در کلام اهل بیت علیهمالسلام
در آیینه امیرمؤمنان علیهالسلام
سیما و سیره ریحانه پیامبر در آیینه شفاف و حقیقت نمای امیر والاییها و راستیها بسیار جالب، پرجاذبه، شکوهبار، پرقداست، فداکارانه، پرمعنویت، وصف ناپذیر، درس آموز، الهام بخش و تماشایی است؛ برای نمونه:
1- بهترین یار:
در بامداد آغاز زندگی مشترک امیر والایی ها با فاطمه سلام الله علیها بود که پیامبر به خانه آنان آمد و دوستانه از هر کدام از دو همسر جوان، دیدگاهش را در مورد دیگری پرسید.
از دخت گرانمایهاش فاطمه سلام الله علیها پرسید که همسر و شریک زندگی اش را چگونه مینگرد و دیدگاهش در مورد او چیست؟
فاطمه علیهاالسلام که او را در رفتار و گفتار و زندگی و عملکرد، نسخه دوم پیامبر، جانشین راستین و برادر او و عزیزترین انسان ها نسبت به پیامبر میدید، او را بهترین و برترین مرد زندگی خواند؛ همان گونه که پدرش بی هیچ کم و زیاد او را معرفی کرده بود که:
«نعم البعل علی علیهالسلام»؛
او برترین همسر برای زندگی است.
و نیز فرمود:
«خیر بعل.» (1)
آن گاه به آرامی دست علی علیهالسلام را گرفت و پرسید:
«یا علی کیف وجدت اهلک؟»؛
همسرت فاطمه را چگونه دیدی؟
امیرمؤمنان شگفت پاسخی گفت، پاسخی به راستی برازنده او.
فرمود:«نعم العون فی طاعة الله.»
او برترین همسر و همکار و مشاور و معاون و شریک زندگی در راه هدفهای والا و خداپسندانه و توحیدی است. درست همان گونه که در آغاز او را یافته بود.
همان گونه که در نخستین روزهای خواستگاری او را میدید، همان سان که وقتی پیامبر دست آن دو جوان پاک باخته و خداجو و پرواپیشه را به هم داد و در معرفی آن دو، واقعیت را در میان نهاد و فرمود: علی جان! این دخت گرانمایه ام فاطمه است و امانت من در خانه تو، و فاطمه شایسته ترین و برازنده ترین انسان برای زندگی مشترک و خداپسندانه و هدفدار است.
«… یا علی، نعم الزوج فاطمة، و یا فاطمة، نعم الزوج علی.» (2)
2- از نعمتهای شکوهمند خدا بر من:
در گرماگرم زندگی مشترک و اوج ابتلاها و آزمایش های بزرگ، و به هنگامه وزش گردبادهای سهمگین، و کوران ها و توفان ها و بحرانهای بنیان کن، و فراز و نشیب ها، و فقر و فشارها نیز، دیدگاه امیرمؤمنان نسبت به شخصیت پرشکوه او بسان آغاز زندگی مشترک بود.
او در اوج سخن از نعمتهای گران خدا بر خویشتن فرمود:
«و زوجتی خیر نساء الامة». (3)
از نعمتهای گران خدا بر من- که باید سپاس او را همواره بجای آورم- این است که برترین بانوی هستی را به خانه من روانه ساخته و به همسری من برگزیده است.
3- پدر و مادرم فدایت باد!
برای امیرمؤمنان، چون دیگر مسلمانان مجاهد و فداکار و پاک باخته، مشکلی پیش آمد. فاطمه سلام الله علیها به خانه پدر و پیشوای امت شتافت تا از او کمک بگیرد اما هدیه پیامبر، معنوی بود و علمی، و نه مادی. (4) چرا که زندگی ساده او بسان زندگی مردم جامعهاش بود، آن هم بسان زندگی محروم ترینهای آنان؛ و سوگند خورد که فاطمه جان! اینک یک ماه است در خانه محمد آتش برای فراهم آوردن غذای گرم بر نیفروختهاند.
