• خطبه عقد

پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: یا علی! تو زودتر به مسجد برو من نیز از عقب تو می‌‏آیم، تا در حضور مردم مراسم عقد را برگزار کنیم و خطبه بخوانیم.

علی علیه‌السلام مسرور و خوشحال به جانب مسجد حرکت نمود. ابوبکر و عمر را در بین راه ملاقات کرد، از جریان کار جویا شدند، فرمود: رسول خدا دخترش را به من تزویج کرد، هم اکنون از عقب می‌رسد، تا در حضور جمعیت، مراسم عقد و خطبه خوانی را انجام دهد.

پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله در حالی که صورتش از سرور و شادمانی می‌درخشید به مسجد تشریف برد، و به بلال فرمود: مهاجر و انصار را در مسجد جمع کن. هنگامی که مردم جمع شدند، بر فراز منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: ای مردم! آگاه باشید که جبرئیل بر من نازل شد و از جانب خدا پیام آورد که مراسم عقد ازدواج علی و فاطمه علیهماالسلام در عالم بالا و در حضور فرشتگان برگزار شده و دستور داده که در زمین نیز آن مراسم را انجام دهم، و شما را بر آن گواه بگیرم. سپس نشست و به علی علیه‌السلام فرمود: برخیز و خطبه عقد را بخوان.

علی علیه‌السلام برخاست و فرمود: خدا را بر نعمت‏هایش سپاس می‌‏گویم و شهادت می‌‏دهم که بجز او خدایی نیست. شهادتی که مورد پسند و رضایت او واقع شود. درود بر محمد صلّی اللَّه علیه و آله، درودی که مقام و درجه‌‏اش را بالا برد. ای مردم! خدا ازدواج را برای ما پسندیده و بدان دستور داده است. ازدواج من و فاطمه را خدا مقدر کرده و بدان امر نموده است. ای مردم! رسول خدا فاطمه را به عقد من درآورد و زره‌ام را از بابت مهر قبول کرد. از آن حضرت بپرسید و گواه باشید.

مسلمانان به پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله عرض کردند: یا رسول ‏اللَّه! فاطمه را با علی کابین بسته‌‏ای؟

رسول خدا پاسخ داد: آری.

پس تمام حضار دست به دعا برداشته گفتند: خدا این ازدواج را بر شما مبارک گرداند و در میانتان دوستی و محبت افکند. پس از ختم جلسه، پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله به خانه برگشت، و به زنان دستور داد برای فاطمه مجلس جشن و شادی فراهم کنند. مراسم ازدواج در روز اول یا ششم ذی حجه سال دوم یا سوم هجری انجام گرفت.

  • مدت عقد و عروسی حضرت فاطمه زهرا (س)

بعضی از مورخین، فاصله بین عقد و زفاف را یک ماه و گروهی یک سال نقل کرده‌اند. در این مدت علی و فاطمه علیهاالسلام از روی شرم نام همدیگر را بر زبان جاری نمی‌کردند، تا یک ماه گذشت. یک روز زوجات پیامبر نزد حضرت علی علیه‌السلام رفته و گفتند: چرا در زفاف فاطمه علیهاالسلام تأخیر می‌کنید؟ اگر شرم دارید اجازه دهید ما با پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله در این مورد صحبت کنیم و اجازه عروسی را بگیریم.

علی علیه‌السلام رخصت داد که ایشان با رسول خدا صحبت کنند. چون همه در حضور پیغمبر جمع شدند، اول ام سلمه عرض کرد: یا رسول الله! اگر خدیجه زنده بود خاطرش به زفاف فاطمه علیهاالسلام مسرور می‌شد و چشم فاطمه علیهاالسلام هم به دیدار شوهرش روشن می‌گشت. علی خواستار همسرش است و ما همه در انتظار این شادمانی هستیم.

چون پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله نام خدیجه را شنید اشک در چشمش حلقه زد و فرمود: مانند خدیجه کجاست؟ او بانویی بود که مرا تصدیق کرد آن هنگام که همه مرا تکذیب می‌کردند، او با مالش مرا در دین حق یاری کرد. خداوند به او بشارت داد که در بهشت قصری از زمرد که در آن از همه بلایا مصون است خواهد داشت.

زنان پیامبر عرض کردند: نام خدیجه را به نیکویی نبردیم که باعث ناراحتی شما گردد.

پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: چرا علی خود تقاضای همسرش را نکرد؟

گفتند: حیاء مانع درخواست او شده است.

پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله دستور داد یکی از اتاقها (اتاق ام سلمه) را تمیز و زینت کنند و ام سلمه را مأمور کارهای عروسی و زفاف فاطمه علیهاالسلام کرد و سرانجام عروسی حضرت زهرا علیهاالسلام واقع گشت. (1)

  • پینوشت:

1. کشف الغمة، ج 1، ص 353- 359؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 3؛ ذخائر العقبی؛ تذکرة الخواص؛ دلائل الامامة؛ مناقب خوارزمی، ص 247؛ بحارالانوار، ج 43، ص 92- 145.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا