در احادیث اهل سنت
فاطمه زهرا سلام الله علیها در احادیث اهل سنت
قال رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله: «انا حرب لمن حاربکم و سلم لمن سالمکم قاله لعلی و فاطمة و الحسن و الحسین»
رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله خطاب به علی، فاطمه، حسن و حسین علیهمالسلام فرمودند: من دشمن کسی هستم که با شما دشمنی کند و یار و سلم کسی هستم که با شما از در مسالمت وارد شود.
عن النبی صلی اللَّه علیه و آله: «من احب هولاء فقد احبنی، و من ابغضهم فقد ابغضنی. یعنی الحسن و الحسین و فاطمة و علیا.» (1)
پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله در مورد حضرت علی، فاطمه، حسن و حسین علیهمالسلام فرمودند: هر کس اینان را دوست بدارد، در واقع مرا دوست داشته و هر کس آنان را دشمن بدارد در حقیقت مرا دشمن داشته است.
عن ابی بکر بن ابی قحافه قال: رایت رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله خیم خیمة و هو متکئ علی قوس عربیة و فی الخیمة علی و فاطمه و الحسن و الحسین علیهمالسلام فقال یا معشر المسلمین؟ انا سلم لمن سالم اهل الخیمه و حرب لمن حاربهم، و ولی لمن والاهم…. (2)
خلیفه اول اهل سنت میگوید: رسول خدا را دیدم که خیمهای را برپا کرده و خودش بر یک کمان عربی تکیه نموده و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهمالسلام نیز در داخل آن میباشند. آن حضرت خطاب به مسلمانان فرمودند: من دوستدار کسی هستم که اهل خیمه را دوست بدارد و دشمن کسی هستم که با آنان دشمن باشد….
عن ابن عباس قال: قال رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله:
«احبونی بحب اللَّه و احبوا اهل بیتی لحبی». (3)
ابن عباس از رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله نقل میکند که فرمودند: مرا به جهت خدا دوست بدارید و اهل بیتم را به احترام من.
علامه احمد بن علی عسقلانی گفته است: (4) قال رسول اللّه صلی اللّه علیه:
«اتانی جبرئیل فقال یا محمّد انّ ربّک یحبّ فاطمة فاسجد فسجدت ثم قال ان اللّه یحبّ الحسن والحسین فسجدت ثم قال ان اللّه یحبّ من یحبّهما»؛
رسول خدا صلی الله علیه فرمود: جبرئیل نزد من آمد و گفت ای محمد! به درستی که پروردگار تو فاطمه را دوست میدارد پس سجده کن خدای را پس سجده كردم. بعد از آن گفت خدا دوست میدارد حسن و حسین را پس سجده کردم پس از آن گفت که خدا دوست میدارد کسی را که آنها را دوست بدارد.
ابعاد فضایل حضرت زهرا سلام الله علیها
قال رسول الله صلی الله علیه و آله:
«إنَّ إبنتی فاطمة «حوراء»، إذ لم تحض و لم تطمث»؛ (5)
پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله فرمودند: «به درستی که دخترم، فاطمه، فرشته و «حوراء» است، زیرا او هیچ گاه خون حیض نمیبیند و هیچ آلودگی در او راه ندارد.»
حافظ ابوبکر احمد بن علی شافعی از ابن عباس روایت کرده که گفت:
قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله: «ابنتی فاطمة حوراء آدمیة لم تحض و لم تطمث و انّما سمّاها فاطمة لانّ اللّه فطمها و محبّیها عن النّار»؛ (6)
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: دختر من فاطمه حوریهای به صورت آدم است، خون حیض و نفاس ندیده و نمیبیند و او را فاطمه نام گذارده برای اینکه خدا او و دوستانش را از آتش باز میدارد.
این روایت را دیگر علمای اهل سنت نیز نقل كردهاند.
قال رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله:
«إبنتی فاطمة «حوراء» آدمیة»؛ (7)
پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله فرمودند: دخترم فاطمه، «فرشته ای» در قالب انسان است.»
جمع کثیری در کتب خود در حدیث سرّ گفتن پیغمبر با فاطمه در مرض موت آن حضرت به طرق کثیره از عایشه روایت کردهاند که پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله در آن حال به فاطمه فرموده:
«یا فاطمة اما ترضین ان تکونی سیدة نساءِ العالمین او سیدة نساءِ هذه الامّة»؛
ای فاطمه! آیا راضی نیستی که سیده زنان جهانیان یا سیده زنان این امت باشی.
از جُمله راویان این حدیث افراد ذیل را میتوان نام برد:
ـ حافظ ابوداود طیالسی در کتاب مسند.(8)
ـ مورّخ شهیر ابن سعد در الطبقات الکبری.(9)
ـ علّامه نسائی در خصائص.(10)
ـ حاکم ابوعبدالله نیشابوری در مستدرک.(11)
ـ علّامه نبهانی بیروتی در جواهر البحار.(12)
ـ علّامه ابن عبدالبر اندلسی در استیعاب.(13)
ـ حافظ ابونعیم در حلیة الاولیاء.(14)
ـ علّامه ابوالمؤید موفق بن احمد در مقتل الحسین.(15)
ـ علامه بغوی متوفای سال 510 یا 516 در مصابیح السنة.(16)
ـ علامه ابن اثیر جزری در اسدالغابه.(17)
ـ علامه ذهبی در تاریخ الاسلام.(18)
ـ امام الحفاظ شهاب الدین ابن حجر عسقلانی در الاصابه.(19)
ـ علامه سیوطی در خصائص.(20)
ـ علامه مولی علی متقی هندی در کنزالعمّال و نیز در کنزالعمال که در حاشیه مسند احمد بن حنبل.(21)
ـ علامه عارف شیخ داود بن سلیمان نقشبندی خالدی در صلح الاخوان.(22)
ـ علامه شهیر به قلندر هندی حنفی در الروض الازهر.(23)
ـ علامه زبیدی حنفی در اتحاف السادة المتقین.(24)
علامه حافظ ابونعیم اصفهانی آورده است كه پیغمبر اکرم در ضمن حدیثی فرمود:
«یا بنیة اما ترضین ان تکونی سیدة نساء العالمین قالت یا ابة فاین مریم ابنة عمران قال تلک سیدة نساءِ عالمها و انت سیدة نساءِ عالمک و اللّه زوجتک سیداً فی الدنیا والاخرة»؛ (25)
ای دخترک من! آیا راضی نیستی که سیده زنان جهانیان باشی؟ فاطمه گفت: ای پدر! پس جایگاه مریم دختر عمران كجاست؟ پیامبر فرمود: او سیده زنان عالم خود است و تو سیده زنان عالم خودت میباشی و خدا تو را با سیدی در دنیا و آخرت تزویج کرد.
ابن عساکر از ابن مسعود روایت کرده که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
«خیر رجالکم علی و خیر شبابکم الحسن والحسین و خیر نساءکم فاطمة»؛
بهترین مردهای شما علی است و بهترین جوانهای شما حسن و حسین هستند و بهترین زنان شما فاطمه است.
