیب نمای ازلی است که در او شعشعهی نور نبی است و ولی است …
بنیهاشم نشوی غافل از بنی هاشم وز یدالله فوق ایدیهم داد حق شیر این جهان همه را جز فطامش (42) نداد فاطمه را سنائی غزنوی زهرا و حیدر حب یاران پیمبر فرض باشد بی …
چرا؟! دخت رسول و، اینهمه خونین جگر چرا؟! فلک نجات و، غرقه به موج خطر چرا؟! نه سال خانه داری و صد سال رنج و غم یک مادر جوان و خمیده کمر چرا؟! مسجد، …
ریحان باغ نبوت چنین گویند کاولاد پیمبر بجز شمع نبی زهرای ازهر همه پیش از پدر در خاک رفتند همه پاک آمدند و پاک رفتند ز چندان دُر که بود اندر کنارش پس از …
مشکن شاخهی گل را چنان در آتش کین سوخت گلچین، خرمن گل را که از بلبل ربود آرام و، از دلها تحمّل را مدینه! باغبان را گو به باغ گل چه میآیی؟! که میبندند …
بحر قدس و تقوا آنکه در توصیف و شأنش سورهی کوثر بود حضرت زهرای اطهر دخت پیغمبر بود افتخار عالم انسانی و فخر بشر زیب دامان پیمبر شافع محشر بود آنکه باشد در همه …
درد دلی با پدر داغ تو، یا داده به من اشک و آه را آهی که سوخت در نفسی مهر و ماه را ترسم ز گریه آب شود چشم روزگار اندازد ار به قد …