اشعار
اشعار به هنگام بازی با كودكان دلبند
از حضرت زهرا علیهاالسلام حکایت شده که کودکش حسن علیهالسلام را به هوا بلند میکرد و به هنگام بازی با او میگفت:
اشبه اباک یا حسن
و اخلع عن الحق الرسن
و اعبد الها ذامنن
و لا توالی ذا الاحن
به پدرت شباهت داشته باش ای حسن و ریسمان از حق باز کن.
و خداوند دارای نعمتها را پرستش کن و کینهتوز را به دوستی مگیر.
و به حسین علیهالسلام میگفت:
انت شبیه بأبی
لست شبیها بعلی (1)
تو به پدرم شباهت داری و شبیه به علی نیستی.
در ستایش همسر
حضرت زهرا علیهاالسلام در لحظههای آغازین زندگی، لب به ستایش شوهر نمونه اش گشود و به شناساندن آن بزرگمرد پرداخت و فرمود:
اضحی الفخار لنا و عز شامخ
و لقد سمونا فی بنی عدنان
نلت العلا و علوت فی کل الوری
و تقاصرت عن مجدک الثقلان
اعنی علیا خیر من وطا الثری
ذا المجد و الإفضال و الإحسان
فله المکارم و المعالی و الحبا
ما ناحت الاطیار فی الاغصان
افتخار و عزت والا، از آن ما شد و ما در میان فرزندان «عدنان» سربلند شدیم.
تو به بزرگی و برتری رسیدی و از همه آفریدهها والاتر شدی و جن و انس از عظمت تو عقب ماندند.
منظورم «علی» است، بهترین کسی که گام بر خاک نهاده است، بزرگوار و دارای احسان و نیکی.
والاییهای اخلاقی و بزرگیها از آن اوست، تا آنگاه که مرغان بر شاخهها به ترنم مشغولند. (2)
در كمك به نیازمند
روزی گرسنهای درب منزل امام علی علیهالسلام را کوبید و تقاضای کمک کرد. امام علی علیهالسلام در قالب شعری زیبا، نیازمندی آن گرسنه بینوا را به حضرت زهرا علیهاالسلام بازگو فرمود، اگر امکان دارد، کمک مناسبی شود، حضرت زهرا علیهاالسلام با شعر، چنین پاسخ داد:
امرک سمع یابن عم و طاعة
ما بی من لوم و لا وضاعة
اطعمه و لا ابالی الساعة
ارجو اذا اشبعت من مجاعة
فرمان تو را ای پسر عمو بی درنگ اطاعت خواهم کرد، از طرف من تو را این پیشنهاد نه سرزنش و نه ملامتی خواهد بود.
هم اکنون این گرسنه را طعام میدهم و به یاد آینده خویش نخواهم افتاد و آرزو دارم با شکم گرسنه در راه خدا ایثار کنم.
پس از آن که امام بار دیگر تأکید در اطعام گرسنه فرمود، پاسخ داد:
فسوف اعطیه و لا ابالی
و اؤثر الله علی عیالی
امسوا جیاعا و هم اشبالی
اصغرهم یقتل فی القتال
بکربلاء یقتل باغتیال
لقاتلیه الویل مع وبال
یهوی به النار الی سفال
کبوله زادت علی الاکبال
به زودی به این گرسنه طعام خواهم بخشید و از گرسنگی خودم باکی ندارم. برای خدا او را بر فرزندان (گرسنه ام) مقدم میدارم.
فرزندانم دیشب را گرسنه به روز آوردند، فرزندانی که کوچکترین آنان «حسین» در میدان جنگ کشته خواهد شد.
در کربلا فرزندم را با حیله و تزویر شهید میکنند وای بر قاتلان او که عذاب دردناک و پستی و خواری بر آنان باد.
آنها که با این جنایت به درجات پست آتش جهنم راه مییابند، هر لحظه بر سقوط و خواری آنها افزوده میشود.
امام در برابر ایثارگری حضرت زهرا علیهاالسلام او را ستود و تشکر کرد، پاسخ شنید:
لم یبق مما کان غیر صاع
قد دبرت کفی مع الذراع
شبلای و الله هما جیاع
یا رب لا تترکهما ضیاع
ابوهما للخیر ذواصطناع
عبل الذراعین طویل الباع
و ما علی راسی من قناع
الا عبا نسجتها بصاع
از آنچه در خانه ذخیره کرده بودم، جز به مقدار یک پیمانه باقی نمانده است. در حالی که دست من «با آرد کردن گندم و گرداندن آسیاب دستی» مجروح گردیده است.
به خدا سوگند، فرزندانم هم اکنون گرسنهاند. خدایا! آنها را به حال خود وانگذار، که از دست بروند.
پدرشان علی علیهالسلام در سخاوت و خوبیها بی نظیر است، و آن چه دارد و به دست میآورد با دستان بخشنده اش به دیگران میبخشد.
همه غذای موجود خانه را در حالی به گرسنه میدهم که مقنعه و چادر مناسبی بر سر ندارم مگر عبای (کهنهای) که خودم بافته ام و (از فراوانی وصله)اکنون در حال از بین رفتن است (3).
اشعار حضرت زهرا (س) در فراق پدر
اذا مات یوماً میت قل ذکره
و ذکر ابی مذمات والله ازید
تذکرت لما فرق الموت بیننا
فعزیت نفسی بالنبی محمد
فقلت له: ان الممات سبیلنا
و من لم یمت فی یومه مات فی غد (4)
زمانی که کسی میمیرد، یاد او در خاطرهها کم رنگ میشود. به خدا سوگند! یاد پدرم از هنگامی که درگذشت، افزون تر گشته است.
به یاد آوردم زمانی که مرگ میان ما جدایی افکند، پس نفس خود را به پیامبر خدا تسلیت دادم.
و به او گفتم: مردن راه ماست و اگر کسی امروز نمیرد، در دیگر روز به یقین جان خواهد داد.
قل للمغیب تحت اطباق الثری
ان کنت تسمع صرختی و ندائیا
صبت علی مصائب لو انها
صبت علی الایام صرن لیالیا
قد کنت ذات حمی بظل محمد
لا اخشی من ضمیم و کان جمالیا
فالیوم اخشع للذلیل واتقی
ضمیمی وادفع ظالمی بردائیا
فاذا بکت قمریة فی لیلها
شجنا علی غصن بکیت صباحیا
فلاجعلن الحزن بعدک مونسی
و لاجعلن الدمع فیک وشاحیا
ماذا علی من شم تربة احمد
ان لا یشم مدی الزمان غوالیا (5)
به غایبی که در زیر طبقات خاک پنهان است بگو: آیا صدای ناله و فریاد مرا میشنوی؟
مصیبتهایی بر من باریدن گرفت که اگر بر روزها میبارید، روزها چون شب تار میشد.
من در سایه حمایت محمد صلی الله علیه و آله به سر میبردم و از هیچ دشمنی و کینه ای واهمه نداشتم و او جمال و جلوه من بود.
اما امروز در مقابل فرومایگان خاضعم و بیم آن دارم که به من تعدی شود که در این صورت ظالم را با ردای خود خواهم راند.
اگر قمری بر شاخه ای شب هنگام بگرید، من صبحگاهان میگریم.
بعد از تو حزن و اندوه را همدم خود و اشک را اسلحه خود قرار خواهم داد.
چه پروا آن را که خاک مزار احمد صلی الله علیه و آله را بوییده، در تمام زندگی هیچ عطری را نبوید.
اغبر آفاق السماء و کورت
شمس النهار و اظلم العصران
والارض من بعد النبی کئیبة
اسفا علیه کثیرة الرجفان
فلیبکه شرق البلاد و غربها
ولیبکه مضر و کل یمان
ولیبکه الطور المعظم جوه
والبیت ذوالاستار و الارکان
یا خاتم الرسل المبارک ضوءه
صلی علیک منزل القرآن
افقهای دور دست آسمانها غبارآلود شد و خورشید گرفت و صبح و عصرمان هر دو تاریک گشت.
و زمین پس از پیامبر اندوهناک است و به نشانه تأسف بر او، سخت بر خود میلرزد.
شرق و غرب عالم باید در غم فقدان پیامبر بگریند و قبیله مضر و تمامی اهل یمن سزاوار است بر او بگریند.
سزاوار است که آسمان، کوه سر به فلک کشیده طور و خانه خدا که دارای پردهها و رکنهاست بر رسول خدا بگریند.
ای خاتم پیامبران! که روشنایی تو مبارک است، درود خدای فرستنده قرآن، بر تو باد!
«ثم اخذت قبضة من تراب القبر فجعلتها علی عینیها و وجهها ثم انشات تقول»:
ماذا علی من شم تربة احمد
ان لا یشم مدی الزمان غوالیا
صبت علی مصائب لو انها
صبت علی الایام صرن لیالیا (6)
آن گاه حضرت دست برد، مقداری از خاک قبر را برداشته، بر چشم و روی خود نهاد و این چنین سرود:
چه پروا آن را که خاک مزار احمد صلی الله علیه و آله را بوییده که در تمام زندگی هیچ عطری را نبوید.
مصیبتهایی بر من باریدن گرفت که اگر بر روزها میبارید، روزها چون شب تار میشد.
قل صبری و بان عنی عزائی
بعد فقدی لخاتم الانبیاء
عین یا عین اسکبی الدمع سحا
ویک لا تبخلی بفیض الدماء
یا رسولالاله یا خیرة الله
و کهف الایتام والضعفاء
قد بکتک الجبال والوحش جمعا
والطیر والارض بعد بکی السماء
و بکاک الحجون والرکن والمشعر
یا سیدی مع البطحاء
و بکاک محراب والدرس
للقرآن فی الصبح معلنا والمساء
و بکاک الاسلام اذ صار فی
الناس غریبا من سائر الغرباء
لو تری المنبر الذی کنت تعلوه
علاه الظلام بعد الضیاء
یا الهی عجل وفاتی سریعا
فلقد تنغصت الحیاة یا مولائی (7)
بعد از آن که خاتم پیامبران را از دست دادم، بردباری از کف دادم و خاطرم تسلا نمییابد.
چشم، ای چشم! سرشک از دیدگان ببار. وای بر تو اگر از خون گریستن بخل ورزی.
ای رسول خدا! ای بهترین برگزیده حق! ای پناهگاه یتیمان و ضعیفان!
کوهها و حیوانات، پرندگان و زمین در پس گریستن آسمانها بر تو گریستند.
ای سرور من! حجون و رکن و مشعر و سرزمین بطحاء بر تو گریستند.
محراب و محل درس قرآن، صبحگاه و شامگاه آشکارا بر تو گریستند.
و اسلام آنجا که در میان مردم، غریب هم چون دیگر غریبان شد، بر تو گریست.
اگر منبری را که از آن بالا میرفتی نظاره کنی، خواهی دید که پس از روشنایی، تاریکی بر آن مستولی گردیده است.
بارالها! سرورا! مرگم را زود برسان. همانا زندگی دنیا تیره و ناگوار شده است.
غمگنانه
بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله حضرت زهراء در رثاء آن حضرت این اشعار را سرود:
یا ابتاه اجاب ربا دعاه
یا ابتاه، من جنة الفردوس ماواه
یا ابتاه الی جبرئیل ننعاه
آه ای پدری که دعوت پروردگار را لبیک گفتی!
آه ای پدری که فردوس برین جایگاه توست
پدر (پس از تو) با جبرئیل (باید) درد دل نماییم. (8)
شكوه از فراق
از جمله اشعاری که به حضرت زهرا در مرثیه پدر بزرگوارش نسبت داده شده این شعر است:
نفسی علی زفراتها محبوسة
یا لیتها خرجت مع الزفرات
لا خیر بعدک فی الحیاة و انما
ابکی مخافة ان تطول حیاتی (9)
جان من بر ناله هایش زندانی است ای کاش به همراه آه و نالهها بیرون میرفت.
بعد از تو خیری در زندگی نیست و از ترس طولانی شدن زندگانیم میترسم.
و نیز فرموده است:
اذا اشتد شوقی زرت قبرک باکیا
انوح و اشکو لا اراک مجاوبی
فیا ساکن الغبراء علمتنی البکاء
و ذکرک انسانی جمیع المصائب
فان کنت عنی فی التراب مغیبا
فما کنت عن قلبی الحزین بغائب (10)
در آن هنگام که شوقم به دیدار تو شدت میگیرد قبر تو را با گریه زیارت میکنم، نوحه سرایی کرده و از اینکه تو را پاسخ گوی خود نمیبینم شکوه میکنم.
ای ساکن خاک! تو گریه را به من آموختی و یاد تو تمام مصیبتها را از یادم برده است.
اگر چه تو در زیر خاک از من پنهانی، ولی از قلب محزون من پوشیده نیستی.
پس از تو….
حضرت زهرا علیهاالسلام در رثای پدر چنین سرود:
قد کان بعدک انباء و هنبثة
لو کنت شاهدها لم یکبر الخطب
انا فقدناک فقد الارض وابلها
و اختل قومک فاشهدهم فقد نکبوا
و کل اهل له قربی و منزلة
عند الاله علی الادنین مقترب
ابدت رجال لنا نجوی صدورهم
لما مضیت و حالت دونک الترب
تجهمتنا رجال و استخف بنا
لما فقدت و کل الارض مغتصب
و کنت بدرا و نورا یستضاء به
علیک تنزل من ذی العزة الکتب
و کان جبریل بالایات یؤنسنا
فقد فقدت فکل الخیر محتجب
فلیت قبلک کان الموت صادفنا
لما مضیت و حالت دونک الحجب
انا رزئنا بما لم یرز ذو شجن
من البریة لا عجم و لا عرب
سیعلم المتولی الظلم حامتنا
یوم القیامة انی سوف ینقلب
فسوف نبکیک ما عشنا و ما بقیت
منا العیون بتهمال لها سکب
و قد زرئنا به محضا خلیفته
صافی الضرآئب و الاعراق و النسب
فانت خیر عباد الله کلهم
و اصدق الناس حیث الصدق و الکذب
و کان جبریل روح القدس زائرنا
فغاب عنا فکل الخیر محتجب
ضاقت علی بلاد بعد ما رحبت
و سیم سبطاک خسفا فیه لی نصب
بعد از تو خبرها و مسائل مختلف و بلاهای در هم پیچیدهای پیش آمد که اگر تو میبودی آن چنان بزرگ جلوه نمیکرد.
ما تو را از دست دادیم، مانند سرزمینی که از باران محروم شود، و قوم تو مختل ماند بیا ببین آنها را که (چگونه) از راه منحرف شدند.
هر خاندانی که برای او نزد خدا قرب و منزلتی بود، نزد بیگانگان هم محترم بود (غیر از ما که حرمت ما را در هم شکستند).
مردانی چند از امت تو همین که رفتی و پرده خاک میان ما و تو فاصله انداخت اسرار سینهها را آشکار کردند.
همین که تو رفتی، مردانی دیگر به ما روترش کردند و ما را کوچک شمردند و زمینهای ما غصب شد.
پدر! تو ماه شب چهارده ما و چراغ روشن زندگانی (ما) بودی و از جانب پروردگار بر تو فرامینی نازل میشد.
جبرئیل با آیات قرآنی، مونس ما بود، ولی وقتی تو رفتی، همه خیرها پوشیده گردید.
ای کاش که پیش از تو مرده بودیم. آنگاه که از میان ما رفتی و خاک ترا در زیر خود پنهان کرد (و پرده و حجابها بین ما فاصله انداخت).
به راستی ما بلادیدگان به مصیبتی گرفتار شدیم که هیچ بلا دیده ای نه در عجم و نه در عرب آن چنان مبتلا نگشته است.
آن کس که به ستم کردن بر قبیله ما دست زده باشد روز قیامت خواهد دانست که به کجا خواهد رفت!
تا زنده ایم و چشم داریم، بر تو اشک میریزیم و مثل ابر بهار بر تو میگرییم.
ما به رفتن کسی مصیبت زده ایم که خلقت او بیآلایش، اخلاق او بیغل و غش، ریشه و تبار او، والا و نسب او سرآمد انساب است.
پس تو (ای پدر!) بهترین بندگان و در هنگام سخن گفتن راستگوترین مردم بودی.
جبرئیل امین، تا زنده بودی زیارت ما را ترک نمیکرد و چون رفتی سایه از ما برگرفت و هر خیری از ما رو پوشانده است.
بعد از تو دنیا بر من تنگ شد، پس از آن که گشاده بود و به دو نوهات ستمی روا داشته شد که برای من درد و رنج فراوان دارد. (11)
با یاد پیامبر (ص)
اذا مات یوما میت قل ذکره
و ذکر ابی مذ مات و الله ازید
تامل اذا الاحزان فیک تکاثرت
اعاش رسول الله ام ضمه القبر؟
هر کس که بمیرد یادش کم میگردد، بجز پدرم رسول الله که هر روز یاد او فزونی میگیرد.
بیندیش، هنگامی که غم و اندوه در جانت فراوان میگردد آیا رسول خدا زنده است یا خاک قبر، او را از یادها برده است. (12).
اندوه پیوسته
فراقک اعظم الاشیاء عندی
و فقدک فاطم ادهی النکول
سابکی حسرة و انوح شجوا
علی خل مضی اسناسبیلی
الا یا عین جودی و اسعدینی
فحزنی دائم ابکی خلیلی
جداییات پیش من سنگین ترین چیزهاست و از دست دادنت، سنگین ترین بند است.
از روی حسرت و اندوه، گریه و نوحه خواهم کرد، بر آن محبوبی که رفت و راهم را روشن ساخت.
الا! ای دیده! یاریم کن (تا بگریم) چرا که اندوهم پیوسته است و بر دوستم میگریم. (13).
اشك پایدار
پس از دفن پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله، یگانه دخت رسول خدا صلی الله علیه و آله در کنار قبر پدر از اندوه جانکاه، پایدار سخن گفت و فرمود:
امسی بخدی للدموع رسوم
اسفا علیک و فی الفؤاد کلوم
و الصبر یحسن فی المواطن کلها
الا علیک فإنه معدوم
لا عتب فی حزنی علیک لو انه
کان البکاء لمقلتی یدوم
در اندوه سوگ تو، بخاطر اشک فراوان بر چهرهام نشانه و بر قلبم جراحت است. ای وای از مرگ تو!
شکیبایی در هر جا شایسته است، مگر بر تو که صبری نیست.
بر اندوه من در سوگ تو ملامتی نیست، اگر گریه بر مردمک چشمم تداوم مییافت. (14).
بی قرارترین
ورقة بن عبدالله ازدی از حضرت فضه نقل میکند که فاطمه زهرا علیهاالسلام روزی بر سر قبر پدر اندوهگین نشست، و این گونه نوحه سر داد:
ان حزنی علیک حزن جدید
و فؤادی و الله صب عتید
کل یوم یزید فیه شجونی
و اکتئابی علیک لیس یبید
جل خطبی فبان عنی عزائی
فبکائی فی کل وقت جدید
ان قلبا علیک یالف صبرا
او عزاء فإنه لجلید
اندوه من (پیوسته) بر تو تازه است، و قلب من به خدا سوگند عاشقی سرسخت است.
هر روز حزن و اندوه من (بر پدرم) تازه میشود و نیاز من برای تو هرگز از بین نمیرود.
فاجعه از دست دادنت بسی بزرگ است و سوگواریام آشکار گشته (و تسلی و بردباری از من دور شده) پس گریه ام هر دم تازه است.
دلی که در عزا و مصیبت تو صبور باشد، یا تسلیت پذیرد، همانا بسیار شکیبا و پر طاقت است. (15).
سیاهی چشمم….
کنت السواد لمقلتی
یبکی علیک الناظر
من شاء بعدک فلیمت
فعلیک کنت احاذر
و:
نعت نفسک الدنیا الینا و اسرعت
و نادت الاجد الرحیل و ودعت (16)
سیاهی چشمم بودی، که هر بینندهای بر تو میگرید.
اگر کسی میخواست که بعد تو بمیرد، بر تو بود که بر نعش او حاضر گردی.
خبر مرگ تو را دنیا به ما داد و در دادن آن تعجیل نمود. دنیا تو را ندا در داد که ای آماده کوچیدن و وداع گفتن باش.
چلچراغ خاموش
قد کنت لی جبلا الوذ بظله
فالیوم تسلمنی لا جرد ضاح
قد کنت جار حمیتی ما عشت لی
و الیوم من بعدک من یریش جناحی
و اغض من طرف و اعلم انه
قد مات خیر فوارسی و سلاحی
حضرت منیته فاسلمنی العزاء
و تمکنت ریب المنون جیاحی
نشر الغراب عل ریش جناحه
فظللت بین سیوفه و رماح
انی لا عجب من یروح و یغتدی
و الموت بین بکوره و رواح
فالیوم اخضع للذلیل و اتقی
ذلی و ادفع ظالمی بالراح
و اذا بکت قمریة شجنا بها
لیلا علی الغصن بکیت صباحی
فالله صبرنی علی ما حل بی
مات النبی قد انطفی مصباحی (17)
تو برای من کوهی بودی که به سایه سارت پناه میبردم. پس امروز مرا تسلیت ده که درمکانی بی سایهام.
اگر جوانمردیت را از من دریغ میداشتی زندگی برای من وجود نداشت و امروز بعد تو بالهایم پرپر شده است.
و اگر از پهلویم به کنار میرفتی بدان که محافظ و سلاحم از بین میرفت.
مرگش فرا رسید، پس تسلیم اندوه شدم. نیرومندی حوادث روزگار سبب گردید که به کناری بروم.
کلاغ پرهای بالش را بر من گسترانید. همانا سایبان من میان شمشیرها و تیرها جای گرفته است.
من در شگفتم از کسی که در رفت و آمد است و مرگ در کمینگاه نشسته است.
امروز برای پست خاضعم و خواریم بر کنار. ستمکارم را به راحتی دفع میکنم.
خداوند مرا به آنچه که ستم نمود به شکیبایی وادارد. پیامبر وداع گفت و چراغم را خاموش نمود.
به هنگام خاكسپاری پیامبر (ص)
آن هنگام كه پیامبر صلی الله علیه و آله دفن میشد، فاطمه (س) آمد و كنار قبر پیامبر ایستاد و فرمود:
امسی بخدی للدموع رسوم
اسفا عیلک و فی الفؤاد کلوم
و الصبر یحسن فی المواطن کلها
الا علیک فانه معدوم
لا عتب فی حزنی علیک لوانه
کان البکاء لمقلتی یدوم (18)
بر عارضم از سرشک دیدگان نشان است و در قلب زخم و جراحت، که این نشان حکایت از افسوس بر تو دارد.
بردباری پیشه نمودن در همه جا نیکوست؛ مگر درباره تو که معنا ندارد و معدوم است.
در اندوه تو هیچ جای سرزنش نیست؛ زیرا باریدن سرشک از دیدگان مداوم است.
خطاب به رسول خدا (ص)
در پایان خطبه، فاطمه (س) به قبر رسول خدا (ص) رو کرد و خطاب به رسول خدا (ص) گفت:
قَدْ کانَ بَعْدَکَ اَنْباءٌ وَ هَنْبَثَةٌ
لَوْ کُنْتَ شاهِدَها لَمْ تَکْثُرِ الْخَطْبُ
اِنّا فَقَدْناکَ فَقْدَ الْاَرْضِ وابِلَها
وَاخْتَلَّ قَوْمُکَ فَاشْهَدَهُمْ وَ لا تَغِبُ (19)
وَ کُلُّ اَهْلٍ لَهُ قُرْبی وَ مَنْزِلَة
عِنْدَ الْاِلهِ عَلَی الاَدْنِین مُقْتَرَبُ
اَبْدَتْ رِجالٌ لَنا نَجْوی صُدُورِهُمْ
لَمَّا مَضَیتَ وَ حالَتْ دُونَکَ التُّرَبُ
تَجَهَّمَتْنا رِجالٌ وَاسْتُخِفَّ بِنا
اِذْ عِبْتَ عَنّا فَنَحْنُ الْیوْمُ نُعْتَضَبُ
وَ کُنْتَ نُوراً وَ بَدْراً یسْتَضاءُ بِهِ
عَلَیکَ تَنْزِلُ مِنْ ذِی العِزَّةِ الْکُتُبُ
وَ کانَ جِبْریلُ بالْآیاتِ یونِسُنا
فَقَدْ فَقَدْتَ وَ کُلُّ الْخَیرِ مُحْتَجَبُ
فَلَیتَ قَبْلَکَ کانَ الْمَوْتُ حَلَّ بِنا
اَما اُناسٌ فَفازُوا بِالّدِی طَلَبُوا
اِنَّا رُزِینا بِما لَمْ یرزَنْ ذُوشُجُنِ
مِنَ الْبَرِیةِ لا عَجَمٌ وَ لا عَرَبُ
«ای پدر! بعد از تو فتنهها برپا گردید و صداهای گوناگون بلند شد، که اگر تو زنده و ناظر بودی، این همه اختلاف، رخ نمیداد.
تو از میان ما رفتی و حال ما مانند آن زمینی شد که بارانهای نافع از آن بریده شود، و قوم تو نظم را بهم زدند، پس شاهد باش و امور آنان را از نظر دور مکن.
و اهل و خانواده هر پیغمبری یا بزرگی که در پیشگاه خدا دارای قرب و مقام بود، نزد دیگران احترام داشت.
غیر از ما که چند مرد، کینههای سینه خود را آشکار کردند، هنگامی که از میان ما رفتی و در میان خاک پنهان گشتی.
جمعی از مردان، نسبت به ما به چهره گرفته مینگریستند، و مقام ما را سبک شمردند وقتی که از میان ما رفتی، دست ما امروز از همه چیز کوتاه شده است.
تو نور تابان بودی که از آن نور، بهره میگرفتند، تو کسی بودی که از طرف خدای بزرگ، بر تو کتاب آسمانی نازل شد.
و جبرئیل که آیات را نازل میکرد، پیوسته مونس ما بود، رفتی و با رفتن تو همه درهای خیر به روی ما بسته شد.
ای کاش قبل از رحمت تو، مرگ با ما ملاقات میکرد، تو رفتی و جمعی به مراد ناحق خود نائل شدند.
ما با رفتن تو آنچنان مصیبت زده شدیم که در تمام جهان از عرب و عجم، مصیبت هیچ مصیبت زدهای، به شدّت مصیبت ما نمیرسد». (20).
و در کتاب «الدّر النّظیم» آمده: حضرت زهرا (س) سه شعر زیر را به اشعار فوق، متّصل نمود و فرمود:
قَدْ کُنْتُ ذاحِمْیة ما عِشْتَ لِی
اَمْشِی الْبراحَ وَ اَنْتَ کُنْتَ جَناحِی
فَالْیوْمِ اَخْضَعُ لِلذَّلِیل وَ اَتَّقِی
مِنْهُ وَ اَدْفَعُ ظالِمِی بِالرّاحِ
وَ اِذا بَکَتْ قُمْرِیةٌ شَجْناً لَها
لَیلاً عَلی غُصْنٍ بَکَیتُ صَباحِی
«ای پدر بزرگوار، تا تو زنده بودی من حامی و یاور داشتم و با عزّت در میان مردم راه میرفتم، و تو همانند بال و پر برای من بودی!
ولی امروز باید در برابر آن ذلیل، فروتنی کنم و از او بترسم، و آنان را که به من ظلم کردند با دست خود دفع کنم.
در آن هنگام که پرنده قمری از سوز و گداز شب بر شاخه درخت ناله میکند، من صبحگاه از فراق تو میگریم».
شیخ مفید (در کتاب امالی) به سند خود را از حضرت زینب دختر امیر مؤمنان (ع) نقل میکند که فرمود: چون رأی ابوبکر این شد که فدک را از فاطمه (س) بازدارد، و فاطمه (س) از جواب ابوبکر مأیوس شد، کنار قبر رسول خدا (ص) رفت و خود را روی قبر انداخت، و از ظلم قوم، شکوه کرد و آنقدر گریست که خاک قبر رسول خدا (ص) از اشکهای او، تر شد، سپس در پایان ناله جانسوزش، اشعار فوق (قد کان بعدک انباء…) را خواند.
به یاد مرگ
آنگاه که بیاد پرواز ملکوتی خویش افتاد، خطاب به علی علیهالسلام فرمود:
ابکنی ان بکیت یا خیر هاد
و اسبل الدمع فهو یوم الفراق
یا قرین البتول اوصیک بالنسل
فقد اصبحا حلیفا اشتیاق
ابکنی و ابکی للیتامی و لا تنسی
قتیل العدا بطف العراق
فارقوا اصبحوا یتامی حیاری
احلفوا الله فهو یوم الفراق (21)
ای همسر وفا دارم! اگر خواستی گریه کنی بر من گریه کن، ای بهترین راهنما و اشکها را سرازیر کن که امروز روز جدایی است.
ای همدم بتول! وصیت میکنم تو را به فرزندانم، که همدم شوق و محبت شده اند.
بر من و یتیمان (من) گریه کن. فراموش نکن کشته دشمنیها را در سرزمین عراق.
آن جاماندگان در حالی صبح میکنند که یتیمان سرگردان (آن بیابانند)، در حالیکه بخدا سوگند میخورند آن روز، روز جدایی است. (22)
پینوشت:
(1) اهل البیت(توفیق ابوعلم)، ص 276.
(2) نهج الحیاة، محمد دشتی، حدیث 101.
(3) اهل البیت (توفیق ابوعلم)، ص 164- 165؛ السیرة النبویة (زینی دحلان)، ج 3، ص 364.
(4) بحارالانوار، ج 22، ص 523.
(5) مناقب ابنشهر آشوب، ج 1، ص 242؛ نزهة المجالس، ج 2، ص 166؛ العوالم، ج 11، ص 254.
(6) امالی، ص 213 ح 11 ؛ عوالم، ج 11، ص 588 ؛ بحار الانوار، ج 35، ص 238ـ 240.
(7) بحارالانوار، ج 43، ص 177، اهل البیت، ص 162 (به غیر از بیت آخر).
(8) صحیح بخاری، ج 5، ص 15.
(9) احقاق الحق (قاضی نور الله شوشتری)، ج10، ص 435، این دو بیت از قول حضرت علی علیهالسلام بعد از شهادت حضرت زهرا نیز نقل شده است.
(10) بیت الاحزان، ص140.
(11) احقاق الحق، ج 10، ص 433؛ بحارالانوار، ج 43، ص 196؛ الغدیر، ج 7، ص 192 و 79.
(12) ریاحین الشریعه، ج 1، ص 247؛ بحارالانوار، ج 36، ص 353، باب 41.
(13) عوالم، ج 1، ص 491.
(14) عوالم، ج 11، ص 597؛ احقاق الحق، ج 10، ص 483.
(15) بحارالانوار، ج 43، ص 176؛ کوکب الدری، جزء اول، ص 240.
(16) مناقب آل ابیطالب، ج 1، ص 208.
(17) مناقب آل ابیطالب، ج 1، ص 208؛ اهل البیت، ص 162؛ احقاق الحق، ج 19، ص 162.
(18) احقاق الحق، ج 10، ص 483؛ عوالم العلوم، ج 11، ص 456.
(19) کافی، ج 8، ص 375، ح 564؛ وَاخْتَلَّ قَوْمُکَ لَمّا غِبْتَ وَانْقَلَبُوا (کشفالغمّه ج 2 ص 49)
(20) این اشعار در بعضی از نقلها با اندکی اختلاف، ضبط شده است.
(21) ورقة بن عبدالله الازدی عن فضة امة فاطمه علیهاالسلام.
(22) بحارالانوار، ج 43، ص 174 و 178.