•   بزرگ پرچمدار آزادی و آزادگی

اسلام به مفهوم واقعی­‏اش دین آزادی و آزادگی و آزادمنشی است و قرآن کتابی است که فرد و جامعه و تمدن و خانواده‏ بشری را به سوی توحید و توحیدگرایی و آزادگی از انواع سلطه­­ها و بند­ها و کند و زنجیرهای مرئی و نامرئی و نفی همه‏ تیرگی­‏ها و تاریکی­‏ها و تاریک‏ اندیشی‏­ها و استبداد و اختناق و بت ‏سازی و کیش شخصیت فرا می­خواند (1) و پیشوایان راستین و فروغ­­های چهارده گانه‏ دین نیز در سراسر زندگی الهام ‏بخش و درس آموزشان به راستی نشان داده­‏اند که پیشوایان آزادگی و حقوق انسانند.

اما سوگمندانه، پس از رحلت جانسوز پیامبر و ظهور جنبش ارتجاعی سقیفه و انحصار قدرت و امکانات و غصب دین و دفتر به وسیله‏ تاریک اندیشان و پس از آن، هماره دو برداشت و دو دریافت از دین در مورد آزادی و حقوق بشر در فراز و نشیب تاریخ خود را نشان داده است.

نگرش سلطه جویانه و تاریک اندیش و خمودی که آزادی و حقوق انسان را، از اسلام نمی­‏شناسد و بر این باور است که اگر در اسلام آزادی و حقوق بشری هم باشد برای مردم توحیدگرا و مسلمان و فرمانبردار بی چون و چرای حکومت است؛ نه برای همه‏ انسان­‏ها.

اما در برابر آن بینش و دریافت، نگرش و برداشت اندیشمندانه و مترقی و انسانی از اسلام است که آزادی اندیشه، عقیده، بیان، قلم، انتقاد، چون و چرا، دلسوزی و خیرخواهی و اظهار نظر، مقایسه و انتخاب، حق دفاع، امنیت، برابری و حقوق بشر را از اساسی­‏ترین و طبیعی­ترین حقوق همه‏ انسانها می­نگرد.

این دریافت و بینش مترقی و انسانی از اسلام بر این باور است که: پدر نخستین انسانها، آدم، یکی را آزاد و سالار و دیگری را برده و اسیر به دنیا نیاورد بلکه همگی انسانها آزادند و آزاد ولادت یافته اند.

«ان آدم لم یلد سیدا و لا امه و ان الناس کلهم احرار»…

چرا که هیچ فرد و جامعه­‏ای نباید بندگی و بردگی دیگران را بپذیرد.

«لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرا» (2) چرا که خدای فرزانه اختیار همه‏ کارها را به انسان با ایمان سپرده است، جز اختیار به ذلت و خواری و به بردگی کشیدن خویشتن را. «ان الله فوض الی المؤمن کل شئ الا اذلال نفسه» (3) .

چرا که همه انسانها آزاد ولادت می­یابند و می­‏توانند آزادمنش و بهره ور از نعمت آزادی زندگی کنند.

«الناس کلهم احرار…» (4).

چرا که بزرگ‏ پیشوا و پرچمدار حقوق انسان، امیرمؤمنان، در منشور جاودانه­اش آزادی و حقوق بشر را از آن همه‏ انسان­ها و طبیعی­ ‏ترین و ابتدایی‏ ترین حق همه‏ شهروندان – مخالف و موافق مسالمت ‏جو- می‌شناسد و آنان را، یا در دین برادر می‌‏نگرد و یا در آفرینش برابر…. «اما اخ لک فی الدین، او نظیر لک فی الخلق»…

و ریحانه‏ سرفراز پیامبر در زندگی الهام ‏بخشش، آزاده و آزادمنش و آزادیخواه بود و از استبداد و خودکامگی و زورمداری بیزار و در گفتار و کردارش بر این اندیشه رهنمون بود و پای می‌فشرد.

او در زندگی پرافتخارش از ناپسندی و گناه آزاد بود. از بندگی غیر خدا آزاد بود. از کژی و اشتباه مصون بود. از ناخالصی و لغزش پاک بود. از بندهای خرافه و اوهام رها بود. از اسارت تعصب و دنباله‌‏روی، آداب و رسوم دست و پاگیر، گرایش‌های ناآگاهانه، احساسات ناسنجیده و واکنش‌های سطحی آزاد بود. از اسارت نفس سرکش و هوا و هوس انسانی آزاد بود. از دلبستگی به غیر خدا و ارزشهای غیرخدایی آزاد بود. از بیگانه رسته و به دوست پیوسته بود.

از اسارت جاذبه‌های قدرت، شهرت، ثروت، زرق و برق، تجملات، ماده ‏پرستی ‏و زراندوزی، فخرفروشی و خود بزرگ‏ بینی و غرور، تملق و چاپلوسی و ستایش و کرنش، آزاد بود و هیچ رسم و سنت بی‏ عمق و بی‏ محتوا نمی‌توانست او را به سوی خود جلب کند و هیچ کشش و زیبایی مادی نمی‌‏توانست او را بفریبد و سرگرم سازد و هیچ سعادت بدلی و ظاهری توان آن را نداشت که راه او را به سوی نیکبختی حقیقی و هماره و ماندگار مسدود سازد.

او بعثت‌ها را در جهت آزادگی انسان‌‏ها ارزیابی می‌کرد و بر این عقیده بود که خدای فرزانه پیامبران را در جامعه‌‏ها برانگیخته است تا انسان را به پرستش خدای یکتا دعوت کنند و از کمند اسارت زورمداران و فریب‏ کاران و خودکامگان هشدار دهند و نجات بخشند.

«و لقد بعثنا فی کل امة رسولا ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت» (5) .

و رسالت و دعوت برترین پیام ‏آور خدا را در جهت گسستن بندهای خفت و خواری از دست و پای انسانها و در هم نوردیدن کند و زنجیرهای اوهام و خرافات از خرد و اندیشه‏ آنان و آزاد ساختن‌‏شان از همه‏ ذلت‌ها و حقارتها عنوان می‌‏ساخت.

«و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم…» (6) .

و بر این اندیشه بود که پیامبر گرامی اسلام برای آزادگی انسانها از آفت اسارت و استبداد و دوزخ دنیا و آخرت آمد.

«فجاء رسول الله بعتق الرقاب من النار و اعتقها من الرق…» (7) ؛

پیامبر خدا برای آزادی انسانها از آتش آمد و آنان را از بندگی غیر خدا آزاد ساخت. …

و بر این باور بود که:

«خمس خصال من لم تکن فیه خصلة منها فلیس فیه کثیر مستمتع، اولها الوفا، و الثانیة التدبیر، و الثالثة الحیاه، و الرابعة حسن الخلق، و الخامسة و هی تجمع هذه الخصال الحریة» (8)؛

هر انسانی که یکی از این پنج ویژگی ارزشمند انسانی را نداشته باشد برای خود و خانواده و جامعه و دنیای خویش چندان بهره و سودی نخواهد داشت:

نخست ویژگی وفا و وفاداری، دوم تدبیر درست، سوم حیا از خدا و افکار عمومی و وجدان خویشتن،

چهارم خلق و خوی خوش و شایسته، و پنجم که محور و در بر گیرنده همه‏ این ویژگی­هاست، آزادگی و آزادمنشی است.

و خود آن بانوی رادی‌ها و سرفرازی‌‏ها به راستی آزاده بود.

آن حضرت روح پرستش و نیایش و عبادت خدا بود، اما همان یکتاگرایی و یکتاپرستی را نیز آزادمنشانه می‏‌خواست؛ به همین جهت بسان همتای گرانقدرش خدا را نه چونان سوداگران به امید بخشش می‌پرستید و نه همانند بردگان از سر ترس؛ بلکه ذات پاک و زیبای او را در خور پرستش و ستایش می‌شناخت و آزادمنشانه او را می‌پرستید.

« و ان قوما عبدوا الله شکرا فتلک عبادة الاحرار» (9) .

و زبان حالش هماره این بود که: بار خدایا! ذات بی ‏همتایت را نه به خاطر بیم از کیفرت می‌پرستم و نه به طمع بهشت پرطراوت و زیبایت، بلکه بدان جهت که در خور پرستش هستی خالصانه تو را می‌‏پرستم.

«الهی ما عبدتک خوفا من نارک و لا طمعا فی جنتک، بل وجدتک اهلا للعبادة فعبدتک» (10) .

او از اسارت و بندگی نوع خودکامه و استبدادپیشه آزاد بود و حق‏ کشی و بیداد و اختناق را نه لحظه‌ای پذیرفت و نه در برابر آن مرعوب شد.

او آزادی و آزادگی را نه تنها برای خود می‏پسندید و می‏خواست، که برای همگان می‏جست و پاس می‌داشت و جان عطرآگین، روح پاک و شخصیت آزادپرور، جوانی و بهاران زندگی خویش را با همه‏ شکوه و اقتدار و قداست و موقعیت والایش همه را در این راه نهاد و از همین زاویه در برابر جنبش ارتجاعی سقیفه که آزادی اندیشه، عقیده، رأی، اظهارنظر، دگراندیشی مقایسه و انتخاب، آزادی بیان و قلم، انتقاد و خیرخواهی و دلسوزی، آزادی دعوت به حق و هشدار از ستم و اختناق، آزادی سیاسی و اجتماعی و دینی و فرهنگی و هنری و… انسان را هدف گرفته بود، تا شهادت پرافتخار و تکان‏ دهنده‏ خویش ایستاد و با تدبیری شگرف و تفکرانگیز پرچم آزادی ‏خواهی و آزادگی و پیکار شورانگیز و شعورآفرین با اختناق و استبداد و سانسور و حق‏ کشی را برای همیشه‏ تاریخ برافراشته داشت.

آری، او آزاده‌‏ای راستین و آزادیخواهی بشردوست و حق گرا بود و از استبداد و خودکامگی بیزار؛ درست از این زاویه و خاستگاه است که در زندگی‌‏اش هماره با استبداد و زورمداری در ستیز است و اسوه و الگو و پیشوای واقعی آزادی.

آن حضرت در سخنان روشنگرانه و ستم ‏ستیزش در برابر زنان مهاجر و انصار می‏‌فرماید:

«و ابشرا بسیف صارم و سطوة معتد غاشم و هرج شامل و استبداد من الظالمین….»؛

اینک که در برابر انحصارگران و زورمداران برای دفاع از حق و عدالت و آزادی و امنیت خویش نمی‌‏ایستید، شما را به شمشیرهای آخته و هجوم و تجاوز پیاپی تجاوزکاران و به هم ریختن ضوابط و روابط اجتماعی و ظهور استبداد و خودکامگی بیدادگران بشارت می‌دهم. استبدادی که با تسلط همه جانبه‏ خویش حقوق و غنایم شما را پایمال خواهد ساخت و در حد بخور و نمیر خواهد پرداخت و مردم شما را با شمشیرهای بیداد خویش درو خواهد کرد و تاریکی و تاریک ‏اندیشی و خشونت و انحطاط را بر شما تحمیل خواهد نمود.

و نیز در برابر سپاه استبداد و نگهبانان اختناق فرمود:

«ما رأیت کالیوم قط حضروا اسوء محضرا ترکوا نبیهم جنازة بین اظهرنا و استبدوا بالامر دوننا» (11) .

من هرگز روزی تیره و تار بسان امروز ندیدم؛ روزی که شیفتگان قدرت و مدعیان رهبری مردم مسلمان پیکر پاک پیامبر را در برابر ما نهادند و خودسرانه و مستبدانه به قبضه‏ قدرت و انحصار امکانات جامعه دست یازیدند و حقوق ما را پایمال ساختند.

  • پینوشت:

 (1) سوره‏ بقره، آیه‏ 257.

(2) نهج ‏البلاغه، ص 920.

(3) وسائل الشیعة، ج 6، ص 424.

(4) وسائل الشیعة، ج 3، ص 243.

(5) سوره‏ نحل، آیه‏ 36.

(6) سوره‏ اعراف، آیه‏ 157.

(7) نهج السعادة، ص 213.

(8) خصال، ج 1، ص 284.

(9) نهج‏ البلاغه، قصار 237.

(10) بحارالانوار، ج 70، ص 197.

(11) امالی، ص 95.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا