حدیث کساء
حدیث کساء چیست؟
کساء در زبان عربی نوعی عبا است که بر دوش اندازند، و گاهی نیز به عنوان زیرانداز و روانداز از آن استفاده میشود. در روایات فراوانی که در کتابهای شیعه و اهل سنت نقل شده وارد است: هنگامی که آیه تطهیر (1) نازل شد پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله علی، فاطمه، حسن و حسین علیهمالسلام را در خانه امسلمه از همسران شایسته خود که آیه در خانه وی نازل گشته بود گرد آورد و کسایی را که از خیبر آورده شده بود بر سر خود و آن چهار تن کشید، آن گاه دست مبارک از کساء بیرون آورد و به سوی آسمان بلند کرد و عرضه داشت:
بار پروردگارا! اینان اهل بیت منند، پس هرگونه پلیدی را از آنان دور ساز و آنان را پاک و پاکیزه گردان. آن گاه جبرئیل علیهالسلام نازل شد و این آیه را به عنوان تأیید خواند.
یا آنکه پیامبر صلی الله علیه و آله احساس نزول رحمت الهی کرد، آن گاه آنان را در زیر عبا گرد آورد، و پس از دعای حضرتش آیه نازل شد.
ام سلمه گفت: یا رسول الله، آیا من هم داخل شوم؟
فرمود: تو بر سر جای خود باش (یا تو جایگاه خاص خود را دارا هستی) تو عاقبت به خیر و از همسران شایسته پیامبری (اما از اهل بیت نیستی).
از آن رو که در این حدیث لفظ کساء و داستان کساء بر سر کشیدن آمده، آن را حدیث کساء نامیده اند، چنان که سوره نحل را از آن جهت که زنبور عسل در آن ذکر شده سوره نحل، و سوره مائده را از آن جهت که لفظ مائده در آن آمده بدین نام خوانده اند. و نیز این پنج شخصیت نورانی پاک را خمسه طیبه یا پنج تن آل عبا، و حضرت حسین علیهالسلام را خامس آل عبا یا خامس اهل الكساء لقب داده اند. این لقب در نزد مسلمانان صدر اسلام و اصحاب رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله شهرت داشته چنانکه جابر بن عبداللَّه انصاری رحمه اللَّه در هنگام زیارت امام حسین علیهالسلام در روز اربعین آن حضرت را به خامس اصحاب الکساء خطاب مینماید. (2).
نگاهی به آیه تطهیر
در سوره مبارکه احزاب از آیه 28 تا 34 مسائلی در مورد همسران رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله مطرح گشته و سفارشهای خاصی به آنان داده شده است.
در روایات آمده: سبب نزول این آیات آن بود که چون رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله از جنگ خیبر بازگشت و غنائم فراوانی به دست آورد برخی از همسران او خواستند که قسمتی از غنیمتها را به آنان بدهد. پیامبر فرمود: آنها را به فرمان خدا در میان مسلمانان تقسیم کردم. آن همسران ناراحت شدند و گفتند: شاید چنین میپنداری که اگر ما را طلاق دهی دیگر برای ما شوهر لایقی یافت نمیشود (که چنین بر ما سخت میگیری)؟!
خداوند متعال از این سخنان بر پیامبر خویش غیرت ورزید و او را فرمان داد که از همسران خود کناره گیرد. پیامبر از آنان کناره گرفت و مدت بیست و نه روز در مشربه ام ابراهیم (3) به سر برد.
پس از آن خبری شایع گشت که رسول خدا زنان خود را طلاق داده است.
آنگاه طی جریاناتی عمر خود را به آن حضرت رسانید و مطلع شد که آن حضرت زنان خود را طلاق نگفته است و این خبر را به زنان رسانید. در این حال این آیات نازل شد و رسول خدا به نزد همسران بازگشت و آیات را بر آنان خواند و آنان نیز عذرخواهی نمودند. (4).
این آیات با لحن تندی به برخی از همسران پیامبر صلی اللَّه علیه و آله هشدار میدهد که باید دست از تجمل پرستی بردارند و چشم به سوی غنیمتهایی که به سرزمینهای اسلامی سرازیر میشود ندوزند، که در غیر این صورت شایستگی همسری با آن حضرت را از دست داده و باید آمادگی جدایی از او را داشته باشند.
اما در میان این آیات که همه مربوط به همسران پیامبر صلی اللَّه علیه و آله است و در آنها ضمیر مؤنث به کار رفته است، آیه تطهیر قرار گرفته که سیاق و لحن آن با آیات دیگر فرق دارد، زیرا اولاً سیاق آیات قبل و بعد سیاق تهدید است و سیاق آیه تطهیر سیاق ملاطفت و مهربانی.
ثانیاً در این آیه ضمیر جمع مذکر به کار رفته که وجود مردان یا جمع زنان و مردان را که مردان آن بیشترند میرساند.
از آن رو که این آیه در میان آیات مربوط به همسران رسول خدا قرار گرفته میان مفسران شیعه و اهل سنت اختلاف شده است. مفسران اهل سنت معتقدند که این آیه نیز مربوط به همسران پیامبر است، زیرا در میان همان آیات واقع است.
اما مفسران شیعه معتقدند که این آیه مربوط به همسران آن حضرت نیست، بلکه درباره خمسه طیبه علیهمالسلام است، زیرا:
– چنان که گفتیم سیاق این آیه ملاطفت است و سیاق آیات قبل و بعد آن تهدید.
– این آیه با تأکید و نیز حصری که در آن به کار رفته پاکی مطلق و عصمت اهل بیت را میرساند، در حالی که هیچ کس مدعی عصمت همسران پیامبر نیست.
– از همه مهمتر آنکه در آیه ضمیر مذکر به کار رفته که نشان میدهد مخاطب آن مردانند یا زنان و مردانی که تعداد مردان بیشتر است، و آنان پیامبر، علی، و حسن و حسین (از مردان) و فاطمه علیهمالسلام (از زنان) هستند.
– گرچه واژه اهل بیت از نظر لغوی همسران را نیز شامل میشود، ولی عمل پیامبر صلی اللَّه و علیه و آله در حدیث کساء که بیشتر روایات آن را اهل سنت نقل کرده اند نشان میدهد که همسران از این دایره خارج اند، چنانکه ام سلمه را نیز که آیه در خانه اش نازل شده در زیر عبا راه نداد.
برخی از مفسران معتقدند که این آیه مستقل نازل شده و بعداً به دستور رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و به گفته برخی دیگر در هنگام جمع آوری قرآن کریم، در اینجا جای داده شده است.
اشکالی که در اینجا به نظر میرسد آن است که چرا این آیه در میان آیات مربوط به همسران رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله قرار گرفته و این شبهه را ایجاد نموده است؟
پاسخ آن است که: چون خانههای همسران رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله همه در کنار هم و در اطراف مسجد النبی قرار داشت و خانه حضرت زهرا علیهاالسلام نیز در آنجا بود و حتی دری از آن به مسجد باز میشد، هنگامی که این آیات بر همسران پیامبر خوانده میشد و همه بیانگر تهدید و نکوهش بود، برای آنکه مبادا تصور شود که افراد این خانه هم مشمول این خطابهای عتاب آمیز هستند، به عنوان جمله معترضه ساحت مقدس آنان را از این نکوهشها پاک داشت و اعلام نمود که شما خاندان از این امور منزهید و گرد هیچ گونه آلودگی و پلیدی بر دامن شما نخواهد نشست. ضمیر را هم مذکر آورد تا تصور مذکور را به کلی باطل سازد.
و نیز برای آنکه آن تهدیدها را تحکیم ببخشد، در میان خطاب به زنان پیامبر صلی اللَّه علیه و آله خبر از عصمت و پاکی خاندان آن حضرت میدهد تا به آنان هشدار دهد که شما در میان خانوادهای قرار دارید که گروهی از آنان معصومند و کسی که در زیر سایه درخت عصمت و در کانون معصومان قرار گرفته سزاوار است که بیش از دیگران مراقب خود باشد و نباید فراموش کند که انتساب به چنین خانواده ای مسئولیتهای سنگینی برای او ایجاد مینماید و خدا و خلق از او انتظارات فراوانی دارند. (5)
ابتکار پیامبر در معرفی اهل بیت (ع)
فراوان دیده میشود که در طول تاریخ مطالب حقی دستخوش تحریف و دستمایه افرادی باطل و سودجو قرار گرفته و از حقیقت معنای خود انحراف یافته است.
واژه مقدس «رب» دستاویز مستکبرانی قرار گرفته که فرعون وار کوس اَنَا رَبُّکُمُ الْاَعْلی (6) زدند؛ واژه «نبی» دستمایه پیامبرانی دروغین و مدعیانی ناحق شد؛ واژه «خلیفه» و «رهبر» نیز در تاریخ اسلام از این سوء استفاده مستثنی نبود و به نام خلافت پیامبر و رهبری امت اسلام چه بلاها که دامان امت اسلامی را نگرفت و چه ضربههای جانکاه بر پیکر اسلام و مسلمانان وارد نیامده و آنان را تا ظهور دولت حق دچار پراکندگی و اختلافات درونی و برادرکشی و هزاران مشکل دیگر نکرد!
از جمله آنکه حدیث شریف «اَلْخُلَفاءُ بَعْدی اِثْناعَشَرَ» که به حق جز بر امامان دوازده گانه شیعه منطبق نیست بر خلیفه گانی منطبق گشت که از اسلام جز نامی نداشتند… (7).
پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله از نخستین روزی که دعوت خود را در میان خویشان نزدیک خود آشکار نمود تا واپسین روز عمر شریف خویش به هر مناسبتی و در هر مجلس و انجمنی با تصریح و کنایه و به هر طریق ممکن دیگر جانشینان خود را به مسلمانان معرفی مینمود. نصوصی که از پیامبر گرامی صلی اللَّه علیه و آله درباره فضائل و اشاره به خلافت اهلبیت علیهمالسلام در کتابهای شیعه و اهل سنت وجود دارد در مجموع بیش از سایر احادیثی است که درباره تک تک موضوعات و دیگر مسائل اسلامی به جای مانده است. حدیث وصایت، حدیث اخوت، حدیث ولایت، حدیث طیر، حدیث رایت، حدیث منزلت، حدیث سفینه، حدیث ثقلین و دهها و صدها نص و تصریح و کنایه از آن بزرگوار در تعیین اوصیا و جانشینان حضرتش در اختیار مسلمانان قرار دارد.
همه این احادیث که کتب مخالفان سرشار از آنهاست حجت قطعی بر حقانیت امامان شیعه است، صرف نظر از دلایل عقلی و نقلی فراوان که بر تأیید این مطلب میافزاید.
از جمله این نصوص، احادیثی است که پیامبر گرامی صلی اللَّه علیه و آله «اهل بیت» خویش را به عنوان جانشینان خود و رهبران امت اسلامی معرفی نموده است.
اما از آنجا که امکان داشت واژه «اهل بیت» دستخوش تحریف قرار گیرد و امت اسلام در تعیین مصداق آنها دچار اختلاف گردند، حتی همسر پیامبر صلی اللَّه علیه و آله خود را مصداق «اهل بیت» بدانند، آن حضرت دست به دو ابتکار شگفت زد:
نخست آنکه در بسیاری از بیانات خود نامهای آنان را یکایک برد و آنان را به نام و نشان معرفی فرمود، حتی بامدادان به وقت نماز صبح به در خانه علی و زهرا علیهما السلام میرفت و آن خانواده را خطاب به «اهل بیت» نموده و به نماز دعوت میکرد.
ابتکار دیگر همین کار بدیعی است که در طی حدیث کساء به آن اشاره شده و جای هیچ شبههای باقی نگذارده و برای همیشه خط بطلان بر روی توجیهات کسانی کشیده که خواستند خود یا دیگران را از اهل بیت و در نتیجه زمامداران امت قلمداد کنند.
البته باید دانست که مصداق اولیه اهل بیت همان پنج تن آل عبا هستند، ولی نه امام معصوم دیگر از اولاد امام حسین علیهالسلام بنابر وحدت ملاک، یعنی عصمت و طهارت، و نیز بر اساس معرفی رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و معرفی همین افراد اهل بیت، جزء اهل بیت محسوبند و جانشینان حقیقی رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله میباشند.
فلسفه خواندن حدیث کساء
علی علیه السلام از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله میپرسد که نزد خداوند چه فضیلتی برای جمع شدن ما در زیر این عبا هست؟ حضرت میفرماید: «سوگند به خدایی که مرا حقاً به پیامبری برانگیخته و به رسالت همراز خود ساخته است، خبر این داستان ما در محفلی از محافل اهل زمین که جمعی از شیعیان و دوستان ما در آن شرکت دارند یاد نمیشود جز آنکه رحمت الهی بر آنان فرود میآید و فرشتگان آنان را در میان میگیرند و تا هنگام پراکنده شدن برای آنان آمرزش میطلبند.» و علی علیه السلام میگوید: در این صورت به خداوند کعبه سوگند که ما و شیعیانمان رستگار شدیم. رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله با ذکر سوگند سابق ادامه میدهند که: «در هر محفلی از محافل شیعیان ما این حدیث خوانده شود غمها و اندوههای آنان زدوده میشود و خداوند حاجت آنان را برمیآورد…»
بر اساس آثار فوق است که شیعیان به رسم دیرینه مجلسی تشکیل میدهند و در جمع مؤمنان این حدیث را میخوانند و بدین وسیله به خدای متعال تقرب جسته و حوایج خود را میطلبند. ولی باید دانست که فایده خواندن این حدیث در جمع صاحبدلان تنها رسیدن به ثواب و برآورده شدن حاجات نیست، بلکه این حدیث پیامی دارد که باید متذکر آن گردند:
این حدیث یکی از بزرگترین دلایل بر عصمت و پاکی خاندان نبوت و از آشکارترین براهین بر اثبات امامت آنهاست، و این پیامی سیاسی برای امت اسلامی است و حجتی قاطع برای کسانی است که در خط اهل بیت علیهم السلام حرکت میکنند.
و نیز طنین انداز پیامی اخلاقی- اجتماعی در گوش جهانیان است و هشدار به کسانی که شیفته زندگانی پرزرق و برق و بی محتوای دنیا هستند، که ببینند خاندانی که در همه زمین و آسمان نظیری برای آنان یافت نمیشود بلکه آسمانها و زمین و همه آفریدگان به طفیل وجود آنان به وجود آمده اند چگونه همگی در زیر یک عبا جای میگیرند و همه در گلیمی میخسبند، و به وضوح اعلام میدارد که سعادت بشر در چیزی است نه آنچه اهل دنیا میجویند.
خاندانی که متشکل از پیامبری است که همه کلیدهای بهشت در اختیار او و ملک و ملکوت به فرمان اوست ولی از گرسنگی سنگ بر شکم میبندد و هیچ گاه سه روز متوالی سیر نمیماند، و علی وصی او که میتواند از مغز بهترین گندم و شیره عسل مصفی تغذیه کند نان خشک جوین را در کیسه سر به مهر مینهد تا فرزندانش از سر دلسوزی آن را به روغنی نیالایند و خود با سر زانو آن را شکسته و با آن یا سرکه یا نمک نوش میکند تا اگر در دورترین نقاط مملکت اسلامی تحت فرمان او گرسنه ای از گرسنگی رنج میکشد دلخوش باشد که امیر او نیز همسطح او زندگی میکند و با شکم سیر سر بر بالین نمینهد، و فاطمه او که ملکه اسلام آن روز تا پایان جهان است به ساده ترین زندگی بسنده نموده، با دست خویش آسیا میگرداند و از دسترنج خویش نان تهیه میکند، و حسن او در طول عمر خود چندین بار اموال خود را در راه خدا با مستمندان تقسیم میکند، و حسین او علاوه بر بخششهای فوق العاده، جان در کف مینهد و در راه احیای آیین الهی و نجات ستمدیدگان، خون قلب خویش را نثار میکند و همه هستی و دارایی خود را یکجا در میان عشق خدا میبازد.
آری، شیعیان آگاه و صاحبدل، تنها به خواندن حدیث کساء بسنده نمیکنند و آن را چون ذکر و وردی لقلقه زبان نمیسازند زیرا این حدیث، دعا نیست که صرفاً خوانده شود و احیاناً توجهی هم به معنای آن بشود؛ بلکه در متن آن میاندیشند و با زمزمه کردن آن متذکر حقانیت اهل بیت پیامبر صلی اللَّه علیه و آله در مسأله خلافت و امامت میشوند و از فداکاریها، ایثارها، کرامتها و سیره مرضیه امامان خود یاد میکنند و چگونه زیستن را میآموزند و در نتیجه مسیری صحیح را برای زندگانی آینده خویش ترسیم مینمایند.
بی شک با چنین بهره وری از حدیث کساء، خود را در معرض نسیم رحمت الهی قرار میدهند و فرشتگان آسمان بر آنان فرود میآیند، به اذن خداوند حوایج آنان را برمیآورند، اندوه آنان را میزدایند، و آنان را با دلی شاد و امیدوار به فضل الهی از آن مجلس روانه میسازند. (8)
توضیح آیت الله مکارم شیرازی درباره حدیث كِساء
اصل حدیث كِسا میان شیعه و اهل سنّت بسیار مشهور و معروف است و جاى هیچ گونه تردیدى نیست كه رسول خدا صلى الله علیه وآله در منزل حضرت زهرا علیهاالسلام، و یا در خانه خودش زیر پارچه اى شبیه عبا قرار گرفت و حضرت على و حضرت فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین علیهمالسلام را زیر آن جاى داد و از آنان به عظمت و بزرگى یاد نمود و آن جمع را مصداق آیه «(اِنَّما یریدُ اللّهُ لِیذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَكُمْ تَطْهیراً)؛ همانا خداوند مى خواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور كند و كاملاً شما را پاك سازد» معرّفى كرد.
آنچه در اینجا به عنوان حدیث كِسا نقل مى شود، حدیث مشروح و مفصلى است كه برابر روایتى، خواندن آن به این نحو، داراى پاداش و آثار و بركات فراوانى است. و در ذیل آن آمده است:
«در هر محفلى كه شیعیان و علاقه مندان ما این حدیث را بخوانند، رحمت الهى بر آنان نازل مى شود، فرشتگان براى آنها استغفار مى كنند، اندوهِ غم زدگان برطرف مى شود و حاجات روا خواهد شد».
این حدیث نخستین بار در كتاب «منتخب طریحى» (متوفاى 1085) از علماى قرن یازدهم آمده است. محدّث بزرگوار مرحوم حاج شیخ عباس قمى در منتهى الآمال، در شرح زندگانى امام حسین علیهالسلام پس از بیان این نكته كه «حدیث اجتماع خمسه طیبه علیهمالسلام» تحت كِساء از احادیث متواتره است، مى نویسد:
«اما حدیث معروف به حدیث كساء كه در زمان ما شایع است، به این كیفیت در كتب معتبر و معروف و اصول حدیث و مجامع متقنه محدّثین دیده نشده، مى توان گفت از خصایص كتاب «منتخب» است».
از این رو، جناب ایشان آن را در مفاتیح الجنان نیاورده است و ناشران برخلاف میل آن بزرگوار آن را در پایان مفاتیح اضافه كرده اند.
پس از كتاب «منتخب»، این حدیث در كتاب «عوالم» آمده است. صاحب كتاب عوالم (شیخ عبدالله بحرانى) از شاگردان مرحوم علاّمه مجلسى و از علماى قرن دوازدهم است. در این كتاب براى این حدیث سندى ذكر كرده است كه از جهاتى جاى تأمل دارد:
الف) سند این حدیث مطابق نسخه خطى موجود در كتابخانه یزد، در متن كتاب نبوده است، بلكه در حاشیه آن آمده است و خط آن نیز با خطّ متن كه دست خطّ صاحب عوالم است، متفاوت مى باشد.
ب) برخى از افراد سلسله سند، حدود هشتاد سال با یكدیگر فاصله دارند كه قاعدتاً یكى از آنها نمى تواند از دیگرى نقل حدیث نماید.
ج) بعضى از افراد این سند در كتب رجالى توثیق نشده اند.
ولى از آنجا كه محتواى حدیث اشكال خاصّى ندارد و بعضى از علما به قرائت آن اهمیت مى دادند و با توجه به «احادیث من بلغ» مى توان آن را به «قصد رجا» و به امید برآورده شدن حاجات خواند. این حدیث مطابق نقل «عوالم» چنین است: (9)
متن حدیث کساء و ترجمه آن
شیخ عبدالله بحرانی صاحب کتاب «العوالم» گوید: به خط استاد بزرگوار سید هاشم بحرانی دیدم که از استاد بزرگوارش سید ماجد بحرانی، از شیخ حسن بن زین الدین شهید ثانی، از استادش مقدس اردبیلی، از استادش علی بن عبدالعالی کرکی، از شیخ علی بن هلال جزائری، از شیخ احمد بن فهد حلی، از شیخ علی بن خازن حائری، از شیخ ضیاءالدین علی بن شهید اول، از پدرش از فخر المحققین، از استاد و پدرش علامه حلی، از استادش ابن نما حلی، از استادش محمد بن ادریس حلی، از ابن حمزه طوسی صاحب کتاب «ثاقب المناقب» از استاد بزرگوار محمد بن شهر آشوب، از طبرسی صاحب کتاب «الاحتجاج» از استاد بزرگوارش حسن بن محمد بن حسن طوسی، از پدرش شیخ الطائفه الحقه از استادش شیخ مفید، از استادش ابن قولویه قمی، از استادش کلینی، از علی بن ابراهیم، از پدرش ابراهیم بن هاشم، از احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی، از قاسم بن یحی یجلاء کوفی، از ابوبصیر، از ابان بن تغلب، از جابربن یزید جعفی، از جابربن عبدالله رحمة الله علیهم اجمعین روایت کرده است که گوید:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمْ
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْرآءِ عَلَیهَاالسَّلامُ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ الِهِ قالَتْ: دَخَلَ عَلَی اَبی رَسُولُ اللَّهِ فی بَعْضِ الْأَیامِ فَقالَ: اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا فاطِمَةُ. فَقُلْتُ: وَ عَلَیکَ السَّلامُ یا اَبَتاهْ. فَقالَ: اِنّی لَاَجِدُ فی بَدَنی ضُعْفاً. فَقُلْتُ لَهُ: اُعیذُکَ بِاللَّهِ یا اَبَتاهْ مِنَ الضُّعْفِ. فَقالَ: یا فاطِمَةُ ایتینی بِالْکِساءِ الْیمانی وَ غَطّینی بِهِ. فَاَتَیتُهُ وَ غَطَّیتُهُ بِهِ وَ صِرْتُ اَنْظُرُ اِلَیهِ فَاِذا وَجْهُهُ یتَلَأْلَؤُ کَاَنَّهُ الْبَدْرُ فی لَیلَةِ تَمامِهِ وَ کَمالِهِ.
از فاطمه زهرا علیها السلام دخت گرامی رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم روایت است که فرمود: در یکی از روزها پدرم رسول خدا بر من وارد شد و فرمود: سلام بر تو ای فاطمه. گفتم: و سلام بر شما ای پدرجان. فرمود: ضعفی شدید در خود احساس میکنم. گفتم: پدرجان، شما را از ضعف به خداوند پناه میدهم. فرمود: ای فاطمه، آن عبای یمنی را برایم بیاور و مرا به آن بپوشان. آن را آورده، حضرتش را بدان پوشاندم و شروع کردم به او نگاه کردن، دیدم چهره اش مانند ماه تمام شب چهارده میدرخشد.
فَما کانَتْ اِلَّا ساعَةً وَ اِذاً بِوَلَدِی الْحَسَنِ قَدْ اَقْبَلَ فَقالَ: اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا اُمَّاهْ. فَقُلْتُ: وَ عَلَیکَ السَّلامُ یا قُرَّةَ عَینی وَ ثَمَرَةَ فُؤادی.
فَقالَ لی: یا اُمَّاهْ! اِنّی اَشُمُّ عِنْدَکِ رائِحَةً طَیبَةً کَاَنَّها رائِحَةُ جَدّی رَسُولِ اللَّهِ.
فَقُلْتُ: نَعَمْ یا وَلَدی، اِنَّ جَدَّکَ تَحْتَ الْکِساءِ. فَاَقْبَلَ الْحَسَنُ نَحْوَ الْکِساءِ وَ قالَ: اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا جَدَّاهْ یا رَسُولَ اللَّهِ، اَتَأْذَنُ لی اَنْ اَدْخُلَ مَعَکَ تَحْتَ الْکِساءِ؟ فَقالَ: وَ عَلَیکَ السَّلامُ یا وَلَدی وَ صاحِبَ حَوْضی، قَدْ اَذِنْتُ لَکَ. فَدَخَلَ مَعَهُ تَحْتَ الْکِساءِ.
ساعتی نگذشت که ناگاه فرزندم حسن از راه رسید و گفت: سلام بر تو ای مادرجان. گفتم: و سلام بر تو ای نور دیده و میوه دلم. گفت: مادر جان، من بوی خوشی نزد شما مییابم، گویی بوی جدم رسول خدا است. گفتم: آری فرزندم، جدت زیر این عبا قرار دارد. حسن به سوی عبا پیش رفت و گفت: سلام بر تو جد بزرگوار، ای رسول خدا، آیا اجازه میدهی با شما زیر عبا درآیم؟ فرمود: و سلام بر تو ای فرزند من و صاحب حوض من، به تو اجازه دادم. حسن نیز با آن حضرت به زیر عبا رفت.
فَما کانَتْ اِلَّا ساعَةً فَاِذاً بِوَلَدِی الْحُسَینِ قَدْ اَقْبَلَ وَ قالَ: اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا اُمَّاهْ. فَقُلْتُ: وَ عَلَیکَ السَّلامُ یا قُرَّةَ عَینی وَ ثَمَرَةَ فُؤادی.
فَقالَ لی: یا اُمَّاهْ! اِنّی اَشُمُّ عِنْدَکِ رائِحَةً طَیبَةً کَاَنَّها رائِحَةُ جَدّی رَسُولِ اللَّهِ.
فَقُلْتُ:نَعَمْ، یا بُنَی، اِنَّ جَدَّکَ وَ اَخاکَ تَحْتَ الْکِساءِ.
فَدَنَا الْحُسَینِ نَحْو الْکِساءِ وَ قالَ: اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا جَدَّاهْ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مَنِ اخْتارَهُ اللَّهُ، اَتَأْذَنُ لی اَنْ اَکُونَ مَعَکُما تَحْتَ هذَا الْکِساءِ؟
ساعتی نگذشت که ناگاه فرزندم حسین از راه رسید و گفت: سلام بر تو ای مادرجان. گفتم: سلام بر تو ای نور دیده و ای میوه دلم.
گفت: مادرجان، من بوی خوشی نزد شما مییابم، گویی بوی جدم رسول خدا است. گفتم: آری فرزندم، جدت و برادرت زیر این عبا هستند. حسین به سوی عبا نزدیک شد و گفت: سلام بر تو ای جد بزرگوار، سلام بر تو ای کسی که خدا او را برگزیده است، آیا اجازه میدهی با شما دو نفر در زیر این عبا باشم؟
فَقالَ: وَ عَلَیکَ السَّلامُ یا وَلَدی وَ یا شافِعَ اُمَّتی، قَدْ اَذِنْتُ لَکَ. فَدَخَلَ مَعَهُما تَحْتَ الْکِساءِ.
فَاَقْبَلَ عِنْدَ ذْلِکَ اَبُوالْحَسَنِ عَلِی بْنُ اَبیطالِبٍ وَ قالَ: اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا فاطِمَةُ یا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ.
فَقُلْتُ: وَ عَلَیکَ اَلسَّلامُ یا اَبَاالْحَسَنِ وَ یا اَمیرَالْمُؤْمِنینَ.
فَقالَ: یا فاطِمَةُ، اِنّی اَشُمُّ عِنْدَکِ رائِحَةً طَیبَةً کَاَنَّها رائِحَةُ اَخی وَ ابْنِ عَمّی رَسُولِ اللَّهِ.
فَقُلْتُ: نَعَمْ، هاهُوَ مَعَ وَلَدَیکَ تَحْتَ الْکِساءِ.
فرمود: و سلام بر تو ای فرزند من و ای شفیع امت من، به تو اجازه دادم. او هم به زیر عبا درآمد.
آن گاه ابوالحسن علی بن ابی طالب از راه رسید و گفت: سلام بر تو ای فاطمه ای دختر رسول خدا. گفتم: و سلام بر تو ای ابالحسن و ای امیرمؤمنان. گفت: ای فاطمه، من بوی خوشی نزد تو مییابم، گویی بوی برادر و پسر عمویم رسول خدا است. گفتم: آری، این همو است که با دو فرزندت زیر این عبا هستند.
فَاَقْبَلَ عَلِی نَحْو الْکِساءِ وَ قالَ: اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رَسُولَ اللَّهِ، اَتَأْذَنُ لی اَنْ اَکُونَ مَعَکُمْ تَحْتَ الْکِساءِ؟ قالَ لَهُ: وَ عَلَیکَ اَلسَّلامُ یا اَخی (وَ یا وَصِیی) وَ خَلیفَتی وَ صاحِبَ لِوائی فِی الْمَحْشَرِ، نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَکَ. فَدَخَلَ عَلِی تَحْتَ الْکِساءِ.
ثُمَّ اَتَیتُ نَحْوَ الْکِساءِ وَ قُلْتُ: اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا اَبَتاهْ یا رَسُولَ اللَّهِ، اَتَأْذَنُ لی اَنْ اَکُونَ مَعَکُمْ تَحْتَ الْکِساءِ؟ قالَ لی: وَ عَلَیکِ السَّلامُ یا بِنْتی وَ بِضْعَتی، قَدْ اَذِنْتُ لَکِ. فَدَخَلْتُ مَعَهُمْ.
فَلَمَّا اکْتَمَلْنا وَاجْتَمَعْنا جَمیعاً تَحْتَ الْکِساءِ اَخَذَ اَبی رَسُولُ اللَّهِ بِطَرَفَی الْکِساءِ وَاَوْمی بِیدِهِ الْیمْنی اِلَی السَّماءِ وَ قالَ:
علی به سوی عبا پیش رفت و گفت: سلام بر تو ای رسول خدا، آیا اجازه میدهی که با شما در زیر این عبا باشم؟
فرمود: و سلام بر تو ای برادر و وصی و جانشین من و صاحب پرچم من در محشر، آری به تو اجازه دادم. علی نیز به زیر عبا درآمد.
آن گاه خودم به سوی عبا رفتم و گفتم: سلام بر تو ای پدر جان! ای رسول خدا، آیا اجازه میدهی که با شما زیر این عبا باشم؟ به من فرمود: سلام بر تو ای دختر من و پاره تن من، به تو اجازه دادم. من هم با آنان در زیر عبا درآمدم.
چون جمع ما کامل شد و همگی به زیر عبا جمع شدیم پدرم رسول خدا طرف عبا را گرفت و با دست راست خود به آسمان اشاره کرد و گفت:
اَللَّهُمَّ اِنَّ هؤُلاءِ اَهْلُ بَیتی وَ خاصَّتی وَ حامَّتی، لَحْمُهُمْ لَحْمی، وَ دَمُهُمْ دَمی، یؤْلِمُنی ما یؤْلِمُهُمْ، وَ یحْزُنُنی ما یحْزُنُهُمْ، اَنَا حَرْبُ لِمَنْ حارَبَهُمْ، وَ سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَهُمْ، وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عاداهُمْ، وَ مُحِبٌّ لِمَنْ اَحَبَّهُمْ، وَ اِنَّهُمْ مِنّی وَ اَنَا مِنْهُمْ، فَاجْعَلْ صَلَواتِکَ وَ بَرَکاتِکَ وَ رَحْمَتَکَ وَ غُفْرانَکَ وَ رِضْوانَکَ عَلَی وَ عَلَیهِمْ، وَ اَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهیراً.
خداوندا، اینان اهل بیت و خاصان و مخصوصان من هستند، گوشتشان از گوشت من، و خونشان از خون من است، آنچه آنان را به درد آورد مرا به درد میآورد، و آنچه آنان را اندوهگین کند مرا اندوهیگن میکند، من در جنگم با کسی که با آنان بجنگد، و در صلح و صفایم با کسی که با آنان صلح و صفا کند، دشمنم با هر که با آنان دشمنی کند، و دوستم با کسی که آنان را دوست بدارد، آنان از من هستند و من هم از آنانم، پس صلوات و برکات و رحمت و آمرزش و خشنودی خود را بر من و آنان قرار ده، و هرگونه پلیدی را از آنان دور ساز و آنان را پاک و پاکیزه قرار ده.
فَقالَ اللَّهَ عزَّ وَ جَلَّ: یا مَلائِکَتی وَ یا سُکَّانَ سَمواتی، اِنّی ما خَلَقْتُ سَماءً مَبْنِیةً، وَ لا اَرْضاً مَدْحِیةً، وَ لا قَمَراً مُنیراً، وَ لا شَمْساً مُضیئَةً، وَ لا فَلَکاً یدُورَ، وَ لا فُلْکاً یسْری، وَ لا بَحْراً یجْری اِلَّا لِمَحَبَّةِ هؤُلاءِ الْخَمْسَةِ الَّذینَ هُمْ تَحْتَ الْکِساءِ.
فَقالَ الْأَمینُ جَبْرَئیلُ: یا رَبِّ، وَ مَنْ تَحْتَ الْکِساءِ؟ فَقالَ اللَّهُ عزَّ وَ جَلَّ: هُمْ اَهْلُ بَیتِ النُّبُوَّةِ، وَ مَعْدِنُ الرِّسالَةِ، وَ هُمْ فاطِمَةُ وَ اَبُوها وَ بَعْلها وَ بَنُوها.
فَقالَ جَبْرَئیلُ: یا رَبِّ، اَتَأْذَنُ لی اَنْ اَهْبِطَ اِلَی الْأَرْضِ لِأَکُونَ مَعَهُمْ سادِساً؟
خدای عزوجل فرمود: «ای فرشتگان من وای ساکنان آسمانهای من، من آسمان برافراشته و زمین گسترده و ماه تابان و خورشید درخشان و چرخ گردان و کشتی روان و دریای خروشان را نیافریدم جز به خاطر دوستی این پنج تن که اینک در زیر عبا هستند».
جبرئیل امین گفت: پروردگارا، چه کسانی در زیر عبا هستند؟ خدای عزوجل فرمود: آنان خاندان نبوت و معدن رسالت اند، آنان فاطمه و پدرش و شوهر و فرزندانش هستند.
جبرئیل گفت: پروردگارا، آیا مرا اجازه میدهی که به زمین فرود آیم تا ششمین نفر با آنان باشم؟
فَقالَ اللَّهُ عزَّ وَ جَلَّ: نَعَمْ، قَدْ اَذِنْتُ لَکَ. فَهَبَطَ الْأَمینُ جَبْرَئیلُ وَ قالَ لِاَبی:
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رَسُولَ اللَّهِ، اَلْعَلِی الْأَعْلی یقْرِئُکَ السَّلامَ وَ یخُصُّکَ بَالتَّحِیةِ وَ الْإِکرامِ، وَ یقُولُ لَکَ: وَ عِزَّتی وَ جَلالی، اِنّی ما خَلَقْتُ سَماءً مَبْنِیةً، وَ لا اَرْضاً مَدْحِیةً، وَ لا قَمَراً مُنیراً، وَ لا شَمْساً مُضیئَةً، وَ لا فَلَکاً یدُورُ، وَ لا بَحْراً یجْری، وَ لا فُلْکاً یسْری اِلَّا لِأَجْلِکُمْ وَ مَحَبَّتِکُمْ؛ وَ قَدْ اَذِنَ لی اَنْ اَدْخُلَ مَعَکُمْ، فَهَلْ تَأْذَنُ لی یا رَسُولَ اللَّهِ؟ فَقالَ أَبی: وَ عَلَیکَ السَّلامُ یا اَمینَ وَحْی اللَّهِ، نَعَمْ، قَدْ اَذِنْتُ لَکَ.
خداوند بلند مرتبه فرمود: آری، تو را اجازه دادم. جبرئیل امین فرود آمد و به پدرم گفت: سلام بر تو ای رسول خدا! خداوند برتر و والا تو را سلام میرساند و به تحیت و تکریم مخصوص داشته، میفرماید: «به عزت و جلالم سوگند که من آسمان برافراشته و زمین گسترده و ماه تابان و خورشید درخشان و چرخ گردان و دریای خروشان و کشتی روان را نیافریدم مگر به خاطر شما و دوستی شما.» و اینک مرا اجازه داده که با شما درآیم، آیا اجازه میدهی ای رسول خدا؟ پدرم فرمود: و سلام بر تو ای امین وحی خدا، آری تو را اجازه دادم.
فَدَخَلَ جَبْرَئیلُ مَعَنا تَحْتَ الْکِساءِ، فَقالَ جَبْرَئیلُ لَأَبی: اِنَّ اللَّهَ قَدْ اَوْحی اِلَیکُمْ یقُولُ: «اِنَّما یریدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً».
فَقالَ عَلِی (لِأَبی): یا رَسُولَ اللَّهِ، اَخْبِرْنی ما لِجُلوُسِنا تَحْتَ هذَا الْکِساءِ مِنَ الْفَضْلِ عِنْدَاللَّهِ؟ فَقالَ: وَالَّذی بَعَثَنی بِالْحَقِّ نَبِیاً، وَاصْطَفانی بِالرِّسالَةِ نَجِیاً، ما ذُکِرَ خَبَرُنا هذا فی مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلٍ اَهْلِ الْأَرْضِ وَ فیهِ جَمْعٌ مِنْ شیعَتِنا وَ مُحِبّینا اِلَّا وَ نَزَلَتْ عَلَیهِمُ الرَّحْمَةُ، وَ حَفَّتْ بِهِمُ الْمَلائِکَةُ، وَ اسْتَغْفَرَتْ لَهُمْ اِلی اَنْ یتَفَرَّقُوا. فَقالَ عَلِی: اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَ فازَ شیعَتُنا وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ.
جبرئیل نیز با ما به زیر عبا درآمد و به پدرم گفت: خداوند به شما وحی فرستاده، میفرماید: جز این نیست که خداوند میخواهد هرگونه پلیدی را از شما خاندان دور سازد و شما را پاک و پاکیزه قرار دهد.
علی به پدرم گفت: ای رسول خدا، مرا خبر ده که چه فضیلتی نزد خداوند برای نشستن ما در زیر عبا هست؟ فرمود: سوگند به خدایی که مرا به حق به پیامبری برانگیخته و برای رسالت همراز خود ساخته، این خبر ما در هیچ محفلی از محافل اهل زمین که جمعی از شیعیان و دوستان ما در آن باشند یاد نمیشود جز آنکه رحمت الهی بر آنان فرود میآید و فرشتگان گردا گرد آنان جمع میشوند و برای آنان آمرزش میطلبند تا از آن مجلس پراکنده شوند. علی گفت: در این صورت به خدا سوگند که ما رستگار شدیم و شیعیان ما نیز رستگار شدند به خدای کعبه سوگند.
فَقالَ أَبی ثانِیاً: یا عَلِی وَ الَّذی بَعَثَنی بِالْحَقِّ نَبِیاً، وَ اصْطَفانی بِالرِّسالَةِ نَجِیاً، ما ذُکِرَ خَبَرُنا هذا فی مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلٍ اَهْلِ الْأَرْضِ وَ فیهِ جَمْعٌ مِنْ شیعَتِنا وَ مُحِبّینا وَ فیهِمْ مَهْمومٌ اِلَّا وَ فَرَّجَ اللَّهُ هَمَّهُ، وَ لا مَغْمُومٌ اِلَّا وَ کَشَفَ اللَّهُ غَمَّهُ، وَ لا طالِبُ حاجَةٍ اِلَّا وَ قَضَی اللَّهُ حاجَتَهُ. فَقالَ عَلِی: اِذاً وَ اللَّهِ فُزْنا وَ سُعِدْنا، وَ کَذلِکَ شیعَتُنا فازُوا وَ سُعِدُوا فِی الدُّنْیا وَ الْأخِرَةِ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ.
پدرم بار دوم فرمود: ای علی، سوگند به خدایی که مرا به حق به پیامبری برانگیخته و برای رسالت همراز خود ساخته، این خبر ما در هیچ محفلی از محافل اهل زمین که جمعی از شیعیان و دوستان ما در آن باشند یاد نمیشود جز آنکه اگر اندوهگینی در میان آنان باشد خداوند اندوهش را برطرف میسازد، و اگر غمزده ای باشد خداوند غمش را میزداید، و اگر حاجتمندی باشد خداوند حاجتش را برمیآورد.
علی گفت: در این صورت به خدا سوگند که ما رستگار و خوشبخت شدیم و نیز شیعیان ما در دنیا و آخرت رستگار و خوشبخت شدند به خدای کعبه سوگند. (10)
پینوشت:
(1) «اِنَّما یریدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً» – احزاب 33 : «جز این نیست که خداوند اراده دارد که هرگونه پلیدی را از شما خاندان رسالت دور سازد و شما را پاک و پاکیزه گرداند.»
(2) بشارة المصطفی، طبری (قرن ششم) ص 74.
(3) مشربه ام ابراهیم در منطقه عوالی مدینه، جنوب شرقی، در میان یکی از باغهاست، و آن بالاخانه ای بوده است که راهش به وسیله تنه درخت خرمایی بوده، و ظاهراً در زمان جاهلی بدانجا میرفتند و میگساری میکردند و البته در زمان اسلام موقوف شده بود. و گویند ظاهراً چون ماریه قبطیه اسلام نیاورد رسول خدا وی را از دیگر زنها جدا ساخت و در آنجا منزل داد. (قصص قرآن، علی اکبر غفاری:644).
(4) تفصیل جریان را در المیزان 16: 314- 315 و جامع الاصول 2: 400- 408 و سایر جوامع روایی تفسیری ببینید.
(5) تفسیر نمونه 17: 295.
(6) سوره نازعات: 24.
(7) منتخب الاثر:23-14.
(8) برای اطلاع بیشتر باید به تفاسیر قرآن کریم، ذیل آیه 33 سوره احزاب و نیز کتابهای روایی از جمله بحارالانوار و کتاب غایه المرام بحرانی و شواهد التنزیل حسکانی مراجعه کرد. این توضیحات در کتاب امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهالسلام تألیف محقق گرامی حاج شیخ احمد رحمانی همدانی آمده است.
(9) مفاتیح نوین، آیت الله مکارم شیرازی
(10) عوالم العلوم والمعارف، جلد 11، صفحه 638-642.