آیات
فاطمه سلام الله علیها در آیه مودت
زمخشری گوید: هنگامی که این آیه نازل شد:
قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَیهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى؛ (1)
سؤال شد: ای رسول خدا! این خویشاوندان تو که مودت و محبت نسبت به آنها بر ما واجب شده، چه کسانی میباشند؟
فرمود: علی و فاطمه و دو پسران او… رسول خدا در مورد محبت به اهل بیت فرمود:
هر کس به محبت آل محمد بمیرد، شهید مرده است،
آگاه باشید هر کس بر محبت آل محمد بمیرد، آمرزیده شده از دنیا رفته است،
هر کس بر محبت آل محمد بمیرد، ملک الموت مژده ورود به بهشت به او میدهد.
آگاه باشید هر کس بر محبت آل محمد بمیرد همان گونه که تازه عروس به خانه داماد قدم بر میدارد، او به سوی بهشت گام بر میدارد.
آگاه باشید هر کس بر محبت آل محمد بمیرد خداوند در قبرش دو در به بهشت قرار میدهد،
آگاه باشید هر کس بر دشمنی آل محمد از دنیا برود، در روز قیامت در حالی وارد محشر میشود که بر پیشانی و بین دو چشمش نوشته شده است: مأیوس از رحمت خدا.
آگاه باشید هر کسی بر دشمنی و بغض آل محمد بمیرد، کافر از دنیا رفته است،
آگاه باشید هر کس بر کینه و بغض نسبت به آل محمد بمیرد بوی بهشت به مشامش نمیرسد. (2)
احمد بن حنبل در کتاب مناقب، طبرانی در معجم، ثعلبی در تفسیر، ابونعیم در حلیه، بغوی در تفسیر و ابن مغازلی در مناقب به سندهای خودشان از ابن عباس روایت کرده اند که گفت:
«لمّا نزلت هذه الایة قیل یا رسول اللّه من قرابتک هؤلاء الذین وجبت علینا مودتهم فقال علی و فاطمة و ابناهما»؛
چون این آیه نازل شد گفته شد ای رسول خدا! خویشان تو کیانند که دوست داشتن آنها بر ما واجب شده؟ حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: علی و فاطمه و پسران ایشان.
و نیز از کسانی که این حدیث را روایت کردهاند محبالدین طبری است در کتاب ذخائر و زمخشری در تفسیر و علامه حموی در کتاب فرائد السمطین و ابن طلحه شافعی در مطالب السؤول و آن را خبر صحیح دانسته اند.
قسطلانی در مواهب بعد از نقل حدیث گفته است:
الزم اللّه مودّة قرباه کافّة بریته و فرض محبّة جملة اهل بیته المعظم و ذریته فقال اللّه تعالی قل لا اسئلکم علیه اجراً الّا المودّة فی القربی؛
خداوند دوستی خویشاوندان او یعنی پیغمبر را بر همه خلق خود ملزم کرده است و محبّت آنها همگی را که اهل بیت معظم و ذریه آن حضرتند واجب گردانیده پس خدای تعالی فرموده بگو ای حبیب من که مزد رسالتی بر هدایت شما از شما نمیخواهم مگر دوستی و محبت در حق خویشاوندان من.
اهل بیت علیهمالسلام در آیه تطهیر
إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَكُمْ تَطْهِیرًا؛ (3)
روایات بسیار زیاد آمده که تأکید دارد مقصود از «اهل بیت» در آیه تطهیر، اهل کساء هستند. این روایات را دانشمندان و عالمان حدیث مذاهب مختلف نقل کرده اند و گذشته از این که از طریق شیعه متواتر است، از طریق اهل سنت هم به تواتر روایت شده است. اهل کساء عبارتند از: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهمالسلام.
محقق کرکی رحمه الله میگوید: «گذشته از روایات شیعه، که از شمار بیرون است، این مسأله به تواتر رسیده، مفید یقین میباشد. کدام حدیث در سنت از این روایت محکم تر است که روایات اهل سنت و رجال شیعه امامیه- پیروان حقیقت که یاران خاص و خالص اهل بیت میباشند- بر نقل آن اتفاق نظر دارند و اگر قرار باشد که از راه سنت آن را رد کنند، هیچ روایتی در سنت نمیماند مگر این که مردود باشد.(4)
قندوزی حنفی پس از نقل گفته مودةالقربی که میگوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از فرود آمدن آیه:
«وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیهَا» (5)
مدت نه ماه به در خانه فاطمه میآمد و میگفت:
«إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَكُمْ تَطْهِیرًا.»
چنین گفته: «این خبر از سیصد تن از صحابه روایت شده است.» (6)
نکته جالب این که آن مرد حنفی هم که تلاش دارد بیشتر روایاتی را که در فضایل آنان آمده انکار کند، راهی جز اعتراف به صحت حدیث کساء نیافته است. وی میگوید: «اما حدیث کساء صحیح است.» (7)
اهل بیت چه کسانی هستند؟
مفسرین در این باره اختلاف نظر دارند:
1- سعید بن جبیر از ابن عباس روایت کرده که مردم در مورد اهل بیت، اختلاف نظر دارند، برخی هم چون عکرمه و ابن سائب و مقاتل، زنان پیامبر را به سبب آنکه در خانه او زندگی میکنند، اهل بیت دانسته اند. زمخشری نیز گوید: زنان پیامبر، جزء اهل بیت او محسوبند.
2- فخر رازی در تفسیر خود (8) و زمخشری در کشاف و ابن حجر عسقلانی در اصابه (9) و قرطبی در تفسیر خود و محمد بن علی شوکانی در کتاب فتح القدیر و طبری در تفسیر آیه کریمه فوق و سیوطی در کتاب در المنثور (10) و حاکم در مستدرک و ذهبی در تلخیص (11) و امام احمد حنبل (12) به اتفاق اعلام کرده اند که: منظور از عنوان «اهل بیت»، علی و فاطمه و زهرا و حسن و حسین رضی اللَّه عنهم، میباشد.
ایشان برای نظر خود از جمله به روایت زیر از ابوسعید خدری استدلال کرده اند که گفت: پیامبر خدا فرمود: «این آیه، در شأن من و علی و فاطمه و حسن و حسین نازل شده است» ام سلمه گوید: آیه مزبور در خانه من نازل شد و در آن وقت، فاطمه و علی و حسنین نیز در آنجا بودند، رسول خدا عبایی را که بر تن داشت، به روی ایشان افکند و آنگاه گفت: «اینان اهل بیت منند، خداوندا! پلیدی را از ایشان بزدای و پاک و پاکیزه شان فرما» و باز ام سلمه در روایتی دیگر، گوید: پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله در خانه من و در جای مخصوص خویش نشسته بود و عبایی خیبری بر تن داشت، در همین اثناء فاطمه با ظرفی که در آن خوراکی تهیه کرده بود، وارد شد، پیامبر به او فرمود: شوهر و فرزندانت،حسن و حسین را نیز صدا کن، چون همگی حاضر شدند و به خوردن آن غذا سرگرم گشتند، آیه کریمه تطهیر بر آن حضرت نازل شد، پیامبر قسمتی از عبای خود را به روی ایشان کشید و دستها را به جانب آسمان برداشت و گفت: «بار الها! اینان، اهل بیت من و از منند، خداوندا! رجس و پلیدی را از ایشان بزدای و پاک و پاکیزه شان فرمای.» و تا سه مرتبه دعا و خواهش خود را تکرار نمود، ام سلمه گوید: من نیز سر درون عبا کردم و گفتم: ای پیامبر خدا! من هم با شما باشم و آن حضرت فرمود: «تو حتماً سرانجام کارت بخیر و خوبی خواهد بود».