بخاری و مسلم و غیر آن دو از فاطمه علیهاالسلام روایت نمودهاند که رسول خدا فرمود: ای فاطمه! آیا راضی نمیگردی که سرور زنان مومنه باشی؟ (26)
قال رسول الله صلی الله علیه و آله:
«وَلَیلَةً عُرِجَ بی إلی السَّماءِ رَأیتُ عَلی بابِ الْجَنَّةِ مَکْتُوبا لا اِلهَ اِلاّ الله، مُحَمَّدٌ رَسُولُ الله عِلی حَبیبُ الله وَالْحَسَنُ وَالْحُسَینُ صَفْوَةُ الله، فاطِمَةُ خِیرَةُ الله، عَلی باغِضِهِمْ لَعْنَةُ الله»؛(27)
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
در شب معراج که به آسمان (و عالم بالا) رفتم، بر درب بهشت چنین نوشته دیدم که: خدائی نیست جز خدای یکتا، و محمّد فرستاده خداست، علی دوست او، حسن و حسین برگزیده خالص خدایند، فاطمه بهترین انتخاب اوست، نفرین خدا بر کسی باد که دشمنی و بغض آنان را در قلب خود داشته باشد
و رسول مکرم صلی الله علیه و آله فرموده است:
«أنا وَ عَلی وَ فاطِمَةُ وَالْحَسَنُ وَالحُسَینُ کُنّا فی سُرادِقِ الْعَرشِ: نُسَبِّحُ الله فَسَبَّحَتِ المَلائِکَةُ بِتَسْبیحِنا قَبْلَ اَنْ یخْلُقَ الله عَزَّ وَ جَلَّ آدم بِألْفَی عام، فَلَمّا خَلَقَ الله عَزَّ وَ جَلَّ آدم امر المَلائِکَةَ انْ یسْجُدُوا لَهُ وَلَمْ یؤْمَرُوا بِالسُّجُودِ الاّ لأجْلِنا»؛(28)
من و علی و فاطمه و حسن و حسین در زیر خیمه عرش خدا جای داشتیم، به تسبیح پروردگار مشغول بودیم، پس ملائکه به تسبیح ما تسبیح گفتند، دو هزار سال قبل از آنکه خداوند عزوجل آدم را خلق کند و هنگامی که آدم آفریده شد به ملائکه دستور داده شد که برای آدم سجده نمایند، و این سجده در واقع به خاطر ما بود.
و در روایت دیگری چنین فرموده است:
«لمّا خلق الله إبراهیم کشف عن بصره، فنظر فی جانب العرش نورا فقال: إلهی و سیدی ما هذا النّور؟ قال یا ابراهیم هذا نور محمّد صفوتی، قال إلهی و سیدی و أری نور إلی جانبه؟ قال یا إبراهیم هذا نور علی ناصر دینی، قال: إلهی و سیدی و أری نورا ثالثا یلی النّورین؟ قال: یا إبراهیم هذا نور فاطمة تلی أباها و بعلها»؛(29)
وقتی خداوند، ابراهیم را آفرید، پرده از دیدگان او برطرف شد، پس به جانب عرش الهی نظری افکند و عرض کرد: خداوندا! این چه نوری است.
فرمود: این نور محمّد، برگزیده خالص من است.
عرض کرد: مولای من! نوری را در کنار آن مشاهده میکنم؟
فرمود: این نور علی یاری کننده دین من است.
عرض کرد: نور سومی را نزد آن دو نور میبینم؟
فرمود: ای ابراهیم! این نور فاطمه است که در کنار پدر و شوهرش قرار دارد.
رضایت و غضب فاطمه سلام الله علیها
حاکم نیشابوری در کتاب مستدرک از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود:
قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله لفاطمة: «انّ اللّه یغضب لغضبک و یرضی لرضاک»؛
پیغمبر خدا صلی الله علیه به فاطمه فرمود: خدا خشمگین میشود در خشمگین شدن تو و خشنود میشود به خشنود شدن تو.
حاکم بعد از نقل این حدیث گفته است که اسناد این حدیث صحیح است.
صحیح بخاری در باب مناقب فاطمه به سند خود از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده:
قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله: «فاطمة بَضْعة منّی فمن اغضبها اغضبنی».
جماعتی از علماء عامه از جمله علّامه ابوالمؤید موفق بن احمد از سلمان روایت کرده (30) که گفت:
قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله: «یا سلمان من احبّ فاطمة ابنتی فهو فی الجنّة معی و من ابغضها فهو فی النّار یا سلمان حبّ فاطمة ینفع فی مأة من المواطن ایسر تلک المواطن الموت والقبر والمحشر والصراط والمحاسبة فمن رضِیتْ عنه ابنتی فاطمة رضیتُ عنه و من رضیتُ عنه رضی اللّه عنه و من غضبَتْ علیه ابنتی فاطمة غَضَبْتُ علیه و من غَضَبْتُ علیه غضبَ اللّه علیه یا سلمان ویل لمن یظلمها و یظلم بعلها علیاً و ویل لمن یظلم ذریتها وَ شیعتها»؛
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای سلمان! کسی که فاطمه دختر مرا دوست بدارد همراه من در بهشت است و کسی که به خشم درآورد او را جای او در آتش است. ای سلمان! دوستی فاطمه در صد موطن نفع میدهد که آسانترین آنها حال مردن و در قبر و محشر و صراط و حساب است پس کسی که دختر من فاطمه از او خشنود باشد من از او خشنودم و کسی که من از وی خشنودم خدا از او خشنود است و کسی که دختر من فاطمه بر او خشمناک باشد من بر او خشمناکم و کسی که من بر او خشمناک باشم خدا بر او خشمناک است. ای سلمان! وای بر کسی که به فاطمه و همسرش علی ستم کند و وای بر کسی که به فرزندان و شیعیان او ستم كند.
علامه قندوزی در کتاب ینابیع المودة نیز این روایت را با اندكی اختلاف نقل کرده است.
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «انما فاطمة بضعة منی، یربینی ما أرابها، و یؤذینی ما آذاها»؛ (31)
رسول خدا فرمودند: همانا فاطمه پاره تن من است. من خوش ندارم آنچه را که او خوش ندارد و مرا آزرده هر که او را بیازارد.
احمد حنبل و ترمذی و حاکم در مستدرک از عبدالله بن زبیر روایت نمودهاند که: رسول خدا فرمود:
«انما فاطمة بضعه منّی، یؤذینی ما آذاها، و ینصبنی ما انصبها»؛ (32)
فاطمه پاره تن من میباشد مرا آزار میدهد هر کس او را بیازارد، و مرا دشمن میدارد هر کس او را دشمن دارد.
احمد حنبل در مسند و حاکم در مستدرک روایت نموده اند که پیامبر فرمود:
«فاطمة بضعة منی یقبضنی ما یقبضها و یبسطنی ما یبسطها، و انّ الانساب تنقطع یوم القیامة غیر نسبی و سببی و صهری»؛ (33)
فاطمه پاره تن من است غمگین میکند مرا هر کس او را غمگین نماید، و مسرور میگرداند مرا هر کس او را مسرور گرداند، همانا هر نسبی در روز قیامت منقطع میگردد مگر نسب و سبب من از طریق علی بن ابیطالب.
صدق کلام فاطمه سلام الله علیها
علّامه ابن عبدالبر در کتاب استیعاب از عایشه روایت کرده که گفت:
«ما رأیت احداً کان اصدق لهجة من فاطمة الّا ان یکون الذی ولدها صلی الله علیه و آله»؛
كسی را راستگوتر از فاطمه ندیدم مگر پدر او صلی الله علیه و آله.
این حدیث را جمع کثیری از علماء عامه روایت کرده به اندک اختلافی در لفظ در بعضی از آنها به این تعبیر است:
«ما رایت احدا قطّ اصدق من فاطمة غیر ابیها».(34)
مهر شدید او به پدر و پدر به او
مسلم در صحیح (35) از ابن مسعود نقل میکند که گفت:
رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله در برابر خانه خدا به نماز مشغول بود و ابوجهل و یارانش در کناری نشسته بودند، و این در حالی بود که روز قبل شتری نحر شده بود. ابوجهل گفت: چه کسی از شما حاضر است بچه دان شتر را برداشته، تا آنگاه که محمد به سجده رفت آن را روی کتف هایش قرار دهد؟ شقی ترین آن جماعت برخاست و بچه دان را برداشته، هنگامی که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله به سجده رفت، در میان کتفهایش گذارد. آن جماعت شروع کردند به خندیدن و به یکدیگر مینگریستند و من ایستاده و شاهد بودم. اگر قدرت داشتم آن را از پشت رسول خدا بر میداشتم.
رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله همچنان در سجده ماند تا آنکه کسی فاطمه را از جریان آگاه کرد. فاطمه در حالی که دختری خردسال بود آمد و بچه دان را به کناری انداخت. آنگاه روی سوی آن جماعت کرد و آنان را شماتت نمود.
چون رسول اکرم نماز را به پایان برد، صدایش را به نفرین بر ایشان بلند کرد- عادت آن حضرت بر این بود که اگر دعا میکرد یا مسئلت مینمود، سه بار تکرار میکرد- و گفت: «خدایا! بر تو باد مجازات قریش.» و سه بار تکرار نمود.
آن جماعت چون صدای رسول خدا را شنیدند، خنده از دهانشان برفت و خوف بر دلهایشان چیره گشت. سپس حضرتش گفت: خداوندا! بر تو باد کیفر ابی جهل بن هشام و عتبة بن ربیعه و شیبة بن ربیعه و ولید بن عتبه و امیة بن خلف و عقبة بن ابی معیط، و نام دیگری هم فرمود که فراموش کردهام.
ابن مسعود در ادامه میگوید: سوگند به آنکه محمد صلی اللَّه علیه و آله را به رسالت برانگیخت، دیدم که همه آنان که نامشان را برده بود، روز بدر کشته و در چاه افکنده شدند.
بخاری نیز در صحیح (36) خود این حدیث را نقل کرده است.
در صحیح مسلم (37) از ابی حازم نقل شده که شنیدم از سهل بن سعد در مورد جراحت رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله در روز اُحد، سؤال شد و سهل در جواب گفت:
صورت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله زخمی شد، دندان رباعیه آن حضرت شکست و کلاهخود بر سرش خرد شد، (در این میان) فاطمه علیهاالسلام دخت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله خون را (از چهره آن حضرت) میشست و علی علیهالسلام با سپر آب میریخت. چون فاطمه دید آب نه تنها خون را قطع نکرد بلکه بر شدت جریان خون افزود، قطعه حصیری برگرفت و سوزانید تا خاکستر شود، سپس خاکستر را روی زخم ریخت تا آنکه خونریزی قطع شد.
مسلم این خبر را به طریق دیگری نیز از ابی حازم نقل میکند که ابی حازم گفت: شنیدم از سهل بن سعد در مورد جراحت رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله میپرسند و او گفت:
هان! سوگند به خداوند، آنکه زخم رسول خدا را شست و آنکه آب میریخت و آنچه با آن مداوا شد، همه را میشناسم، سپس مانند حدیث سابق را نقل میکند.
بخاری (38) نیز این خبر را نقل کرده است.
ابی نعیم در حلیة الاولیاء (39) از ابی ثعلبه خشنی نقل میکند که:
رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله از یکی از جنگها بازگشتند و داخل مسجد شده دو رکعت نماز خواندند- حضرتش را بسیار خوش آیند بود که هنگام مراجعت به مسجد درآیند و دو رکعت نماز به پا دارند- سپس از مسجد خارج شده، پیش از ملاقات همسرانش به دیدار فاطمه آمد. فاطمه نیز به استقبال (پدر) آمد و شروع کرد به بوسه زدن بر چهره و چشمان رسول خدا، و در حالی که میگریست، رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود: چه چیز اشک را بر دیدگانت جاری ساخت؟
گفت: شما را رنگ پریده دیدم.
فرمود: ای فاطمه! خداوند- عزّوجل- پدرت را بر امری (بس عظیم) مبعوث کرد- امری (آنقدر عظیم) که خداوند به واسطه آن در هر کلبه و خیمهای یا عزت داخل کند و یا ذلت. گستره این امر بسان گستره شب است.
در کنزالعمال (40) پس از نقل این حدیث آمده است: طبرانی در کبیر روایت را نقل کرده است. هیتمی نیز در مجمع(41) روایت را چنین آورده است:
… پس رسول خدا فرمود: چه چیز اشکت را جاری ساخت؟
فاطمه گفت: شما را پریشان و خسته دیدم، با لباسی کهنه و مندرس.
فرمود: گریه مکن چرا که خداوند عزوجل…
محب طبری در ذخائرالعقبی (42) از علی علیه السلام نقل میکند که:
با رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله در گودالهای خندق بودیم که فاطمه علیهاالسلام با قطعه نانی نزد رسول خدا آمد و آن را به حضرتش تقدیم کرد. رسول گرامی فرمود: فاطمه! این چیست؟
گفت: از گرده نانی که برای فرزندانم پخته ام تکهای برای شما آوردم.
فرمود: دخترکم این اولین طعامی است که پس از سه روز به کام پدرت میرود.
محمد بن سعد در طبقات (43) خود از ابن عباس نقل میکند که:
آنگاه که رقیه، دخت رسول خدا از دنیا رفت، رسول خدا گفت: به گذشتگانمان، عثمان بن مظعون، ملحق شو. پس زنان بر رقیه گریستند (تا آنجا که میگوید) فاطمه علیهاالسلام بر لبه قبر نشست و شروع کرد به گریستن، و رسول خدا با گوشه لباس خود اشکهای او را پاک مینمود.
حاکم در مستدرک الصحیحین (44) از ابن عمر نقل کرده که:
رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله هنگام خروج برای جنگ، قبل از همه به ملاقات فاطمه علیهاالسلام میرفت.
حاکم (45) به نقل از ابن عمر مینویسد:
رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله آخرین دیدارش هنگام سفر و اولین ملاقاتش هنگام بازگشت، با فاطمه بود.
قال: «احب اهلی الی فاطمة» (46)
و فی روایة: «أحبّ الناس الی فاطمة» (47)
و کانت فاطمة اصغر بنات رسول الله واحبهنّ الیه.
محبوبترین شخص در نزد پیامبر فاطمه بود، و میفرمود: بیشتر از همه کس فاطمه را دوست دارم. فاطمه کوچکترین دختران حضرت و محبوبترین آنها بود.
ذهبی میگوید: بنابر روایات وارد شده کنیه فاطمه «أم ابیها» میباشد. (48)
ابن مردویه از انس بن مالک و بریده اسلمی روایت نموده است که: نبی مکرم صلی الله علیه و آله آیه «فی بیوت اذن الله…» را تلاوت فرمود که میفرماید: در خانههایی که خداوند اجازه فرمود که بلند مرتبه و رفیع گردند، و در آنها اسم خداوند برده شود.
شخصی بپا خاست و پرسید: ای پیامبر خدا! این خانه ها چگونه خانههایی بود و از آن چه کسانی میباشند؟
حضرت فرمود: این خانهها از آن انبیا میباشند.
سپس ابوبکر برخاست و از آن حضرت پرسید: آیا این خانه نیز از جمله آن خانهها میباشد؟ اشاره به خانه علی بن ابیطالب و فاطمه نمود.
حضرت فرمود: آری این خانه از برترین آن خانهها میباشند. (49)
حاکم نیشابوری در مستدرک روایت کرده است که: عایشه میگفت: من هیچ کس را ندیدم که مانند پیامبر خدا صحبت نماید غیر از دخترش فاطمه، هر وقت بر او وارد میگردید، پیش پای او قیام میفرمود و او را میبوسید و خوش آمد میگفت، و سپس دست او را گرفته و در جای خودش مینشانید. (50)
و در روایت طبری آمده است که: زمانی که فاطمه بر پیامبر وارد میگردید حضرت قیام میفرمود و خوش آمد میگفت دستش را میبوسید و در جای خود او را مینشاند. (51)
روزی پیامبر به فاطمه فرمود:
«یا بنیة، إنه لیس من نساء المسلمین امرأة اعظم رزیة منک» (52)
دخترم! در میان زنان مسلمان کسی بیشتر از تو به مصیبت گرفتار نمیگردد.
عائشه روایت میکند که:
«ما رایت افضل من فاطمة غیر ابیها» (53) ؛
من برتر و بالاتر از فاطمه را ندیدم جز پدر او رسول خدا.
ترمذی از جمیع بن عمیر روایت میکند که گفت:
«دخلت مع عمّتی (علی) عائشة فسالت: ای الناس کان احب الی رسول الله صلی الله علیه و آله؟ قالت: فاطمة. فقیل: من الرجال؟ قالت: زوجها، إنّه کان ما علمت صوّاماً قوّاماً»؛ (54)
با عمه ام وارد بر عایشه شدیم، عمه ام از او پرسید: محبوبترین افراد در نزد رسول خدا چه کسی بود؟
عایشه گفت: فاطمه.
پرسید: از مردان چه کسی؟
گفت: محبوبترین مردان در نزد رسول خدا علی بن ابیطالب شوهر فاطمه بود، همانا میدانم که علی بن ابیطالب در روز روزه دار و شبانه در حال عبادت بود.
این روایت را حاکم نیشابوری نیز در مستدرک روایت و آن را تصحیح نموده است.
و اخرج الحاکم فی «المستدرک» و صحّحه من حدیث بُریده، قال:
کان احب الناس الی رسول الله صلی الله علیه و آله فاطمة، و من الرجال علی؛ (55)
بریده روایت نمود که: از میان زنان محبوبترین شخص به رسول خدا فاطمه و از مردان علی بن ابیطالب بود.
بخاری از علی علیهالسلام نقل میکند:
فاطمه علیهاالسلام از جراحات ناشی از آسیا کردن شکایت کرد، (پس چون دانست) اسیری نزد رسول خدا آورده اند، سوی رسول خدا روانه شد و چون او را نیافت، عایشه را دید و جریان را به او گفت: چون رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله آمد. عایشه خبر آمدن فاطمه علیهاالسلام را داد. پس رسول خدا نزد ما آمد در حالی که ما در بستر بودیم. خواستم برخیزم که فرمود: در جای خود باشید. پس میان ما نشست- و من سردی قدم هایش را بر روی سینه خود احساس کردم- و فرمود: نمیخواهید چیزی بهتر از آنچه خواسته بودید، یادتان دهم؟ گاه خوابیدن 34 بار تکبیر و 33 بار تسبیح و 33 بار حمد خدا را گوئید و این برای شما از خادم بهتر است. (56)
بخاری در جای دیگری (57) نیز این حدیث را نقل میکند و همچنین مسلم (58) و ابوداود (59) نیز آن را نقل کردهاند.
ابی داود از ابی الورد بن ثمامة نقل میکند که علی علیهالسلام به ابن اعبد فرمود:
آیا برایت از خودم و فاطمه سخن نگویم؟ (پس فرمود:) فاطمه نزد رسول خدا محبوبترین فرد خانواده بود. او نزد من بود که کثرت آسیا کردن بر دستهایش نشانه گذارده بود و از بس با مشک آب حمل کرد، جای آن بر بدنش ماند، آنقدر خانه را جاروب کرد که لباسش غبار اندود شده بود و آنقدر آتش اجاق را روشن کرد که لباسش سیاه شده بود، از کار کردن در خانه به او آسیب رسیده بود. (روزی) شنیدم غلامی نزد رسول خدا آوردهاند. به او گفتم: خوب است نزد پدرت روی و از او غلامی بخواهی که تو را (در کارهای خانه) کفایت کند. فاطمه نزد پدرش رفت، پدر را در حال سخن گفتن دید، پس حیا کرد و (بدون آنکه درخواست خود را بیان کند) بازگشت. فردای آن روز رسول اکرم نزدمان آمد، فرمود: دیروز درخواستت از محمد چه بود؟ فاطمه سکوت کرد.
دوباره فرمود، و جواب، باز هم سکوت بود.
گفتم: به خدا سوگند به شما خواهم گفت، ای رسول خدا! او از بس در خانه من آسیا کرد، اثرش بر دستانش ماند، از بس با مشک آب حمل کرد، اثرش بر بدنش ماند، آنقدر خانه را جاروب کرده که لباسش غبار اندود شده است و آنقدر آتش اجاق را روشن ساخته که لباسهایش سیاه شده است، با خبر شدیم که غلام یا خادمی نزد شما آوردهاند، به او گفتم: از پدرت خادمی بخواه. (60)
ابوداود مینویسد: رسول خدا در جواب همان مضمونی را که حکم نقل کرده، بیان کردند.
مراد ابی داود از نقل حکم همان حدیثی است که کمی قبل، از بخاری و مسلم نقل کردیم که رسول خدا فرمود: «نمیخواهید چیزی بهتر از آنچه خواسته بودید یادتان دهم؟…»
این حدیث را از ابونعیم نیز در حلیة الاولیاء (61) با اختصار آورده است.
ابی نعیم به نقل از زهری مینویسد:
فاطمه دخت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله آنقدر آسیا کرد که دستش تاول زد و ورم کرد و جای دسته آسیا بر آن ماند. (62)
احمد بن حنبل از انس بن مالک نقل میکند:
روزی بلال برای نماز صبح دیر آمد، رسول اکرم از علت تأخیر سؤال کرد. او گفت: از کنار فاطمه گذشتم، دیدم در حال آسیا کردن است و فرزندش میگرید، به او گفتم: اگر اجازه بدهید من آسیا کنم تا شما بچه را آرام کنید یا شما آسیا کنید و من بچه را آرام کنم. او گفت: من به فرزندم مهربان ترم. این بود علت تأخیرم.
فرمود: بر دخترم دلسوزی و احسان کردی، خدا تو را رحمت کند. (63)
کرامات فاطمه سلام الله علیها
ثعلبی (64) و زمخشری (65) و سیوطی (66) به نقل از ابی یعلی از جابر روایتی نقل کردهاند که مضمون این روایت به نقل ثعلبی چنین است: جابر میگوید:
رسول خدا چند روز را بدون آنکه غذایی خورده باشد، گذراند تا آنکه فشار گرسنگی بر ایشان سخت شد، پس (به دنبال غذا) به خانههای همسران خویش سرکشی کرد ولی چیزی نیافت، آنگاه سوی فاطمه آمد و فرمود: دخترکم! چیزی برای خوردن داری؟ من گرسنه ام.
او گفت: به خدا سوگند، نه، پدر و مادرم فدایت.
پس از رفتن رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله همسایه فاطمه دو قرص نان و تکه ای گوشت برایش فرستاد. او نیز آنها را گرفت و در کاسهای نهاد و رویش را پوشاند و گفت: «رسول خدا را بر خود و اطرافیانم ترجیح میدهم.»
این در حالی بود که همگی آنان محتاج یک وعده غذا بودند. حسن و حسین را سوی جدشان صلی اللَّه علیه و آله فرستاد و او بازگشت… فاطمه گفت: پدر و مادرم فدایت ای رسول خدا، خداوند چیزی به ما داد که برای شما کنار گذاشتم.
فرمود: آن را بیاور.
آن را آوردند و فاطمه پارچه را از روی کاسه برداشت. ناگهان دید ظرف پر از نان و گوشت است، با دیدن آن مبهوت گشت و دانست از برکت خدا است، پس حمد خدا نمود و درود بر پیامبر خدا فرستاد.
رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله فرمود: دخترکم! این طعام از کجاست؟
گفت: از طرف خداوند است. او هر که را بخواهد بی حساب، روزی دهد.
رسول اکرم، حمد خدا نمود و فرمود: حمد و ستایش از آن خدایی است که تو را بسان بانوی زنان بنی اسرائیل قرار داد، به او نیز- هنگامی خداوند رزق نیکویش عطا میکرد- میگفتند: از کجا آمده است؟ و او میگفت: از ناحیه خداوند است، او هر که را بخواهد بی حساب روزی میدهد.
آنگاه رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله سوی علی علیه السلام فرستاد. او آمد. رسول خدا و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهمالسلام و تمامی همسران پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله از آن طعام خوردند تا سیر شدند و ظرف، چون اول، باقی مانده بود.
فاطمه گفت: از آن طعام به همه همسایگانم دادم و خداوند در آن خیر و برکت زیادی قرار داد. اصل آن دو قرص نان و تکه ای گوشت بود و باقی برکت خدا.
ازدواج
روایات این قسمت را در بحث ازدواج حضرت زهرا سلام الله علیها مطالعه نمایید.
مناظرات فاطمه سلام الله علیها
مهمترین مناظره فاطمه زهرا علیهاالسلام مناظرهای سیاسی بود که جنبه اقتصادی نیز داشت. این بحث بین آن حضرت و خلیفه اول و دوم بود. در ظاهر این مناظرات به مسائل مالی بر میگردد ولی در واقع مسائل خلافت و رهبری مسلمین مد نظر بود چرا كه جز علاقه و انس با خدا در دلش نبود و مسائل دنیوی هیچگاه برای آن حضرت نگرانی ایجاد نکرد.
فاطمه علیهاالسلام به دنبال ارث پدر آمد، ولی خلیفه اول جواب داد: پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده: ما پیامبران ارث باقی نمیگذاریم آنچه از ما باقی بماند صدقه است، یا در اختیار حاکم همان زمان است. آنگاه فاطمه بر خلیفه اول غضب کرد و تا آخر عمر با او صحبت نکرد و بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله شش ماه زنده بود. (67)
جوابهایی که از خود صحاح ششگانه در مورد سخن خلیفه اول به دست میآید چنین به نظر میرسد: اول: در بحث فضایل آن حضرت گذشت که غضب فاطمه به معنی غضب رسول خدا صلی الله علیه و آله است و این احادیث مقید به صورت خاصی نشده است. بنابراین رسول خدا صلی الله علیه و آله غضبناک شد!!
دوم: به موجب احادیث وارده مقصود از اهل بیت و شأن نزول آیه تطهیر، حضرت زهرا علیهاالسلام معصوم از گناه بود، پس چگونه چیزی را خواست که مستحق آن نبود؟!
و سوم اینکه: بعد از این تقاضای حضرت زهرا علیهاالسلام خلیفه دوم اموال پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه را در اختیار علی علیهالسلام و عباس قرار داد، ولی خیبر و فدک را نه. (68) اگر اموال پیامبران صدقه است و این حکم غیر قابل تغییر است او چگونه این عمل را انجام داد؟
علماء شیعه جوابهای مفصل از این حدیث دادهاند از جمله شیخ مفید کتاب مستقلی در این مورد به نام «رسالة حول الحدیث نحن معاشر الانبیاء لانورث» تألیف نموده است.
جهت مطالعه تفصیلی بحث به قسمت فدك مراجعه نمایید.
سوگ پدر
به همان مقدار که بودن در کنار پدر برای صدیقه کبری روح بخش بود، فراقش طاقت فرسا مینمود. دیدار پدر، نسیم بهاری بود که جسم و جان فاطمه را شادی میبخشید و فراقش باد سموم خزان.
هنگامی که بیماری پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شدت گرفت و نفس گرم آن حضرت به سختی در جریان بود، فاطمه علیهاالسلام با دلی رنجور در کنار بستر نشسته و با چشمانی اشک آلود چهره پدر را مینگریست. پیامبر در آن حال به فاطمه فرمود:
دخترم! ناراحتی من همین امروز است و بعد از این، راحت میشوم. چند لحظه بعد صدای مهربانش خاموش شد و کبوتر روحش به آشیانه ای که قدسیان برای او تزیین کرده بودند پر کشید. فاطمه علیهاالسلام که لبهای ساکت پدر را دید، با یک دنیا غم و اندوه به وسیله این جملات در فراق پدر نوحه سرایی کرد:
«ای پدر! دعوت حق را اجابت کردی و در بهشت برین جای گرفتی ما ارتحال تو را به جبرئیل تسلیت میگوییم.»
پس از آنکه بدن مطهر رسول خدا صلی الله علیه و آله را به خاک سپردند فاطمه زهرا رو به اَنس کرده و فرمود:
ای انس! چگونه راضی شدید خاک بر بدن مطهر رسول خدا بریزید. (69)
جهت مطالعه بیشتر در این زمینه به بخش اشعار حضرت زهرا سلام الله علیها مراجعه نمایید.
رحلت
بخاری به نقل از عایشه مینویسد:
پیامبر صلی اللَّه علیه و آله در بیماری که به وفاتشان انجامید، فاطمه را نزد خود خواند و آهسته به او چیزی گفت که فاطمه گریست. دوباره او را خواند و آهسته به او چیزی گفت که فاطمه خندید. در این باره از فاطمه سؤال کردم.
گفت: آهسته به من فرمود: «در همین بیماری از دنیا خواهم رفت» و من گریستم و سپس فرمود که: من پیش از دیگر افراد خانواده اش به او محلق میشوم که من خندیدم. (70)
بخاری با سند دیگری نیز این روایت را با کمی اختلاف نقل میکند. (71) مسلم نیز آن را در کتاب خود آورده (72) است.
ترمذی به نقل از عایشه، ام المؤمنین، آورده است:
کسی را ندیدم که در زی و رفتار و منش نشست و برخاست به اندازه فاطمه، شبیه رسول خدا باشد. هرگاه نزد رسول خدا میآمد، حضرتش از جای برخاسته سوی او میرفت، میبوسیدش و در جای خود مینشاندش و هرگاه پیامبر صلی اللَّه علیه و آله بر او وارد میشد، فاطمه از جا برخاسته، بر او بوسه میزد و در جای خود قرارش میداد. چون پیامبر صلی اللَّه علیه و آله بیمار شد، فاطمه به خدمتش رسید و رویش افتاد و او را بوسید، آنگاه سر برداشت و گریست و دوباره رویش افتاد، پس سر برداشت و خندید.
گفتم: اگر تا به حال گمان میکردم فاطمه عاقلترین زنان ماست، اکنون دانستم او همچون دیگران است. وقتی رسول خدا رحلت کرد به او گفتم: چه باعث شد بار اول که خود را روی حضرتش قرار دادی و سر برداشتی، گریه کنی و بار دوم بخندی؟
گفت: (بار اول) مرا خبر داد که این بیماری منجر به وفاتش میشود پس گریستم، سپس خبرم داد که زودتر از سایر افراد خانواده اش به او میپیوندم. هنگام شنیدن این خبر بود که خندیدم. (73)
حاکم (74) نیز این حدیث را نقل کرده و میگوید واجد شرائطی است که مسلم و بخاری برای حدیث صحیح قائلند. بخاری (75) نیز، این روایت را با کمی اختلاف نقل میکند.
ابو نعیم به نقل از ابن عباس مینویسد: رسول خدا به فاطمه فرمود:
تو پیش از همه افراد خانواده ام به من محلق میشوی. (76)
بخاری و مسلم از فاطمه علیهاالسلام نقل كردهاند كه پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
«ان جبریل کان یعارضنی القرآن کلّ سنة مرة و انه عارضنی العام مرّتین، ولا اراه الا حضر اجلی، فانک اول اهل بیتی لحاقا بی فاتقی الله واصبری، فانه نعم السلف انا لک» (77)
جبرئیل هر سال یک بار قرآن را بر من عرضه مینمود، و امسال دو مرتبه عرضه نمود، و این از آن جهت میباشد که اجل من نزدیک گردیده، و تو از اهل بیت من اولین کسی میباشی که بر من ملحق خواهی گشت، پس ای دخترم به خداوند توسل نما و صبر پیشه کن، همانا خداوند بهترین پناه تو میباشد.
محب طبری به نقل از مادر امام باقر علیه السلام روایت میکند که: فاطمه علیهاالسلام به اسماء دختر عمیس گفت:
من از اینکه (فقط) پارچهای روی جسد زن میاندازند تا او را بپوشانند، بدم میآید.
اسماء گفت: ای دختر رسول خدا! اجازه دهید آنچه را در سرزمین حبشه دیده ام نشانت دهم.
آنگاه چند چوب نرم آورد و آن را خم کرد و پارچه ای رویش انداخت. فاطمه علیهاالسلام فرمود:
چقدر خوب و زیباست. با آن، جنازه زن از مرد تشخیص داده نمیشود. پس هرگاه از دنیا رفتم، تو و علی علیه السلام غسلم دهید و کس دیگری نباشد.
وقتی از دنیا رفت، عایشه آمد و خواست وارد شود. اسماء گفت: داخل مشو. عایشه نزد ابی بکر گلایه کرد و گفت این خثعمیه (یعنی اسماء) نمیگذارد من در غسل دادن فاطمه شرکت کنم و هودجی چون هودج عروس برای دختر رسول خدا درست کرده است!
پس ابوبکر آمد و کنار در ایستاد و گفت:
اسماء، چرا از شرکت همسران رسول خدا در غسل دادن دختر رسول خدا مانع میشوی و چرا چیزی مانند هودج عروس برای او ساخته ای؟
اسماء گفت: فاطمه خود از من خواست که نگذارم کسی بر او وارد شود. چیزی را هم که ساخته ام، نمونه اش را برایش ساخته بودم و او خواست چنین چیزی برایش بسازم.
ابوبکر گفت: همان که فاطمه دستور داده، بکن.
آنگاه ابوبکر بازگشت، و علی و اسماء فاطمه را غسل دادند. (78)
محب طبری نوشته است که این روایت را ابوعمر نقل کرده، دولابی نیز با اختصار آن را آورده و نوشته است:
فاطمه چون تابوت را دید تبسم کرد، او (پس از فوت رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله) جز در آن روز، تبسم نکرده بود.
بیهقی (79) نیز این روایت را نقل میکند.
احمد بن حنبل (80) از ام سلمی نقل میکند که:
فاطمه بیمار بود، همان بیماری که به مرگش انجامید، و من از او مراقبت میکردم. روزی که حال او بهتر بود و علی علیه السلام بخاطر کارهایی که داشت از خانه بیرون رفته بود، به من گفت: برایم آب بیاور.
آب را آوردم و او به بهترین وجه خود را شست.
آنگاه گفت: لباس تازه ام را بیاور.
لباس را آوردم و او پوشید و گفت: زیرانداز مرا وسط اتاق پهن کن.
آنچه را گفت، انجام دادم و او رو به قبله، دستهایش را زیر گونه اش قرار داد و به پهلو خوابید و گفت:
اجل من رسیده است و من خود را پاکیزه کرده ام، پس نباید مرا کسی برهنه کند.
(این را گفت) و از دنیا رفت. بدنبال آن علی علیهالسلام آمد و من جریان را به او گفتم.
محب طبری (81) نیز این حدیث را به نقل از احمد در المناقب و دولابی از ام سلمه روایت میکند. ابن اثیر (82) نیز آن را از ام سلمی نقل میکند.
در صحاح از رحلت فاطمه زهرا علیهاالسلام و کیفیت آن، سخنی به میان نیامده است و فقط به ذکر این مطلب بسنده کردهاند که آن حضرت شش ماه بیشتر بعد از پدر در قید حیات نبود.
مطلبی که در این مورد شایان ذکر است، سخن احمد بن حنبل است که از اطلاع فاطمه علیهاالسلام از زمان رحلت خویش خبر میدهد.
ام سلمه میگوید: در آخرین بیماری فاطمه علیهاالسلام که در پی آن، دار فانی را وداع گفت، من پرستاری آن حضرت را بر عهده داشتم. در یکی از روزها که علی علیهالسلام خارج از منزل بود و فاطمه علیهاالسلام نیز مثل روزهای قبل در بستر بیماری بود به من فرمود: آب حاضر کن. آنگاه غسل کرد، چنان غسلی که مانند آن را ندیده بودم.
سپس به کنیز خود فرمود: لباسهای نو مرا بیاور. جامهها را پوشید. و بعد دستور داد رختخواب مرا در وسط اتاق پهن کنید. رختخواب که مهیا شد به پهلو و رو به قبله خوابید و دست مبارکش را زیر گونه مبارکش نهاد و فرمود:
اینک لحظه وداع رسیده و من به ملاقات پروردگار میروم. بدنم پاکیزه است و غسل کردم و نیازی به غسل ندارم بنابراین بدن مرا برای غسل عریان نکنید. این جملات را بر زبان آورد و در همین لحظه جان را تسلیم معبود کرد. (83)
فاطمه سلام الله علیها در محشر
حاکم از ابی هریره نقل میکند که: رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود:
انبیاء روز قیامت سوار بر مرکب مبعوث میشوند تا با مؤمنین قوم خود در محشر ملاقات کنند. صالح سوار بر ناقه اش- مبعوث میشود و من نیز سوار بر براق مبعوث میشوم، که با هر قدم تا نهایت دیدش را طی میکند و فاطمه پیشاپیش من خواهد بود. (84)
حاکم مینویسد: سند این حدیث طبق نظر مسلم، صحیح است.
متقی هندی به نقل از طبرانی و ابوالشیخ و ابن عساکر، از ابوهریره روایت میکند: رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود:
انبیاء روز قیامت سوار بر مرکب مبعوث میشوند و صالح سوار بر ناقه خود مبعوث میشود تا با مؤمنین اصحابش در محشر ملاقات کند. فاطمه و حسن و حسین سوار بر دو شتر از شترهای بهشت و علی بن ابی طالب سوار بر شتر من و من سوار بر «براق» مبعوث میشویم. بلال (نیز) سوار بر شتر خود مبعوث میشود و اذان میگوید. (85)
حاکم از علی علیهالسلام- با سندی که نزد مسلم و بخاری صحیح است- نقل میکند: شنیدم رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله میفرمود:
روز قیامت منادی از پشت پرده ندا میکند: ای اهل محشر! چشمان خود را از فاطمه دخت محمد صلی اللَّه علیه و آله بپوشانید تا عبور کند. (86)
این حدیث را با سند دیگری نیز نقل میکند که در آن اضافه شده:
پس فاطمه عبور میكند در حالی که دو ملافه سبز بر تن دارد. (87)
او سند این حدیث را صحیح میداند. این روایت را ابن اثیر، هیثمی به نقل از طبرانی و همچنین محب طبری نقل کرده اند. (88)
خطیب بغدادی با دو سند از عایشه نقل میکند: رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود:
روز قیامت منادی ندا میکند: ای مردم! سرهای خود را به زیر اندازید تا فاطمه دخت محمد صلی اللَّه علیه و آله عبور کند. (89)
محمد طبری (90) نیز به نقل از ابن بشران این حدیث را آورده است.
متقی هندی به نقل از ابوبکر در کتاب الغیلانیات، از ابی ایوب روایت میکند: رسول خدا فرمود:
روز قیامت منادی از درون عرش ندا میدهد: ای اهل محشر! سرهای خود را پائین افکنید و چشمهایتان را بپوشانید تا فاطمه دخت محمد صلی اللَّه علیه و آله بر صراط عبور کند. پس فاطمه با هفتاد هزار کنیز از حورالعین چون برق عبور میکند. (91)
متقی با دو سند دیگر نیز این روایت را با کمی اختلاف از ابی بکر نقل کرده، ابن حجر (92) نیز از ابوبکر و محب طبری (93) از ابن سعد محمد بن علی بن عمر نقاش این روایت را نقل کردهاند.
حاکم در مستدرک روایت نموده که پیامبر فرمود: وقتی که روز قیامت برپا گردد منادی از پس پرده غیب صدا میزند، که اهل محشر چشم های خود را روی هم بگذارید زیرا فاطمه دختر پیامبر در حال عبور میباشد. (94)
در تعدادی از روایات صحاح، فاطمه زهرا علیهاالسلام در سلسله اسناد واقع شده و روایتی را از پدر بزرگوارش نقل میکند اما تعداد این روایات زیاد نیست در این جا به ذکر دو روایت اشاره میکنیم:
فاطمه زهرا علیهاالسلام میفرماید: روش پیامبر بر این بود که وقتی داخل مسجد میشد میفرمود:
«بسم الله و السلام علی رسول الله اللهم اغفرلی ذنوبی وافتح لی ابواب رحمتک.»
و هر گاه خارج میشد میفرمود:
«بسم الله و السلام علی رسول الله اللهم اغفرلی ذنوبی وافتح لی ابواب فضلک». (95)
فاطمه زهرا علیهاالسلام میفرماید: پدرم به من تعلیم داد و فرمود: صبح که از خواب بلند میشوی بگو:
«سبحان الله و بحمده لا قوة الا بالله ما شاء الله کان و ما لم یشا لم یکن.»
کسی که این دعا را بخواند تا شب در امان است و کسی که شب بخواند تا صبح در امان است. (96)
پینوشت:
(1) کنزالعمال، ج 12، ص 103، ح34194.
(2) فرائد السمطین، ج 2، ص 40، ح 373.
(3) فرائد السمطین، ج 2، ص 292، ح 550 ؛ کنزالعمال، ج 12، ص 95، ح 34150.
(4) در کتاب لسان المیزان جزء سوم صفحه 275 چاپ حیدرآباد.
(5) فاطمه الزهراء بهجة قلب المصطفی، ج 1، ص 158 به نقل از ذخائر العقبی، ص 26.
(6) کتاب تاریخ بغداد جزء 13 صفحه 331.
(7) فاطمه زهراء بهجة قلب المصطفی، ج 1، ص 182 به نقل از الصواعق، ص 96؛ اسعاف الراغبین، ص 172 نقلاً عن النسائی.
(8) حافظ ابوداود طیالسی، مسند ص 196 چاپ حیدرآباد دکن به سند خود.
(9) مورّخ شهیر ابن سعد، الطبقات الکبری جزء هشتم ص 26 چاپ دارالصادر بیروت.
(10) علّامه نسائی، خصائص ص 34 چاپ التقدم در مصر.
(11) حاکم ابوعبدالله نیشابوری، مستدرک جزء سوّم ص156 چاپ حیدرآباد دکن.
(12) علّامه نبهانی بیروتی، جواهر البحار جزء اول ص 360 چاپ قاهره.
(13) علّامه ابن عبد البر اندلسی، استیعاب جزء دوم ص 750 چاپ حیدرآباد.
(14) حافظ ابونعیم، حلیة الاولیاء جزء دوم ص39 چاپ السعاده در مصر.
(15) علّامه ابوالمؤید موفق بن احمد ، مقتل الحسین ص 54 چاپ نجف (الغری)
(16) علامه بغوی متوفای سال 510 یا 516 ، مصابیح السنة ص 204 چاپ الخیریه در مصر.
(17) علامه ابن اثیر جزری، اسدالغابه جزء پنجم ص 22 چاپ مصر.
(18) علامه ذهبی، تاریخ الاسلام جزء دوم ص 94 چاپ دارالمعارف مصر.
(19) امام الحفاظ شهابالدین ابن حجر عسقلانی در الاصابه جزء چهارم ص 367 چاپ دارالکتب مصریه.
(20) علامه سیوطی، خصائص جزء دوم ص 265 چاپ حیدرآباد دکن.
(21) علامه مولی علی متقی هندی، کنزالعمّال جزء 13 ص95 چاپ حیدرآباد دکن- کنزالعمال که در حاشیه مسند احمد بن حنبل در جزء پنجم ص 97 چاپ مصر.
(22) علامه عارف شیخ داود بن سلیمان نقشبندی خالدی، صلح الاخوان ص 116 چاپ بمبئی.
(23) علامه شهیر به قلندر هندی حنفی، الروض الازهر ص 103 چاپ حیدرآباد.
(24) علامه زبیدی حنفی، اتحاف السادة المتقین جزء هفتم ص 184 چاپ میمنیه در مصر- و در جزء ششم همان کتاب ص 244 همان چاپ.
(25) علامه حافظ ابونعیم اصفهانی، متوفای سال 430، در کتاب حلیة الاولیاء، جزء دوم، صفحه 42.
(26) فتح الباری، ج 7، ص۸۴ ؛ صحیح مسلم، ج2، ص126؛ المستدرک، ج3، ص 158.
(27) تاریخ بغداد، ج1، ص259.
(28) تأویل الآیات، ج2، ص509.
(29) کتاب الاربعون ابن ابی فوارس به نقل از عوالم، صفحه17 ـ 18.
(30) مقتل الحسین، ص 59 به سند خود.
(31) صحیح مسلم، ج 4، ص 1902، ح 93؛ حلیة الأولیاء، ج 2، ص 40؛ الخصائص، ص 121؛ اسد الغابه، ج 5، ص 521؛ تذکرة الحفاظ، ج 1، ص 734؛ ینابیع المودة، ص 171 ـ 173.
(32) التحفه، ج10، ص 371؛ المستدرک، ج 3، ص158؛ مسند احمد، ج 4، ص۵.
(33) المستدرک، ج3، ص158؛ مجمع الزوائد، ج7، ص203.
(34) حاکم نیشابوری در مستدرک، حافظ ابونعیم در کتاب حلیة الاولیاء، علّامه خوارزمی در کتاب مقتل الحسین، علّامه محب الدین طبری در کتاب ذخائر العقبی، علامه شیخ شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان ذهبی در کتاب تاریخ الاسلام و در کتاب اسماء الرجال و در کتاب تلخیص المستدرک، علامه جمال الدین محمد بن یوسف زرندی حنفی در کتاب نظم دررالسمطین، علامه هیتمی در کتاب مجمع الزوائد، علامه خطیب تبریزی در کتاب اکمال الرجال، علامه مجدالدین بن اثیر جزری در کتاب المختار فی مناقب الاخیار و علامه باکثیر الحضرمی در کتاب وسیلة المآل این روایت را نقل نمودهاند.
(35) صحیح مسلم، کتاب الجهاد و السیر، باب: مالقی النبی صلی اللَّه علیه و آله من اذی المشرکین.
(36) صحیح بخاری، کتاب بدء الخلق، باب: ما لقی النبی و اصحابه من المشرکین.
(37) صحیح مسلم، کتاب الجهاد و السیر، باب: غزوة أُحد.
(38) صحیح بخاری، کتاب بدء الخلق، باب: حدثنا قتیبة.
(39) حلیة الاولیاء، ج 2، ص 300.
(40) کنزالعمال، ج 1، ص 77.
(41) مجمع الزوائد، ج 6، ص 262.
(42) ذخائرالعقبی، ص 47.
(43) طبقات ابن سعد، ج 8 ، ص 24.
(44) مستدرک الصحیحین، ج 1، ص 489.
(45) مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 156.
(46) المستدرک، ج3، ص155؛ مسند احمد، ج4، ص27۵.
(47) المستدرک، ج3، ص155؛ مسند احمد، ج4، ص27۵.
(48) تاریخ الاسلام، ص 43.
(49) الدرّ المنثور، ج6، ص203. روح المعانی، ج18، ص174، سوره نور، آیه 36.
(50) المستدرک، ج3، ص160.
(51) المعجم الاوسط، ج5، ص58، رقم 4101.
(52) المعجم الکبیر، ج 22، ص 22،رقم 1031؛ المستدرک، ج3، ص 156.
(53) المعجم الاوسط، ج3، ص 349،رقم 2742. مجمع الزوائد، ج 9، ص201.
(54) التحفه، ج10، ص 375.
(55) المستدرک، ج3، ص 155.
(56) صحیح بخاری، کتاب بدءالخلق، باب: مناقب علی بن ابیطالب علیهالسلام
(57) صحیح بخاری، کتاب الخمس، باب: الدلیل علی ان الخمس لنوائب رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله.
(58) صحیح مسلم، کتاب الذکر والدعاء، باب: التسبیح اول النهار و عندالنوم.
(59) صحیح ابی داود، ج 33، باب: التسبیح عندالنوم.
(60) صحیح ابی داود، ج 33، باب: التسبیح عندالنوم.
(61) حلیة الاولیاء، ج 2، ص 41.
(62) حلیة الاولیاء، ج 2، ص 41.
(63) مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص 150.
(64) قصص الانبیاء، ص 513.
(65) الکشاف، ذیل آیه 37 سوره آل عمران.
(66) الدرالمنثور، ذیل آیه 37 سوره آل عمران.
(67) صحیح مسلم، ج 5، ص153؛ مسند احمد، ج 1، ص6 ؛ صحیح ابی داود، ج 2، ص23.
(68) مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص6.
(69) صحیح بخاری، کتاب بدء الخلق، باب بیماری پیامبر صلی الله علیه و آله؛ صحیح نسائی، ج 1، ص 261 باب گریستن بر میت؛ سنن ابن ماجه، ابواب جنائز، باب دفن و وفات پیامبر صلی الله علیه و آله.
(70) صحیح بخاری، کتاب بدء الخلق، باب: علامات النبوة فی الاسلام.
(71) صحیح بخاری، باب: مرض النبی صلی اللَّه علیه و آله.
(72) صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابة، باب: فضائل فاطمه علیهاالسلام.
(73) صحیح الترمذی، ج 2، ص 319.
(74) مستدرک الصحیحین، ج 4، ص 272.
(75) الادب المفرد، باب: قیام الرجل لاخیه.
(76) حلیة الاولیاء، ج 2، ص 40.
(77) کنز العمال، ج 13، ص677 – 678.
(78) ذخائرالعقبی، ص 53.
(79) سنن بیهقی، ج 4، ص 34.
(80) مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 461.
(81) ذخائرالعقبی، ص 53.
(82) اسدالغابة، ج 5، ص 590.
(83) مسند احمد بن حنبل، ج6، ص 461 ؛ ذخائر العقبی، ص53 ؛ اسد الغابه، ج 5، ص 590.
(84) مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 152.
(85) کنزالعمال، ج 6، ص 193.
(86) مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 153.
(87) مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 161.
(88) اسدالغابة، ج 5، ص 523؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 212؛ ذخائرالعقبی، ص 48.
(89) تاریخ بغداد، ج 8 ، ص 141.
(90) ذخائرالعقبی، ص 48.
(91) کنزالعمال، ج 6، ص 218.
(92) الصواعق المحرقة، ص 113.
(93) ذخائرالعقبی، ص 48.
(94) المستدرک، ج3، ص153.
(95) سنن ابن ماجه، کتاب 5، مساجد و جماعات، ح 1؛ مسند احمد، ح 25212؛ صحیح ترمذی، ح289.
(96) صحیح ابن داود، ح4413.