آنگاه این هدیه معنوی را به او آموخت که فرشته وحی برای او آورده بود:
«بسم الله الرحمن الرحیم، یا رب الاولین و الاخرین، یا ذالقوة المتین، یا راحم المساکین، و یا ارحم الراحمین».
فاطمه سلام الله علیها بازگشت اما مسرور و شادمان و در اوج خشنودی. امیرمؤمنان او را استقبال کرد که گرامی همسرم! چه آوردهای؟
پاسخ داد: «ذهبت للدنیا و جئت للاخرة.»؛
برای دنیا رفته بودم اما آخرت را آورده ام.
علی علیهالسلام فرمود:
«بابی أنت و امی خیر امامه.»؛
پدر و مادرم فدایت باد! خوش آورده ای، خیر پیش… .
4- و راستی که چقدر شکوه بار است!
در فرجام این زندگی درخشان و به هنگامه فراق و غروب خورشید وجود فاطمه سلام الله علیها از این سرای فانی نیز آنگاه که همسر جوان و توحیدگرایش او را به شنیدن آخرین سخنانش فرا خواند، دگربار شخصیت شکوهمند فاطمه سلام الله علیها در آیینه گفتار و عملکرد او نشان داده شد و راستی که چقدر شکوهبار است.
فاطمه سلام الله علیها در آخرین ساعات، امیرمؤمنان را فرا خواند و با دنیایی ادب و عظمت و مهر و صفای هماره اش با او چنین گفت: علی جان! گویی لحظات فراق از راه میرسد، اجازه میخواهم وصیت کنم.
امیرمؤمنان فرمود: «فاطمه جان! دخت فرزانه پیامبر! هر آنچه دوست داری سفارش کن خدای عمرت را به بلندای خورشید گرداند»!
و آنگاه کنار بستر او نشست تا بشنود… «علی جان! در زندگیام هرگز زبان به دروغ نگشودم و اندیشه ناپسند به مغزم راه ندادم و هرگز با تو مخالفت نکردم و جز به خشنودی خدا و انجام وظایف در برابر خدا و بندگان او و خویشتن و ایفای نقش خداپسندانه، نیندیشیدم. علی جان! آیا به راستی این را گواهی میکنی و میپذیری؟»
امیرمؤمنان در حالی که موج غم و اندوه کران تا کران وجودش را در بر گرفته بود و احساس فراق قلبش را سخت میفشرد، فرمود:
«معاذ الله! انت اعلم بالله و ابر و اتقی و اکرم و اشد خوفا من الله من ان اوبخک بمخالفتی و قد عز علی مفارقتک، الا انه لابد منه، والله لقد جددت علی مصیبه رسول الله و قد عظمت وفاتک وفقدک فانا لله…»؛ (5)
گرامی همسرم! فاطمه جان! پناه به خدای میبرم که تو بانوی خداساخته و پرورش یافته دامان رسالت و برترین بانوی بهشت، از وظایف خویش تخلف نموده باشی.
فاطمه جان! راستی که تو خداشناسترین، شایسته کردارترین، پروا پیشه ترین، گرامیترین و خداترسترین انسانها هستی؛ و این ویژگیهای والای تو برتر و بالاتر از آن است که با من از در مخالفت در آیی و من تو را مورد انتقاد قرار داده و سرزنش کنم.
و بدین سان، با پنج ویژگی که ریشه و مادر ارزشها و فضیلت ها و قداستها و والاییها و عظمتهاست، شکوه و شخصیت ممتاز و بی همانند دخت گرانمایه پیامبر را در چشم انداز حق طلبان قرار داد.
و رمز و راز زندگی موفق و سرشار از پیروزی و سرفرازی را به همه آموخت؛ همان گونه که دخت گرانمایه پیامبر و برترین آموزگار شایستگان آموخت.
و آن گاه پس از برشمردن ویژگی ها و ارزشهای اخلاقی و انسانی فاطمه علیهاالسلام، شراره های دل و شعلههای غم و اندوهش از وداع یار، زبانه کشید و فرمود:
فاطمه جان! راستی که جدایی تو برای من سخت گران است.
به خدای سوگند! بار گران مصیبت و اندوه غروب غمبار رسالت را تجدید میکند….
5- در گستره قلب امیرمؤمنان:
و پس از غیبت جسمیاش از خانه علی علیهالسلام همچنان در دل او زنده و نورافشان بود و کران تا کران قلب او را جایگاه خود ساخته بود که امیرمؤمنان بارها فرمود:
«فوالله مااغضبتها و لا اکرهتها علی امر حتی قبضها الله عزوجل و لا اغضبتنی و لا عصت لی امرا، و لقد کنت انظر الیها فتنکشف عنی الهموم و الاحزان»؛ (6)
«به خدای سوگند من در زندگی خود با ریحانه پیامبر، هرگز او را به خشم نیاوردم و او را به کاری که برایش خوشایند نبود نخواندم، تا او جهان را بدرود گفت و مرا در فراغ خویش گرفتار ساخت؛ و آن عزیز سفر کرده نیز مرا هرگز خشمگین نساخت و جز در انجام خواسته هایم نکوشید و با من هماره هماهنگ بود او به گونه ای بود که من هر گاه به او نگاه میکردم، شکوه و عظمت و صفایش، همه غم و اندوه را از دلم میزدود.»
6- مباهات به وجود ریحانه پیامبر:
آن حضرت بارها به مناسبت های گوناگون، مراتب قدردانی و حق شناسی خویش را از ریحانه پیامبر اعلان میکرد و به وجود او مباهات مینمود. در این مورد از جمله این گونه سرود:
و لی الفخر بفاطم و ابیها
ثم فخری برسول الله اذ زوجنیها؛ (7)
«و برای من در وجود گرانمایه فاطمه و پدر ارجمندش، بسی مایه فخر و مباهات است و باز هم افتخاری است که پیامبر خدا ریحانه اش را به همسری من درآورد.»
در اندیشه و باور دومین امام نور
ریحانه پیامبر در آیینه شفاف دومین امام نور، حضرت مجتبی علیهالسلام دارای روحی بزرگ و قلبی خدادوست و مردم خواه است و کیفر دشمنی با او، آتش شعله ور دوزخ.
او در اشاره به این روح توحیدگرایانه و بشر دوستانه مام ارجمندش، از نماز و نیایش شبانه و دعاهای خیرخواهانه و درس آموز او سخن دارد و روشنگری میکند که آن حضرت هماره درس رعایت حقوق و حرمت دیگران را میداد و میفرمود: پسرم! باید نخست در اندیشه آسایش و آرامش دیگران بود و آن گاه خویشتن.
«الجار ثم الدار….» (8)
و نیز آورده اند که آن حضرت به یکی از سرکردگان سپاه شوم سقیفه فرمود:
«هان ای مغیره! تو همان تیره بخت و بیداد پیشه ای هستی که در یورش بی رحمانه دژخیمان استبداد به کانون وحی و رسالت شرکت داشتی؛ پس در انتظار آتش شعله ور دوزخ باش»!
«و انت ضربت فاطمة بنت رسول الله حتی ادمیتها و القت ما فی بطنها… و قد قال لها رسول الله: انت سیده نساء اهل الجنة، والله مصیرک الی النار.» (9)
افزون بر این، امام مجتبی علیهالسلام در بسیاری از نامههای سیاسی- اجتماعی و سخنان روشنگر و مناظرههای خویش با باند پلید اموی، بارها به شکوه و عظمت چنین مادری افتخار میکند و او را برترین مادر گیتی میشناسد و میشمارد.
در آیینه دل پیشوای شایستگان
ریحانه سرفراز پیامبر از دیدگاه حسین علیهالسلام و در آیینه دل او، نه تنها افتخار انگیزترین زن و افتخار آفرین ترین مادر گیتی است، که آگاه ترین، مترقی ترین، شایسته ترین و الهام بخش ترین پیشوای عصرها و نسل ها و بزرگ پرچمدار آزادی و آزادگی و عدالت خواهی و دفاع از حقوق بشر و پرچم هماره برافراشته ستم ستیزی و مبارزه با حق کشی و استبداد است؛ و درست از این دیدگاه است که پیشوای شایستگان حضرت حسین علیه السلام را مینگریم که:
در سوگ جانسوز ستایش انگیزترین مادر تاریخ، به گونهای میسوزد و میگدازد که فقدان سهمگین او و غیبتش را از جامعه، بسان غیبت و رحلت پیامبر ارزیابی میکند و با دلی پردرد رو به آرامگاه نورافشان نیای گران قدرش میگوید:
هان ای نیای بزرگ! ای پیامبر خدا! امروز با شهادت جانسوز دخت ارجمندت، مصیبت غم بار رحلت تو برای ما تازه شده است. (10)
و با بوسه باران ساختن چهره و دست و پای سرد مادر در بستر شهادت، ندا میدهد که: هان ای مام ارجمند حسین! با من سخن بگو پیش از آن که قلبم از غم فراق تو شکافته شود، پاسخ مرا بده!
نام دختران ارجمند و بافضیلت خویش را «فاطمه» بر میگزیند تا این واژه مقدس و این یاد الهام بخش و بلندآوازه، مشعل فروزان زندگی آنان و همه دختران و زنان ترقی خواه گردد. (11)
بر چنین مام گرانقدری در زندگی و پس از شهادتش هماره عشق میورزد و آرامگاه او را زیارتگاه، مقتدا و محبوب و الهام بخش خویش در سخت ترین لحظات و حساس ترین تصمیم گیریها مینگرد. (12)
و در سخت ترین شرایط و هنگامه انتخاب و حساس ترین پیچهای سرنوشت ساز تاریخ، بر چنین رویشگاه و خاستگاه و مام بلند جایگاه و الهام بخش، بر آزادگی و کرامت و شجاعت و ستم ستیزی او تکیه میکند و میخروشد که: «الا و ان الدعی بن الدعی قد رکزنی بین اثنتین: بین السلة و الذلة و هیهات منا الذلة، یأبی الله ذلک لنا و رسوله، و المؤمنون و حجور طابت و طهرت، و انوف حمیة و نفوس ابیة ان نوثر طاعة اللئام علی مصارع الکرام….»؛ (13)
هان ای مردم! ای عصرها و نسل ها! به هوش! که این فرومایه و فرزند فرومایه، اینک مرا میان دو راه و دو انتخاب قرار داده است:
بر سر دو راهی ذلت پذیری و تسلیم خفت بار در برابر فرومایگان و بیدادگران حاکم، و مرگ پرافتخار و باعزت و سرفرازی.
و چه قدر دور است از ما که ذلت و خواری را برگزینیم. خدا و پیامبر او و ایمان آوردگان راستین و آگاه و دامانهای مادران پاک و رگ و ریشه های پاکیزه و مغزهای غیرتمند و جانهای ستم ستیز و باشرافت، نمیپذیرند که ما فرمانبرداری فرومایگان و استبدادگران پست و رذالت پیشه را بر شهادتگاه رادمردان و آزادمنشان، مقدم بداریم.
در نظرگاه زینت و زیور پرستشگران
او در اندیشه و نظرگاه چهارمین امام نور که به حق، زینت و زیور عبادتگران و پرستش کنندگان است بسیار پرشکوه و تماشایی است؛ به گونه ای که آن حضرت در جریان اسارت خاندان پیامبر، پس از شهادت حسین علیهالسلام و یارانش، همه جا به یاد و نام افتخارآفرین فاطمه سلام الله علیها میبالد و از او درس فداکاری و پیکار با آفت انحصار و خودکامگی میآموزد و درس شکیبایی قهرمانانه و روشنگری دلیرانه میگیرد و در برابر بارگاه ستم اموی و زیر برق سرنیزههای دژخیمان و جلادان بی رحم استبداد، آنگاه که ندای آزادی و عدالت خواهی و ستم ستیزی را طنین افکن میسازد، میخروشد که: هان ای مردم! من فرزند فاطمه زهرا، ریحانه ارجمند پیامبر خدا هستم.
«انا ابن فاطمة الزهرا، انا ابن سیدة النساء…» (14)
در آیینه پنجمین امام نور
او در اندیشه پنجمین امام نور، حضرت باقر علیهالسلام، پرشکوه و وصف ناپذیر است. بزرگ بانویی است در اوج دانش و پروا، ایمان و اخلاص، عصمت و قداست، پاکی و طهارت، سرفرازی و سربلندی، برازندگی و زیبندگی، آراسته به والاییها و شایستگیها، و پیراسته از هر نقطه منفی؛ به گونه ای که نه تنها پیشوایی است معصوم و برگزیده برای انسانهای کمال جو و حق طلب و آزاد منش، که فرمانبرداری از آن حضرت بر همه آفریدگان نیز لازم و واجب است.
«لقد کانت علیهاالسلام مفروضة الطاعة علی جمیع من خلق الله من الجن و الانس و الطیر و الوحش و الانبیا و الملائکة.» (15)
و نیز «ابوحمزه ثمالی» از آن گرامی آورده است که: در تفسیر و تأویل این آیه شریفه که میفرماید:
«انها لاحدی الکبر نذیرا للبشر» (16)
فرمود: منظور از این بزرگ بزرگان و بیم رسان به انسانها در آیه شریفه، ریحانه سرفراز پیامبر است. (17)
در نظرگاه امام صادق علیهالسلام
ریحانه ارجمند پیامبر در نظرگاه ششمین امام نور، جایگاهی پرفراز و موقعیتی وصف ناپذیر و بسیار شکوهبار دارد و نام و یاد مقدس و والایش برای آن حضرت، دوست داشتنی و بسیار عزیز است.
آن حضرت در تفسیر آیه شریفه «مرج البحرین یلتقیان…» (18) فرمود:
منظور از دو دریا در این آیه، امیرمؤمنان و مام گرانمایه ام، فاطمه، میباشد؛ و منظور از مرز و حد فاصل میان آن، نیای گرانقدرم پیامبر خداست؛ و منظور از «لؤلؤ» و «مرجان» که از آن دو دریا بیرون میآید، دو نور دیده فاطمه حسن و حسین میباشند که جهان را به نور دانش و کمال و معنویت و آزادگی خویش نورباران ساخته اند. (19)
و نیز در بیان دیگری میفرماید: «ریحانه پیامبر، صدیقه بزرگ تر و پرشکوه تر است و عصرها و نسل های پیشین بر محور شناخت و مهر او چرخیده است.»
«هی الصدیقة الکبری و علی معرفتها دارت القرون الاولی.» (20)
و میفرماید: مهر و عشق به آن حضرت، از صفات برین است؛ و آسیای قرون و اعصار گذشته و آغاز آفرینش بر محور دوستی او در حرکت بوده است.
«و حبها من الصفات العالیة، علیه دارت القرون الخالیة…» (21)
و در همه زندگی در سوگ آن حضرت سوگوار بود و در اشاره به ستم ستیزی و حق طلبی او میفرمود:
«و کان سبب وفاتها أن قنفذا مولی عمر لکزها بنعل السیف بامره فاسقطت محسنا و مرضت من ذلک مرضا شدیدا.»
«عامل و باعث مرگ نابهنگام و شهادت جانسوز مام ارجمندم فاطمه این بود که «قنفذ»، برده عمر، به دستور او با پشت و غلاف شمشیر به گونه ای بی رحمانه و وحشیانه او را زد که آن حضرت فرزندش محسن را سقط نمود و سخت بیمار شد و پس از چندی به شهادت رسید.»
در آیینه هفتمین امام نور
آن بانوی گران قدر و پرمعنویت در آیینه دل و اندیشه هفتمین امام نور، بسی پرشکوه و باعظمت است.
به راستی که او فانوس نور جاودانه و درخشنده خدا، قطب دایره هستی، محور و مرکز حق و عدالت، تک نسخهای از پیامبر خدا، ستوده ترین بانوی روزگاران، زیتونی است که برکاتش همگان را فراگرفته و نقطه محور و مرکزی است که به همراه خویش برکات و خیرات وصف ناپذیری را برای پیامبر و امت او آورد و آن گاه بسان خورشید جهان افروز، سرمشق و الگوی آراستگی و برازندگی و تلألؤ در زندگی انسان ها به ویژه حیات و تاریخ دنیای «زن» گردید.
امام کاظم علیهالسلام در اشاره به این مفاهیم بلند فرمود: در خانه و جامعه ای که نام گرانقدر محمد، احمد، علی، حسن، حسین و فاطمه باشد و صاحب آن نامها به معنویت و عظمت آنها آگاه و باورمند باشد و حرمت آنها را پاس دارد، تهی دستی و نگون ساری به آن جا وارد نخواهد شد.
«لا یدخل الفقر بیتا فیه اسم محمد و فاطمة من النساء.» (22)
در نظرگاه هشتمین امام نور
هشتمین امام نور، حضرت رضا علیهالسلام، بسان دیگر پیشوایان نور، فراتر و بالاتر از آنچه تصور گردد، مام ارجمندش، فاطمه سلام الله علیها را گرامی میداشت و به راه و رسم الهام بخش او بها میداد؛ درست همان گونه که پیامبر به او بها میداد و او را در شرایط گوناگون و موقعیت های مختلف و در برابر چهرهها و شخصیتهای متنوع و مردم کوچه و بازار ارج مینهاد و مقام والایش را به عصرها و نسلها به عنوان میزان و معیاری که حق و باطل و درست و نادرست بر پایه شخصیت او سنجیده میشود، خاطر نشان میساخت.
آری، او در نظرگاه آن حضرت، نهال هماره سرسبز رسالت، شکوفه پرطراوت و دل انگیز امامت، ابعاد مجسم دین خدا، بهاران نماز و نیایش، زیباترین روح پرستش، سمبل ارزش ها و قداست ها، فروزشگاه تابناک حق طلبی ها و حق شناسی ها، همتای بی نظیر امیر والایی ها، و مام ارجمند امامان نور است و میتوان چشم انداز ژرفی را که اسلام در حقوق و روابط و وظایف زن مقرر فرموده و میزان و چگونگی نقش او را در ساختار جامعه و تمدن مشخص ساخته است، همه را در رفتار و کردار آن دخت بهشت و حوریه انسانی نگریست و به مردم ارائه کرد.
از آن حضرت آورده اند که ضمن بیانی طولانی در موقعیت والای معنوی فاطمه سلام الله علیها و تدبیر شگرف خدا در آفرینش او، از بیان پیامبر فرمود:
«ففاطمة حوراء انسیة، فکلما اشتقت الی رائحة الجنة شممت رائحة ابنتی فاطمة»؛
فاطمه حوریه ای است در سیمای انسان؛ و من هر گاه در شور و شوق بهشت میشوم، دخترم، فاطمه، را میبویم و به خلق و خو و جمال و کمال بهشتی او مینگرم.
در نظرگاه نهمین امام نور
آن بزرگ پیشوای توحید و تقوا، در نظرگاه حضرت جواد علیهالسلام دارای جلال و جمال وصف ناپذیری است، چرا که اندیشه اش والا، وجودش بابرکت، کردارش پاک و پاکیزه، رفتارش درس آموز و الهام بخش، زندگی اش آراسته به عدالت و نورافشانی، خلق و خوی اش، خداساخته و برازنده، معنویت و پروایش، فراتر و والاتر از مریم، در پارسایی و زهد، سرور همگان، در شکیبایی و بردباری، سالار شکیبایان، در پرستش و عبادت، روح نیایش و راز و نیاز، و مایه آسایش جان پیامبر است؛ و درست به همین جهت هم، میهمان هماره گستره قلب و اندیشه حضرت جواد است.
یکی از دوستداران خاندان رسالت آورده است که به هنگام تشرف به خانه خدا، به نیابت پیامبر و امامان نور و ریحانه پیامبر، طواف نمودم و پس از بازگشت از حج به محضر حضرت جواد رسیدم و گفتم: سرورم! روزهایی که در کنار کهن ترین معبد توحید و تقوا بودم، پاره ای از روزها به نیابت هر کدام از پیشوایان برگزیده خدا، از پیامبر گرامی گرفته تا شما، طواف مینمودم و از سوی مام ارجمند تان، فاطمه، نیز گاه طواف میکردم.
حضرت جواد فرمود: از این پس هر گاه تشرف یافتی، به نیابت مادرم، فاطمه، بیشتر طواف کن و بدان که این کار بهترین کار و عبادتی است که انجام میدهی. (23)
و نیز آورده اند که روزی آن حضرت در حالی که در چهارمین بهار زندگی میزیست و در کنار پدر گرانقدرش بود، سخت در اندیشه فرو رفت و نشان غمی گران در سیمای نورافشانش پدیدار گردید حضرت رضا دلیل آن را پرسید که به عرض رساند: به یاد مام ارجمندم، فاطمه و ستمهایی که در راه حق و عدالت بر او رفت، افتادم.
«فقال: فیما صنع بامی فاطمة…». (24)
در اندیشه دهمین امام نور
در اندیشه دهمین امام نور حضرت هادی علیه السلام، ریحانه ارجمند پیامبر، نماد دانش و بینش، دُر گران مایه دریای پارسایی و پاکدامنی، تجسم پروا و شب زنده داری، رمز نماز و نیایش، نمونه تربیت فرزند و ادب در برابر پدر و همسر، الگوی جهاد و روشن گری و خیرخواهی و دعوت به حق و عدالت و سرمشق هماره بشردوستی و مردم خواهی و دفاع از دین و دفتر و حقوق و امنیت و آزادی انسانهاست و به همین دلیل هم «فاطمه» نامیده شد. و خدای فرزانه، او و دوستداران راستین و رهروان راه پرافتخارش را از تیره روزی و آتش دوزخ دور نگاه داشت.
آن حضرت در این مورد از نیای گرانقدرش پیامبر آورده است که فرمود:
«لان الله فطمها و محبیها من النار.» (25)
دخت ارجمندم بدان دلیل «فاطمه» نامگذاری شد که خدا او و دوستدارانش را از آتش جدا و دور ساخته است.
موقعیت او از دیدگاه یازدهمین امام نور
ریحانه ارجمند پیامبر در نظرگاه یازدهمین امام نور، حضرت عسکری علیهالسلام، عصاره نبوت، چکیده رسالت، در صدف بزرگ منشی، سپیده درخشان خورشید روز، تجسم بزرگی و بزرگواری و کرامت، ماه تابان ارزشها، مرکز دایره افتخارات، شرف وجود، حلقه اتصال و گردن بند هستی، و نوری است که دیگر نورها و درخشندگیها از پرتو آن سرچشمه گرفته اند.
او از دیدگاه حضرت عسکری، نه تنها بزرگ پیشوای رادی و سرفرازی و حجت خدا بر بندگان و آفریدگان، که حجت خدا بر پیشوایان برگزیده بارگاه اوست.
«نحن حجج الله علی خلقه و فاطمة حجة الله علینا» (26)
ما حجت ها و برگزیدگان خدا بر آفریدگانش میباشیم، و فاطمه، حجت راستین و پرشکوه خدا بر ما.
و نیز یکی از دوستداران اهل بیت آورده است که: از حضرت عسکری در مورد دلیل نامگذاری فاطمه به «زهرا» جویا شدم که فرمود: بدان دلیل ریحانه پیامبر به این نام نامیده شد، که به خواست خدا، سیمای نورافشانش در آغاز روز، بسان خورشید درخشان و به هنگام نیم روز بسان ماه تابان و به هنگامه غروب همانند ستاره فروزان بر امیرمؤمنان میدرخشید. (27)
و در نظرگاه جان جهان
و امام مهدی علیهالسلام که خود، خورشید آزادی، آسمان بلند شکوه و زیبایی، پرچم برافراشته عدل و داد، سمبل رادی و سرفرازی، سند حیات دین و دفتر، قصیده بلند حریت، ستون معبد عشق، چشمه جوشان امید و نوید، سایه آرامش بخش اعتماد و اطمینان، شوکت شکوهمند شاخسار رسالت، محبوب هماره دلها و میهمان همیشه قلبهای آگاه و حق طلب است، ریحانه ارجمند پیامبر را اسوه و الگوی خویش میشمارد و میفرماید:
«فی ابنة رسول الله صلی الله علیه و آله لی اسوة حسنة» (28)
برای من، دخت والای پیامبر خدا، سرمشق و الگویی پرشکوه و نیکوست.
و نیز از آیت الله سید محمد هندی آورده اند که در شب عید غدیری به افتخار دیدار جان جهان حضرت مهدی مفتخر گردید اما برخلاف تصور خویش آن آخرین یادگار معصوم پیامبر را افسرده و غمزده دید.
با نهایت ادب پرسید: سالار من! در آستانه عید غدیر هستیم و مردم شاد و شادمانند، اما شما را اندوه زده مینگرم؛ چرا؟
فرمود: سید محمد! من در اندیشه مام ارجمندم فاطمه، و در اندوه بیدادی هستم که در راه حراست از دین و دفتر و در دفاع از حقوق و آزادی انسانها بر او رفت.
آنگاه فرمود:
«به شکوه و معنویت مادرم سوگند که مرا پس از بیت الاحزان او نخواهی دید که خانه شادی و شادمانی برگرفته باشم.» (29)(30)
پینوشت:
(1) بحارالانوار، ج43، 117- 133؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، 355؛ کوکب الدری، ج1، ص166.
(2) بحارالانوار، ج43، ص143.
(3) بحارالانوار، ج43، ص143.
(4) بحارالانوار، ج43، ص153.
(5) بحارالانوار، ج43، ص191.
(6) عوالم العلوم، ص178؛ فاطمة الزهرا من المهد الی اللحد، ص142.
(7) احتجاج طبرسی، ص171.
(8) وسائل، ج2، ص511؛ بحارالانوار ج 43، ص 81؛ المحجة البیضاء، ج4، ص208.
(9) احتجاج طبرسی، ص137.
(10) جلاء العیون، ص272.
(11) جلاء العیون، ص271.
(12) درست همان گونه که پیش از حرکت از مدینه به سوی مکه و کربلا به سوی تربت الهام بخش او میشتابد.
(13) تحف العقول، 174؛ مقتل خوارزمی، ج2، ص6.
(14) بحارالانوار، ج45، ص137؛ احتجاج طبرسی، ج2، ص132.
(15) عوالم، ج11، ص190؛ دلائل الامامة، ص28.
(16) سوره مدثر، آیه35.
(17) تفسیر قمی، ص23.
(18) سوره رحمن، آیه22- 19.
(19) جلاء العیون، ج2، ص141.
(20) بحارالانوار، ج43، ص105.
(21) بهجة قلب المصطفی، ص28 و 37.
(22) سفینة البحار، ج2، ص662.
(23) بحارالانوار، ج5، ص101.
(24) بحارالانوار، ج50، ص59.
(25) عوالم، ج11، ص30.
(26) تفسیر اطیب البیان، ج13، ص236.
(27) بهجة قلب المصطفی، ص 42؛ عوالم، ج11، ص313.
(28) بحارالانوار، ج53، ص180؛ غیبت طوسی، ص173.
(29) دیدار یار، ج4.
(30) برگرفته از كتاب «سیره و سیمای ریحانه پیامبر» نوشته آقای علیرضا کرمی