ابن جریر و ابن دویه از ابی الحمراء نقل کردهاند که گفت:
من هشت ماه در مدینه مراقب رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله بودم، هرگز اتفاق نیفتاد که برای نماز صبح به مسجد رود، مگر آنکه به در خانه علی میرفت و دو دست بر چارچوب در میگذاشت و بانگ بر میداشت: نماز، نماز و آیه کریمه «انما یرید اللَّه لیذهب عنکم الرجس اهل بیت و یطهرکم تطهیرا» را تلاوت میفرمود.
انس بن مالک نیز گوید:
شش ماه بود که میدیدم، هر وقت پیامبر خدا برای ادای نماز صبح میرفت، به در خانه فاطمه میآمد و میگفت: «ای اهل بیت! نماز».
3- دسته سوم از مفسران، آیه تطهیر را شامل زنان پیامبر و همچنین علی و فاطمه و حسن و حسین دانسته اند، ایشان بر نظر خود، چنین استدلال کردهاند که زنان پیامبر از سیاق آیات قبل و بعد آیه تطهیر فهمیده میشوند، زیرا این آیات، ایشان را مورد خطاب قرار داده است، علاوه آنکه زنان پیامبر، ساکن خانه پیامبر بودند و بناچار، اهل بیت اویند و مؤید این نظر، مطالبی بود که از ابن عباس و دیگران نقل نمودیم و دلیل آنکه آیه علاوه بر زنان رسول خدا، شامل علی و فاطمه و حسن و حسین نیز میگردد آن است که ایشان خویشان نزدیک و اهل بیت نسبی پیامبرند و مؤید این نظر، مطالبی است که پیش از این یاد کردیم و مضافاً روایاتی که از ام سلمه نقل شده و ایشان را سبب و شأن نزول آیه شریفه معین نموده است. به اعتقاد این گروه از مفسران، کسانی که آیه تطهیر را، تنها به زنان پیامبر اختصاص دادهاند و هم آنانکه آن را، مخصوص علی و فاطمه و حسنین دانسته اند، هر دو گروه به راه غلط رفته و بخشی از مفهوم آیه را پذیرفته و بخش دیگر آن را، بدون دلیل رها نموده اند. این نظریه، عقیده دستهای از محققان چون قرطبی و ابن کثیر و طبری و دیگران میباشد.
4- دسته چهارم، کسانی هستند که بنی هاشم را از اهل بیت دانستهاند.
از زید بن ارقم روایت شده که: روزی، رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله از جا برخاست و سه بار فرمود:
«خدا را در رعایت از اهل بیت خود، به یاد شما میآورم» از زید پرسیدند منظور پیامبر از اهل بیت چه کسانی است؟ گفت: «اهل بیت کسانی هستند که پس از پیامبر خدا، صدقه بر ایشان حرام است» پس از آن پرسیدند: مقصودت از چنین کسانی چیست؟ گفت: ایشان عبارتند از «آل علی و آل عقیل و آل جعفر و آل عباس». این گروه از مفسران برآنند که منظور از کلمه «بیت» همانا بیت نسبی و مقصود، خویشاوندان نسبی پیامبرند.
ولی ابن تیمیه نیز در اواخر کار، پذیرفت که مقصود آیه شریفه تطهیر، از عنوان «اهل بیت»، اختصاصاً، علی و فاطمه و حسنین است.
فاطمه علیهاالسلام در آیه مباهله
به تصریح عموم راویان و تواریخ و تفاسیر، زهرا علیهاالسلام یکی از پنج نفری است که در مباهله پیامبر صلی الله علیه و آله با مسیحیان نجران شرکت داشته و این موضوع اضافه بر آنکه خود فضیلتی بزرگ محسوب میشود از قوی ترین دلایلی نیز میباشد که روشن میسازد، اهل بیت معصوم، پیامبر صلی الله علیه و آله، علی و فاطمه و حسن و حسین علیهمالسلام هستند و دیگر وابستگان و ازواج پیامبر در این خصوصیت شرکتی ندارند.
خلاصه ای از داستان مباهله چنین است:
گروهی از مسیحیان نجران نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند و در مورد عیسی علیهالسلام با آن حضرت گفتگو کردند، پیامبر صلی الله علیه و آله این آیه را بر آنان خواند:
«إنَّ مَثَلَ عیسی عِنْدَاللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلقَهُ مِنْ تُرابٍ»؛ (13)
مثل (خلقت) عیسی (که بدون پدر خلق شده) نزد خدا همچون مثل (خلقت) آدم است که خدا او را (بدون پدر و مادر) از خاک آفرید.
مسیحیان قانع نشدند و اعتراض کردند، و آیه مباهله بر پیامبر نازل شد و خداوند فرمان داد:
«فَمَنْ حاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالوْا نَدْعُ أَبْنائَنا وَ أَبْنائَکُمْ وَ نِسائَنا وَ نِسائَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبینَ»؛ (14)
هر کس پس از آنچه از دانش، به تو رسیده در مورد عیسی با تو محاجّه کرد بگو بیائید فراخوانیم پسرانمان را و پسرانتان را و زنانمان را و زنانتان را و جان هایمان را و جانهایتان را آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
مباهله آن است که دو طرفی که با هم در موضوعی اختلاف و تخاصم دارند علیه هم نفرین کنند و از خدا بخواهند که لعنت و عذاب را بر طرفی که باطل است فرود آورد.
مسیحیان نجران ابتدا پذیرفتند و قرار شد فردای آن روز مباهله شود، اما وقتی از نزد پیامبر رفتند در میان خود به گفتگو پرداختند، و اسقف شان به آنان گفت: اگر فردا با فرزندان و اهل بیتش آمد از مباهله با او بپرهیزید و اگر با اصحابش آمد چیزی نیست (و پیامبر واقعی نخواهد بود).
فردای آن روز پیامبر همراه امیرمؤمنان علی و فاطمه زهرا و حسن و حسین صلوات اللَّه علیهم برای مباهله آمد و در برابر مسیحیان بر خاک نشست و به اهل بیت فرمود هنگامی که من دعا کردم شما آمین بگوئید. مسیحیان از مشاهده هیأت او بسیار بیمناک شدند و اعتراف کردند که روش او همانند سایر انبیای راستین است و از او خواستند که از مباهله منصرف شود و با آنان مصالحه نماید و با پرداخت اموالی به عنوان مصالحه بازگشتند. (15)
مباهله در تفاسیر اهل سنت
فخر رازی در تفسیر کبیر خود میگوید:
«وقتی که پیامبر اسلام دلائل را بر نصارا ارائه کرد. آنها فرمایش پیامبر صلی الله علیه و آله را قبول نکردند؛ پیامبر اسلام فرمود: خداوند مرا امر فرموده است اگر شما حجت و دلیل و برهان را قبول نمیکنید با شما مباهله کنم… پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از منزل خارج شد و بر شانه مبارکشان جامهای از موی سیاه بود و حسین را بر دوش خود و دست مبارک حسن را گرفته و فاطمه پشت سر ایشان و علی علیهالسلام پشت سر فاطمه به طرف مباهله میرفتند.
پیامبر اسلام فرمود: وقتی که من دعا کردم شما آمین بگویید، سپس اسقف نجران چنین گفت: ای گروه نصارا! من چهره هایی را میبینم که اگر از خدا بخواهند کوه را از جایش بردارد، حتماً آن را نابود خواهد ساخت، پس با آنان مباهله نکنید که همه هلاک خواهید شد و برای گستره زمین تا روز قیامت هیچ نصرانی و مسیحی باقی نخواهد ماند».
تا اینکه فخر رازی میگوید: «پیامبر فرمود: اگر نجرانی ها مباهله میکردند، همه به صورت میمون و خوک مسخ میشدند و کوههای آتش بر آنها نازل میشد و خداوند تمام نجران را مستأصل و خوار و ذلیل میکرد و حتی پرندگان روی درخت را نابود میفرمود و سالی بر نصارا نمیگذشت که همه هلاک میشدند». (16)
مسلم بن حجاج نیشابوری در کتاب صحیح خود میگوید: وقتی که معاویه از سعد سؤال میکند چه سبب شده است که تو ابوتراب علی علیهالسلام را دشنام نمیدهی؟
سعد میگوید:
«و لما نزلت هذه الآیة: فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ دعا رسول الله صلی الله علیه و سلم علیا و حسنا و حسینا فقال: اللهم هؤلاء اهلی»؛ (17)
وقتی که این آیه نازل شد: «فقل تعالوا…» پیامبر اسلام علی و فاطمه و حسن و حسین را خواست و فرمود: خدایا! اینها اهل من هستند.»
احمد بن حنبل میگوید:
وقتی که این آیه «نَدْعُ أَبْنَاءَنَا و…» نازل شد پیامبر صلی الله علیه و آله علی و فاطمه و حسن و حسین علیهمالسلام را خواند و فرمود: خدایا! اینها اهل بیت من هستند». (18)
طبری از محمد بن حسین و احمد بن مفضل و اسباط از سدی درباره این آیه میگوید:
«وقتی که آیه فمن حاجک الی آخر نازل شد، پیامبر اسلام دستان حسن و حسین و فاطمه را گرفت و به علی علیهالسلام فرمود: پشت سر ما بیا، پس وقتی که پیامبر اسلام با آنان از منزل خارج شده و برای مباهله تشریف بردند، نصارا در آن روز خارج نشدند برای مباهله نیامدند». وی روایات دیگری نیز در این خصوص نقل كرده است. (19)
حاکم در مستدرک نقل میكند:
«وقتی که آیه ندع ابنائنا و ابنائکم نازل شد، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله علی، فاطمه و حسن و حسین را خواند و سپس فرمود: بار خدایا! اینان اهل من هستند» و بعد حاکم میگوید این حدیث صحیح است. (20)
زمخشری در تفسیر کشاف میگوید:
«وقتی که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله اهل نجران را به اسلام دعوت فرمود، و آنها قبول نکردند پیامبر صلی الله علیه و آله پیشنهاد مباهله را فرمود. طایفه نجران قبول کردند و زمان مباهله را اول صبح روز بعد قرار دادند، در وقت صبح پیامبر صلی الله علیه و آله در حالی که حسین را به آغوش و دست حسن را گرفته بود و فاطمه پشت سر پیامبر راه میرفت و علی هم پشت سر فاطمه بود به محل مورد نظر آمدند. پیامبر صلی الله علیه و آله گفت: زمانی که من دعا کردم شما آمین بگویید.
اسقف نجران گفت: ای طایفه نصارا! همانا من چهرههایی را میبینم اگر از خدا بخواهند کوه را از مکانش ساقط کند، هر آینه زایل و ساقط میکند، پس مباهله نکنید که هلاک میشوید و اگر این کار را بکنید بر تمام گستره زمین تا روز قیامت نصرانی باقی نخواهد ماند و لذا مسئله منجر به صلح و جزیه شد و طایفه نجران حاضر به جزیه شدند و متن قرارداد نوشته شد و مقدار جزیه هم معین شد.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: قسم به آن کسی که جانم به دست اوست همانا هلاکت بر اهل نجران نزدیک شده بود و اگر ملاعنه میکردند مسخ میشدند و همه به صورت میمون و خوك میگردیدند و آتش بر آنها میبارید و اهل نجران همه مستأصل و بیچاره میشدند و حتی پرندگان بر درخت هم نابود میشدند و بر همه نصارا سال نمیگذشت که هلاک میشدند». (21)
علامه ادیب ابی حیان اندلسی مغربی در کتاب خودش آورده است:
«نزول الآیة الشریفة فی حق النبی و علی و فاطمة و الحسن و الحسین سلام الله علیهم»؛ (22)
«آیه شریفه مباهله در شأن پیامبر و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهمالسلام نازل شده است.»
سیوطی در تفسیر در المنثور میگوید:
«بیهقی از طریق سلمة بن یشوع او هم از پدرش و از جدش میگوید: همانا رسول خدا به اهل نجران نوشت: به نام خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب، از محمد فرستاده خدا به اسقف نجران، و مردم نجران تا اینکه حضرت فرمود: من شما را دعوت میکنم به پرستش خداوند از پرستش بندگان و به ولایت خداوند از ولایت بندگان خدا. تا اینکه مسئله به مباهله میرسد و پیامبر اسلام صبح بعد از آن که نجرانیها را خبر فرمود خود به مباهله رو آورد، در حالی که حسن و حسین را در جامهای که برای خود بود پیچیده بود و فاطمه پشت سر پیامبر برای ملاعنه میرفت، در حالی که آن زمان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله زنهای زیادی داشت، ولی فقط فاطمه سلام الله علیها را برد. پس شرحبیل به رفیقش گفت: من میبینم حادثه ای دارد پیش میآید، اگر این مرد پیامبر مرسل باشد، با او ملاعنه نکنید، اگر ملاعنه کنید بر روی زمین از ما حتی موی و ناخن هم باقی نمیماند که همه هلاک میشوند، تا اینکه جزیه را قبول میکنند».
سیوطی روایت دیگری را از جابر نقل میکند: در وقت صبح پیامبر اسلام در حالی که دست علی و فاطمه و حسن و حسین را گرفته بود به مباهله رفت و سید و عاقب دو بزرگ نجران را هم دعوت به مباهله فرمود، آنها از آمدن ابا کردند و به جزیه دادن اقرار کردند. (23)
علامه آلوسی در تفسیر روح المعانی میگوید:
«ابونعیم در کتاب دلائل از طریق کلبی از ابی صالح و از ابن عباس آورده است: به درستی که طایفه ای از نصارای نجران خدمت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله آمدند سؤالات زیادی کردند و پیامبر پاسخ دادند. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله آنها را دعوت به اسلام فرمود و نجرانیها نپذیرفتند، از طرف پیامبر اسلام پیشنهاد مباهله شد و طایفه نجران قبول کردند، در زمان مباهله، پیامبر از منزل خارج شد در حالی که با او علی و حسن و حسین و فاطمه علیهمالسلام بودند، اهل نجران که این هیئت را از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله دیدند به جزیه دادن حاضر شدند و از مباهله دست برداشتند.»
همچنین در تفسیر روح المعانی آمده است:
«روایت شده است که وقتی اسقف نجران رسول خدا صلی الله علیه و آله را دید كه به طرف مباهله روی آورده است در حالی که علی و فاطمه و حسنین علیهمالسلام با او بودند، گفت: ای گروه مسیحیان! همانا من چهرههایی را میبینم که اگر از خداوند بخواهند که کوه را از جایش زائل بکند هر آینه زائل خواهد کرد، پس مباهله مکنید که هلاک میشوید».(24)
طنطاوی اصل جریان نزول آیه مباهله و برخورد سران اهل نجران با پیامبر اسلام را در رابطه با خلقت حضرت عیسی علیهالسلام و بعضی موضوع های دیگر و بحث و مناظره ی بین طرفین را و پیشنهاد مباهله پیامبر اسلام را در دو صفحه بحث میکند و سپس میگوید:
«روایت شده اهل نجران وقتی که از طرف پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به مباهله دعوت شدند گفتند: ما باید بررسی کنیم، سپس وقتی با خودشان خلوت و مشورت کردند و به کسی که صاحب رأی و بزرگشان بود گفتند: نظر شما درباره مباهله با پیامبر مسلمانان چیست؟ وی گفت: قسم به خدا شما نبوت پیامبری و حقانیت محمد را شناختهاید و او مسئله خلقت حضرت عیسی را برای شما مفصلاً بیان نموده و حقیقت را روشن کرده است.
صاحب رأی نجرانی ها به سخنان خود ادامه داد و گفت: قسم به خدا هیچ قومی با پیامبری مباهله نکردند مگر اینکه هلاک شدند، از مباهله دست بردارید و اگر اسلام را اختیار نمیکنید و دین مسیحیت را رها نمیکنید، مباهله نکنید و آن مرد (حضرت محمد) را رها بکنید، آنها از مباهله منصرف شدند و آمدند خدمت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در حالی که صبحگاهان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله حسین را به آغوش و دست حسن را گرفته بود و فاطمه پشت سر مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله و علی پشت سر فاطمه به محل مباهله میآمدند، پیامبر صلی الله علیه و آله خطاب به چهار نور مقدس فرمود: وقتی که من دعا کردم شما آمین بگویید.
پس اسقف نجران گفت: ای گروه نصاری! همانا من قیافه و چهره هایی را میبینم که اگر از خداوند بخواهند که کوهها را از جایشان متلاشی و تکه و تکه بکند، هر آینه خداوند به احترام آنان این را کار خواهد فرمود. پس مباهله مکنید که هلاک میشوید، سپس اذعان و اعتقادشان بر حقانیت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ثابت شد و فهمیدند که محمد صلی الله علیه و آله پیامبر بر حق است و آن چه دین اسلام راجع به حضرت مسیح فرموده درست است و لذا به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله جزیه دادند.
متن قرارداد جزیه به این صورت نوشته شد: نصارای نجران باید دو هزار حله (لباس) به مسلمانان بدهند و سی هزار زره آهنی به پیامبر اسلام بدهند و بعد از امضای قرارداد، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: قسم به آن کسی که جان محمد به دست قدرت لایزال اوست اگر اهل نجران مباهله میکردند هر آینه همه مسخ شده و به صورت میمون و خوک میگردیدند و کوهها بر آنها آتش میبارید و خداوند سرزمین نجران و اهل او را خوار و ذلیل میساخت». (25)
سوره انسان
امام حسن و امام حسین علیهماالسلام بیمار شدند. رسول خدا صلی الله علیه و آله به همراه جمعی از اصحاب به عیادت آنها آمدند و به علی علیهالسلام گفتند: خوب است برای شفای فرزندانت نذر کنی. علی و فاطمه و فضه خادمه آن حضرت نذر کردند که اگر آن دو از بیماری شفا یافتند سه روز، روزه بگیرند و شکر نعمت سلامتی آن دو عزیز را به جا آورند.
طولی نکشید که حال آن دو به بهبودی رفت و شفا یافتند. در این هنگام در خانه امیرمؤمنان علی علیهالسلام چیزی برای خوردن یافت نمیشد، به همین خاطر علی علیهالسلام از شمعون خیبری یهودی سه صاع (که هر صاع سه کیلو است) جو قرض کرد. فاطمه علیهاالسلام پس از آسیاب کردن جو، یک سوم آن را به اندازه تعداد افراد خانواده، یعنی پنج قرص نان پخت.
علی علیهالسلام پس از پایان نماز به امامت رسول خدا صلی الله علیه وآله به خانه برگشت. اینک سفره غذا در حالی که طعام اول و آخرش نان و نمک است، آماده پذیرایی از بهترین خلق خداست. آنها آماده افطار میشوند، اما هنوز شروع به افطار نکردند که صدای کوبه در بلند میشود.
آری صدای فقیری است که تقاضای غذا دارد و میگوید:
السلام علیکم یا اهل بیت محمد، (انا) مسکین من مساکین المسلمین، اطعمونی اطعمکم الله من موائد الجنة؛
درود بر شما ای خاندان محمد، من مسکینی از مسکینان مسلمین هستم غذایی به من بدهید، خدای تعالی از غذاهای بهشتی به شما بخوراند.
علی علیهالسلام صدا را که شنید، خطاب به دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله چنین فرمود: فاطمه جان! ای بزرگوار اهل یقین! ای دختر بهترین خلق روی زمین! آیا به بیچارهای که دست نیاز به خانه ات آورده، نظری داری؟ به خدا شکوه میکند و حاجت میطلبد. با گرسنگی و غم به سوی ما آمده است و تمام امور در دست خداست و همه خوبی ها از او نشأت میگیرد. بهشت دلپذیر به شما وعده میدهد، همان بهشتی که بر بخیل حرام است.
حضرت زهرا علیهاالسلام در جواب همسرش فرمود: به آن گرسنه خوراک میدهم و به سیر شدن او امیدوارم، به راستی که حق برای نیکان است و به شفاعت خود آنها را به بهشت خواهم برد.
آن پنج تن، شخص مسکین را بر خود مقدم داشته و سهم خود را به فقیر دادند و آن شب را با آب افطار کردند.
روز دوم نیز حضرت فاطمه علیهاالسلام بخش دیگری از جو را آسیاب کرد و به اندازه تعداد افراد، نان پخت. چون هنگام افطار شد، یتیمی بر در خانه آمد و گفت: سلام بر شما اهل بیت محمد صلی الله علیه وآله! من یتیم و گرسنه ام، پدرم از مهاجرین بود و در جنگ شهید شد. از آنچه خدا به شما روزی داده به من دهید تا خدا نیز در بهشت به شما عوض دهد.
حضرت علی علیهالسلام فرمود: هر کس که بخشش کند برای او خواهد ماند و آب و غذای بهشتی به او داده میشود.
حضرت زهرا علیهاالسلام در پاسخ به دعوت همسرش چنین سرود: حتماً او را بر فرزندانم مقدم میدارم و او را سیر میکنم، زیرا آنها که گرسنه اند فرزندانند.
این بار هم مثل شب قبل، تمام افراد خانه غذای خود را به آن یتیم دادند.
فاطمه علیهاالسلام روز سوم نیز باقیمانده جو را آسیاب کرده و نان پخت. هنگام افطار، اسیری آمد و از آنها تقاضای غذا کرد. امیرمؤمنان فرمود: فاطمه، دختر پیامبری است که سرور تمام انبیاء است. فاطمه جان! بر این اسیر گرفتار، منت بگذار. هر کس امروز کار خیری انجام دهد و بذر را بپاشد، روز جزا محصول آن را درو خواهد کرد. آنگاه همگی غذای خود را به اسیر دادند.
فردای روز سوم، علی علیهالسلام دست حسن و حسین علیهما السلام را گرفته و بر پیامبر صلی الله علیه وآله وارد شدند. پیامبر صلی الله علیه وآله وقتی آنها را دید مشاهده کرد که از شدت گرسنگی مانند جوجه ای میلرزند. فرمود: چقدر این منظره و این حالتی که در شما دیدم بر من ناگوار است! برخاسته، همراه ایشان به خانه علی علیهالسلام آمد، دید که فاطمه علیهاالسلام در محراب عبادت ایستاده و آثار گرسنگی در چهره اش نمایان است و از شدت گرسنگی پوست شکمش به پشت او چسبیده و دیدگانش به کاسه سر فرو رفته است. مشاهده آن وضع، پیغمبر صلی الله علیه وآله را ناراحت کرد و فرمود: خدایا! بچههای پیامبرت از گرسنگی میمیرند؟
در این وقت جبرئیل نازل شد و سوره هل اتی را بر پیغمبر صلی الله علیه و آله فرود آورد و به او گفت:
خذها یا محمد هناک الله اهل بیتک؛
بگیر این سوره را، خداوند تو را در داشتن چنین اهل بیتی تهنیت میگوید. (26)
بسم الله الرحمن الرحیم
هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنْسَانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یكُنْ شَیئًا مَذْكُورًا إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعًا بَصِیرًا إِنَّا هَدَینَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِینَ سَلَاسِلَ وَأَغْلَالًا وَسَعِیرًا إِنَّ الْأَبْرَارَ یشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا عَینًا یشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ یفَجِّرُونَهَا تَفْجِیرًا یوفُونَ بِالنَّذْرِ وَیخَافُونَ یوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیرًا وَیطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِینًا وَیتِیمًا وَأَسِیرًا إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا یوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِیرًا فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَلِكَ الْیوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا وَجَزَاهُمْ بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِیرًا مُتَّكِئِینَ فِیهَا عَلَى الْأَرَائِكِ لَا یرَوْنَ فِیهَا شَمْسًا وَلَا زَمْهَرِیرًا وَدَانِیةً عَلَیهِمْ ظِلَالُهَا وَذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِیلًا وَیطَافُ عَلَیهِمْ بِآَنِیةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَأَكْوَابٍ كَانَتْ قَوَارِیرَ قَوَارِیرَ مِنْ فِضَّةٍ قَدَّرُوهَا تَقْدِیرًا وَیسْقَوْنَ فِیهَا كَأْسًا كَانَ مِزَاجُهَا زَنْجَبِیلًا عَینًا فِیهَا تُسَمَّى سَلْسَبِیلًا وَیطُوفُ عَلَیهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ إِذَا رَأَیتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤًا مَنْثُورًا وَإِذَا رَأَیتَ ثَمَّ رَأَیتَ نَعِیمًا وَمُلْكًا كَبِیرًا عَالِیهُمْ ثِیابُ سُنْدُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا إِنَّ هَذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاءً وَكَانَ سَعْیكُمْ مَشْكُورًا (27)
آیه «مرج البحرین یلتقیان»
جمعی از مفسّرین مثل «مرحوم فیض رحمه اللَّه» در «صافی» (28) و علّامه حلّی رحمه اللَّه در «کشف الیقین» (29) و ملا فتح الله رحمه اللَّه در «منهج الصّادقین» (30) و علّامه مجلسی رحمه اللَّه در «بحار الانوار» (31) و صاحب «مجمع البیان» در تفسیر خود (32) ، از حضرت صادق علیهالسلام روایت میكنند که فرمود: مراد از بحرین در «مَرَجَ الْبَحْرَینِ یلْتَقِیانِ» (33) علی مرتضی و فاطمه زهرا علیهاالسلام است، و مراد از برزخ در «بَینَهُما بَرْزَخٌ لا یبْغِیانِ» (34) پیغمبر خدا صلی اللَّه علیه و آله است، و مراد از لؤلؤ و مرجان در «یخْرجُ مِنْهُما الّلؤلؤ و الْمَرْجانُ» (35) حسن مجتبی و سیدالشّهداء علیهماالسلام است.
یعنی چون علی علیهالسلام که بحر آسمان علم و امامت و خلافت باشد، ملاقات و مباشرت فرمود با بحر زمین عصمت و طهارت، که حضرت صدّیقه باشد قطرههایی که در صلب علی بود در صدف رحم حضرت صدّیقه قرار گیرد و میانه آن دو بزرگوار برزخی است که مراد حضرت رسول بوده، چه آن حضرت میان آن دو بزرگوار برزخ و واسطه بود و در محاکمات رجوع به آن حضرت مینمودند.
چنانچه نقل شده که حضرت رسول صلی اللَّه علیه و آله حکم فرمود میانه آن دو بزرگوار که بیرون خانه خدمتش با علی مرتضی باشد و خدمت درون خانه با صدّیقه کبری باشد. (36)
در حدیثی از حضرت امام صادق علیهالسلام در تفسیر این آیات کریمه نقل شده:
«عَلی وَ فاطِمةُ علیهما السلام بَحْران عَمیقان لایبْغی اَحَدهُما عَلی صاحِبه، یخْرُجُ مِنْهُماَ، الّلُؤلُؤ وَ الْمَرْجان، قال: الحَسَنُ وَ الَحُسین علیهما السلام»؛ (37)
علی و فاطمه دو دریای ژرف و عمیقند که هیچیک بر دیگری تجاوز نمیکند و از این دو دریای ژرف لؤلؤ و مرجان یعنی حسن و حسین خارج شدهاند. آری منظور از بحرین، فاطمه بحر نبوت و علی بحر ولایت، برزخ، رسول خدا است. لؤلؤ امام حسن است و مرجان امام حسین سلام الله علیهم.
علامه سبط ابن جوزی میگوید:
«ثعلبی در تفسیر خود در تأویل و تفسیر آیه از سفیان ثوری و سعید بن جبیر نقل کرده است: مقصود از دو دریا علی و فاطمه و برزخ پیامبر صلی الله علیه و آله و لؤلؤ و مرجان که از آن دو دریا بیرون میآید، حسن و حسین علیهماالسلام میباشند». (38)
علامه خوارزمی از ابن عباس در قول خداوند: «مرج البحرین، قال علی و فاطمة بینهما برزخ لا یبغیان قال: ود لا یتباغضان، یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان قال الحسن و الحسین.»؛ (39)
«گفته است بحرین علی و فاطمه و برزخ دوستی است که غضب نمیکند و لؤلؤ و مرجان که از آن دو دریا خارج میشود حسن و حسین میباشند.»
علامه سیوطی میگوید:
«ابن مردویه از ابن عباس آورده است: بحرین ملاقات کننده علی و فاطمه علیهماالسلام و برزخی كه بین آن دو هست و بر دیگری غلبه نمیکنند، پیامبر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله و لؤلؤ و مرجان که از آن دو دریا خارج میشوند، حسن و حسین علیهماالسلام میباشند». (40)
و خوارزمی نیز همین روایت را از مردویه و از انس بن مالک آورده است.
علامه شیخ سلیمان قندوزی میگوید:
«ابونعیم و ثعلبی و مالکی با سندهای خودشان آورده اند و سفیان ثوری همه آنها را از ابی سعید خدری و ابن عباس و انس بن مالک روایت کرده است و آنها گفتهاند: دو دریای عمیق علی و فاطمه هستند که هیچكدام بر دیگری ظلم و غضب نمیکند، برزخ بین آن دو دریا، رسول خدا صلی الله علیه و آله و لؤلؤ و مرجان که از آن دو دریای عمیق خارج میشوند حسن و حسین میباشند».
باز هم قندوزی میگوید:
«در مناقب از امام جعفر صادق علیهالسلام روایت شده که فرموده است: ابوذر گفته است: همانا این آیه شریفه (دو دریای که با هم ملاقات میکنند و بین آنها برزخی است که بر یکدیگر غضب نمیکنند و از آن دو دریا لؤلؤ و مرجان خارج میشود) در شأن نبی اکرم صلی الله علیه و آله و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهمالسلام نازل شده است، آنان را دوست ندارد مگر مؤمن و غضب و دشمن نمیدارد مگر کافر، پس به دوستی آنان دوست باشید و به واسطه دشمنی آنان کافر نشوید در این صورت آتش را ملاقات کرده و داخل میشوید». (41)
آیه «اهدنا الصراط المستقیم»
اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ (42)
جابر بن عبدالله از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده است که حضرت فرمود: همانا خداوند متعال، علی و همسر و دو پسرش را از حجت های خود بر آفریدگانش قرار داده است، و آنان دریای علم در امت من میباشند هر کس به وسیله آنان هدایت یابد به راه راست هدایت یافته است.
و هم او گوید که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: به وسیله خورشید راه را پیدا کنید، هنگامی که خورشید ناپیدا شد به وسیله ماه راه یابید، هرگاه ماه ناپیدا شد به وسیله زهره راه را پیدا کنید هنگامی که زهره ناپیداشد به وسیله دو ستاره فرقدین راه را پیدا کنید، گفته شد: ای رسول خدا! مقصود از خورشید و ماه و زهره و فرقدان چیست؟ فرمود: خورشید منم، و ماه علی است، زهره فاطمه و فرقدان حسن و حسین علیهمالسلام میباشند. (43)
آیه «فتلقی آدم من ربه»
فَتَلَقَّى آَدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ (44)
از ابن عباس روایت شده است که از رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره کلماتی که آدم از پروردگارش دریافت نمود و خداوند توبه او را پذیرفت پرسیدم، فرمود: از خداوند به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین درخواست کرد که توبه او را بپذیرد و خداوند هم پذیرفت. (45)
آیه «اولئک الذین یدعون»…
أُولَئِكَ الَّذِینَ یدْعُونَ یبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِیلَةَ (46)
عکرمه میگوید: آنان پیامبر و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهمالسلام میباشند. (47)
آیه «انی جزیتهم الیوم»…
إِنِّی جَزَیتُهُمُ الْیوْمَ بِمَا صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفَائِزُونَ (48)
عبدالله بن مسعود گوید: یعنی پاداش میدهم آنان را امروز به بهشت به خاطر بردباری و صبر. همانا علی بن ابیطالب و فاطمه و حسن و حسین در دنیا بر دستورات الهی و بر گرسنگی و تهی دستی صبر کردند و به خاطر صبر در مقابل معصیت و بر بلاء و آزمایش خداوند در دنیا، از رستگاران و رهایی یافتگان از حساب میباشند. (49)
آیه مشکات
موسی بن قاسم از علی بن جعفر روایت کرده است که از حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام درباره این آیه پرسیدم:
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّی (50)
فرمود: مقصود از مشکوة فاطمه، و مصباح حسن، و زجاجه حسین است.
«کوکب درّی» فاطمه است که در بین زنان جهانیان ستارهای درخشان بود، …. و مقصود از «نور علی نور»، در وجود حضرت فاطمه امامانی هستند که یکی بعد از دیگری میآیند، خداوند به نورش هر که را بخواهد هدایت میکند، یعنی به ولایت ما هدایت میکند. (51)
آیه امر به نماز
وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیهَا (52)
عبدالله بن حسن از پدرش، از جدش نقل میکند که ابوالحمراء خادم رسول خدا صلی الله علیه و آله گوید: بعد از آنكه این آیه نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله پیش از هر نمازی بر در خانه علی و فاطمه میایستاد و میفرمود: «الصلاة، رحمکم الله انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا». (53)
آیه «و هو الذی خلق»…
**3 وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا (54)
سدی گوید: این آیه درباره حضرت رسول و علی نازل شد که فاطمه را همسر علی نمود و او پسر عمو و همسر دختر آن حضرت است که نسب بود و داماد آن حضرت شد. (55)
آیه «و اجعلنا للمتقین اماما»
وَالَّذِینَ یقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیاتِنَا قُرَّةَ أَعْینٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا (56)
رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرماید به جبرئیل گفتم مقصود از «ازواجنا» چیست و ازواج ما چه کسانی هستند؟
گفت: خدیجه، گفتم: ذریات ما چه کسانی هستند؟
گفت: فاطمه، و مقصود از «نور چشمها» حسن و حسین میباشند، گفتم: «ما را امام متقین قرار بده» مقصود کیست؟
گفت: علی بن ابیطالب. (57)
آیه «کانوا قلیلا من»…
كَانُوا قَلِیلًا مِنَ اللَّیلِ مَا یهْجَعُونَ (58)
عبدالله بن عباس گوید: این آیه در شأن علی بن ابیطالب و حسن و حسین و فاطمه علیهمالسلام نازل شد. (59)
آیه «و الذین امنوا و»…
وَالَّذِینَ آَمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیتُهُمْ بِإِیمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّیتَهُمْ (60)
ابن عباس گوید: این آیه درباره پیامبر و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهمالسلام نازل شده است. (61)
آیه «و یؤثرون علی انفسهم»
وَالَّذِینَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِیمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیهِمْ وَلَا یجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَیؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ یوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (62)
مردی نزد حضرت رسول صلی الله علیه و آله آمده و از گرسنگی خود شکایت کرد، حضرت کسی را به خانه های همسرانش فرستاد، آنان گفتند چیزی جز آب در نزد ما نیست، حضرت فرمود کیست که امشب این مرد را کفایت کند؟ علی علیهالسلام گفت: من ای رسول خدا. علی نزد فاطمه آمده و داستان را به او گفت. حضرت فاطمه پاسخ داد: جز غذای کودکان چیزی نداریم لکن میهمان خود را بر آنان ترجیح داده و به او خواهیم داد، علی علیهالسلام گفت: کودکان را میخوابانم و چراغ را به خاطر میهمان خاموش میکنم، این کار را انجام داد و میهمان به استراحت پرداخت، صبح آن روز این آیه در شأن آنان نازل شد: «و یوثرون علی انفسهم» (63).
ابن عباس در ذیل این آیه شریفه گوید: که درباره علی و فاطمه و حسن و حسین علیهمالسلام نازل شده است. (64)
فاطمه سلام الله علیها صاحب ارحام پیامبر
«وَاتَّقُوا اللَّهَ الَذّی تَساءَلُونَ بِهِ وَالْاَرْحامَ» (65)
«از خدایی بپرهیزید که (همگی به عظمت او معترفید و) هنگامی که چیزی از یکدیگر میخواهید، نام او را میبرید. (ونیز) از (قطع رابطه با) خویشاوندان خود، پرهیز کنید. زیرا خداوند مراقب شماست.»
«رحم» عبارت از همان جهت وحدتی است که بین خویشان و نزدیکان برقرار میباشد، و منشأ آن هم این است که هستی آنها، از یک پدر و مادر و یا از یکی از آن دو ریشه میگیرد، و این یک جهت واقعی است که بین خویشاوندان جاری است، ولذا از نظر صورت و سیرت و هم از نظر جسم و روح آثاری حقیقی و غیر قابل انکار بر آن مترتب است و اگرچه گاهی عوامل مخالفی یافت میشود که اثر خویشاوندی را تضعیف کرده یا از جهتی هم تا سر حد عدم از بین میبرد، ولی هیچگاه این آثار به کلی و صددرصد از بین نمیرود، در هر حال خویشاوندی از نیرومندترین وسایل سازگاری طبیعی بین افراد یک خانواده است، و استعداد آن در به هم پیوست نمودن افراد خانواده فوق العاده شدید میباشد و لذا اثر نیکی که در بین خویشاوندان به جای میگذارد، به مراتب بیشتر از اثری است که در بین سایرین باقی میگذارد، و همین طور بدی در مورد نزدیکان، بیش از بدی در مورد بیگانگان اثر میگذارد (66)
پس قهری است که در این آیه به صله رحم تأکید شود در همین رابطه حدیثی از طریق اهل سنت رسیده است که ابن عباس میگوید:
«این آیه در شأن رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و اهل بیت او که صاحب ارحام او هستند نازل شده است هر سبب و نسبی در روز قیامت قطع خواهد شد مگر سبب و نسب رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله»
هر کس به رسول اکرم اقتدا کند و ارتباطش را با اهل بیت وی قوی گرداند، این رشته اتصال در قیامت به سود او تمام خواهد شد.
فاطمه سلام الله علیها شاخه درخت طیبه
«اَلَمْ تَرَ کَیفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیبةً کَشَجَرَةٍ طَیبةٍ اَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السّماء تُؤتی اُکُلَهاَ کُلَّ حینٍ بِاذنِ رَبِّها» (67)
«آیا ندیدی چگونه خداوند کلمه طیبه را به درخت پاکیزه ای تشبیه کرده که ریشه آن (در زمین) ثابت و شاخه آن در آسمان است؟! میوه های خود را هر زمان به اذن پروردگارش میدهد.»
مراد از درخت «طیبه» چیست؟
مفسران تفاسیر گوناگون دارند. بعضی آن را به توحید و بعضی به فرامین الهی و بعضی به ایمان و بعضی به مؤمن و بعضی به روش و برنامه های سازنده و… تفسیر کرده اند. معنای این کلمه وسیع است و ممکن است شامل همه مصادیق آن بشود. در روایتی از اصول کافی، از امام صادق علیهالسلام نقل شده است که: پیامبر صلی اللَّه علیه و آله ریشه این درخت است و امیرمؤمنان علی علیهالسلام شاخه آن و امامانی که از ذریه آنها هستند. شاخه های کوچکتر، و علم امامان میوه این درخت است. (68)
در روایتی دیگر كه از طریق اهل سنت رسیده، آمده است که کسی از امام باقر علیهالسلام سؤال کرد:
منظور از این درخت طیب که دارای ریشه ای ثابت است چیست؟
حضرت فرمودند: مراد از درخت، پیامبر صلی اللَّه علیه و آله است و شاخه آن علی علیهالسلام است و میوه های آن حسن و حسین علیهالسلام هستند و فاطمه شاخه کوچک آن است و شاخه های کوچکتر از آن، فرزندان فاطمه و برگهای آن، شیعیان و دوستان اهل بیت علیهمالسلام میباشند (69)
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: من شجره هستم و فاطمه شاخه آن، علی عامل باروری آن و حسن و حسین میوه، و دوستداران آنان از امتم برگهای آن درخت میباشند و سپس فرمود: سوگند به آن کسی که مرا به راستی برگزید آنان در بهشت جاودان میباشند. (70)
و نیز آن حضرت فرمود: من شجره و علی شاخه و فاطمه عامل باروری و حسن و حسین میوه و شیعیان ما برگ های آن میباشند و هر گاه که درخت میروید برگ هایش فرود میریزند. (71)
خانه فاطمه سلام الله علیها برترین خانه ها
«فِی بُیوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیذْكَرَ فِیهَا اسْمُهُ یسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآَصَالِ»؛(72)
(«این چراغ پر فروغ) در خانه هایی قرار دارد که خداوند اذن فرموده، دیوارهای آن را بالا برند (تا از دستبرد شیاطین و هوسرانان در امان باشد) خانه هایی که نام خدا در آنها برده میشود، و صبح و شام در آنها تسبیح او میگویند»
منظور از این «بیوت» (خانهها) چیست؟
شاید بتوان پاسخ آن را از ویژگیهایی که در ذیل آیه برای آن ذکر شده است، روشن کرد. آنجا که میگوید: در این خانه ها هر صبح و شام تسبیح خدا میگویند.
مردانی که نه تجارت آنها را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و ادای زکات بازمیدارد و نه خرید و فروش آنها از روزی میترساند که دلها و دیده ها در آن دگرگون و زیر و رو میشود.
این ویژگیها نشان میدهد که این خانه ها، همان مراکزی است که به فرمان پروردگار استحکام یافته و مرکز یاد خدا است، مساجد، معابد، خانههای انبیاء و اولیا، مخصوصاً خانه پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و خانه علی و فاطمه علیهماالسلام از مصادیق بارز آنهاست.
سیوطی در تفسیر در المنثور میگوید:
ابن مردویه از انس بن مالک و بریده اسلمی روایت نموده است که: نبی مکرم اسلام صلی اللَّه علیه و آله آیه «فی بیوت اذن اللَّه…» را تلاوت فرمودند که میفرماید: در خانههائی خداوند اجازه فرمود که بلند مرتبه و رفیع گردیده شود، و در آنها اسم خداوند برده شود.
شخصی بپا خاست و پرسید: ای پیامبر خدا این خانهها چگونه خانههائی بوده و از آن چه کسانی میباشند؟
حضرت فرمود: این خانهها از آن انبیاء میباشند.
سپس ابوبکر برخاست و از آن حضرت پرسید: آیا این خانه نیز از جمله آن خانه ها میباشد؟ و اشاره به خانه علی بن ابی طالب و فاطمه نمود.
حضرت فرمود: آری این خانه از برترین آن خانهها میباشد. (73)
خانه فاطمه مرکز عبادت خدا بود، آن چنان خدا را عبادت میکرد که دیگران توان آن را نداشتند. امام حسن مجتبی علیهالسلام میفرمودند: در دنیا کسی عابدتر از حضرت فاطمه علیهاالسلام نبود. آنقدر به عبادت میایستاد تا پاهایش ورم میکرد (74) و در جای دیگری فرمودند: در شب جمعه ای مادرم فاطمه علیهاالسلام را دیدم که در محراب عبادت ایستاده است و تا سپیده صبح، دائم در رکوع و سجود بود، و میشنیدم که برای مؤمنین و مؤمنات دعا مینمود و نام آنها را میبرد و برای آنها دعا میکرد، ولی برای خود هیچ دعایی نمینمود (75) و در حدیثی دیگر میخوانیم: فاطمه علیهاالسلام در حال نماز از شدت ترس نفسش به شماره میافتاد. (76)
آیه «و لسوف یعطیك»…
وَلَسَوْفَ یعْطِیكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى؛ (77)
«وهر آینه به زودی عطا نماید تو را پروردگارت تا خشنود شوی.»
ثعلبی از حضرت امام صادق علیهالسلام روایت کرده است:
روزی حضرت رسول صلی الله علیه وآله به خانه فاطمه علیهاالسلام رفتند، فاطمه را در حالی مشاهده کرد که جامه ای از جل های شتر پوشیده و با دست های خود آسیاب را میگردانید و در حین کار فرزند خود را نیز شیر میداد.
رسول اکرم صلی الله علیه وآله وقتی که این حالت را از دختر دید متأثر شد، اشک از دیدههای مبارکش جاری شد و فرمود: ای دختر گرامی! تلخیهای دنیا را به خاطر حلاوتهای آخرت تحمل کن. پس فاطمه علیهاالسلام عرض کرد: یا رسول الله! حمد میکنم خدا را بر نعمتهای او و شکر میکنم خدا را بر کرامتهای او. در این هنگام جبرئیل نازل شد و آیه: «و لسوف یعطیک ربک فترضی»،
را از طرف خداوند فرود آورد. (78)
جابر بن عبداللَّه انصاری گوید: پیامبر صلی اللَّه علیه و آله بر فاطمه وارد شد در حالی که او عبایی از پوست شتر داشت و جو آرد میکرد. اشک بر دیدگان پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم نشست و فرمود: ای فاطمه! بر تلخی دنیا شکیبا باش، به خاطر شیرینی آخرت. و سپس خداوند این آیه را نازل کرد. (79)
پینوشت:
(1) شوری، آیه 23.
(2) تفسیر کشاف، ج 4، ص 225.
(3) احزاب، آیه 33.
(4) الدر المنثور، ج 5، ص 199؛ الفصول المهمة، ص 8؛ ینابیع المودة، ص 108، 260 و 193؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 121 و 168.
(5) طه، آیه 132.
(6) شواهد التنزیل، ج 2، ص 28، 51- 50؛ کفایة الطالب، ص 376؛ ینابیع المودة، ص 260؛ نور الابصار، ص 112.
(7) شواهد التنزیل، ج 2، ص 50؛ ینابیع المودة، ص 260.
(8) تفسیر فخر رازی جزء ششم، ص 873
(9) اصابه، ابن حجر عسقلانی جزء چهارم، ص 407
(10) در المنثور سیوطی، جزء پنجم، ص 169
(11) تلخیص ذهبی جزء سوم، ص 146
(12) جزء سوم، ص 259
(13) آل عمران، آیه 53.
(14) آل عمران، آیه 54.
(115) کشف الغمة، ج 1، ص 425- 426؛ منتهی الآمال، ص 114- 117 و 176- 177 و نیز در صحیح مسلم، و مسند احمد بن حنبل، تفسیر زمخشری و در بسیاری دیگر از تألیفات علمای اهل تسنن و تشیع و در اکثر تفاسیر قرآن موضوع مباهله و این فضیلت ذکر شده است.
(16) تفسیر فخر رازی، ج 8، ص 85.
(17) صحیح مسلم، ج 7، ص 120.
(18) مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 185.
(19) تفسیر طبری، ج 3.
(20) مستدرک، ج 3، ص 150 و تلخیص شمس الدین الذهبی.
(21) تفسیر کشاف، ج 1، ص 193 و تذکره سبط ابن جوزی.
(22) البحر المحیط، ج 2، ص 479.
(23) الدر المنثور، ج دوم، ص 37 و 30.
(24) تفسیر روح المعانی، ج 3، ص 167.
(25) الجواهر فی التفسیر القرآن الکریم، ج 1، جزء دوم، ص 126 و 127.
(26) تفسیر کشاف، ج 3، ص 297؛ مجمع البیان، ج 10، ص 404.
(27) سوره انسان، آیات 1 تا 22.
(28) تفسیر صافی، ج 5، ص 109.
(29) کشف الیقین، ص 400.
(30) منهج الصادقین، ج 9، ص 122.
(31) بحارالانوار، ج 43، ص 32.
(32) مجمع البیان، ج 9، ص 201؛ دلائل الصدق، ج 2، ص 204؛ شواهد التنزیل، ج 2، ص 284، ح 918 و 919؛ مناقب، ج 3، ص 319.
(33) الرحمن، آیه 19.
(34) الرحمن، آیه 20.
(35) الرحمن، آیه 22.
(36) قرب الاسناد، ص 58، ح 160؛ بحار الانوار، ج 43، ص 81 ، ح 1؛ عوالم، ج 11، ص 217، ح 2.
(37) تفسیر نمونه، ج 23، ص 133 نقل از تفسیر قمی، ج 2، ص 344.
(38) تذکره سبط ابن جوزی، ص 245.
(39) مقتل خوارزمی، ص 112.
(40) الدر المنثور، ج 6، مناقب مرتضوی، ص 70.
(41) ینابیع المودة، ص 118.
(42) فاتحه، آیه 6.
(43) شواهد التنزیل، ج 2، ص 288.
(44) بقره، آیه 37.
(45) كشف الغمة، ج 1، ص 465؛ العمدة، ص 379.
(46) اسراء، آیه 57.
(47) شواهد التنزیل، ج 1، ص 446.
(48) مؤمنون، آیه 111.
(49) شواهد التنزیل، ج 1، ص 531.
(50) نور، آیه 35.
(51) العمدة، ص 356.
(52) طه، آیه 132.
(53) شواهد التنزیل، ج 1، ص 497.
(54) فرقان، آیه 54.
(55) شواهد التنزیل، ج 1، ص 538.
(56) فرقان، آیه 74.
(57) شواهد التنزیل، ج 1، ص 539 .
(58) ذاریات، آیه 17.
(59) شواهد التنزیل، ج 2، ص 268.
(60) طور، آیه 21.
(61) شواهد التنزیل، ج 2، ص 270.
(62) حشر، آیه 9.
(63) شواهد التنزیل، ج 2، ص 331.
(64) شواهد التنزیل، ج 2، ص 332.
(65) نساء، آیه ۱.
(66) المیزان، ج 4، ذیل آیه نخست از سوره نساء.
(67) ابراهیم، آیات 24 ـ 25.
(68) كافی، ج 1، ص 428.
(69) شواهد التنزیل، ج 1، ص 406.
(70) شواهد التنزیل، ج 1، ص 408.
(71) شواهد التنزیل، ج 1، ص 408.
(72) نور، آیه 36.
(73) الدرّ المنثور، ج 6، ص 203؛ روح المعانی، ج 18، ص 15۷؛ شواهد التنزیل، ج 1، ص 533.
(74) بحارالانوار، ج 43، ص 61.
(75) علل الشرایع، ج 1، ص 173.
(76) بحارالانوار، ج 85، ص 258.
(77) ضحی، آیه 5.
(78) بحارالانوار، ج 43، ص 85.
(79) شواهد التنزیل، ج 2، ص 445.