عمل گرایی در زندگی حضرت زهرا (س)
یکی از پیامهای مؤکّد قرآن پایبندی به آداب و مقررات اسلامی و تأثیرپذیری رفتار از ناحیه دستورات دینی است علاوه بر شرط ایمان و پاکی قلب، تقید و التزام عملی نیز شرط تحقّق کمال ایمان میباشد.
ائمه طاهرین نیز در قول و عمل خود اصرار و پافشاری در رعایت قوانین ظاهری و بالا بردن کمیت و کیفیت اعمال خود و دیگران داشتهاند. در نقطه مقابل دشمنان اهلبیت و فراریان از قرآن، راحت طلبان و آزادی خواهان، تحت تأثیر غرب و سیاست مداران تشنه قدرتی که از راهی بدنبال کسب طرفدار و هواخواه بیشتر بودهاند شرائط ایمان را آسان گرفته و فقط مسلمانی را به حرف و اندیشه و خواستههای قلبی محدود ساختهاند.
در صدر اسلام مکتبی مشخص به نام مرجئهگری مروج و طرفدار این طرز تفکر بود و موفقیتهایی را نیز برای جلب طرفدار بدست آورد.
در این مجال مناسب است به نقل قطعهای از بیانات علامه شهید مطهری در این خصوص بپردازیم.
از جمله آسیبهای قرون اولیه اسلامی، خوار شمردن تأثیر عمل در سعادت انسان است. به عبارت دیگر رجوع از طرز تفکر واقع بینانه به خیالبافانه. انسان اگر به قرآن که سند و مرجع ماست مراجعه بکند و بعد از قرآن، اگر به سنت نبوی و هم چنین سنن قطعیای که از ناحیه ائمه اطهار رسیده است، مثل روایاتی که از ناحیه آنها رسیده است، مراجعه کند، کاملاً به این اصل پی میبرد که اسلام، دین عمل است.
تکیه گاه تعلیم و تربیت اسلامی، عمل است. اسلام، بشر را متوجه این نکته میکند که هر چه هست، عمل است. سرنوشت انسان را عمل او تشکیل میدهد. این یک طرز تفکر واقع بینانه و منطقی با ناموس خلقت است. قرآن کریم چقدر راجع به عمل صحبت کرده باشد خوبست؟ و چقدر تعبیرات رسا و زیبایی در این زمینه دارد، مثل:
“وَ اَنْ لَیسَ لِلْاِنْسانِ اِلّا ما سَعی”.(1) ؛
برای بشر جز آنچه که کوشش کرده نیست. یعنی سعادت بشر در گرو عمل اوست.
“فَمَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیراً یرَهُ وَ مَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یرَهُ”.(2) ؛
هر کس به اندازه یک ذرّه کار خیر اگر بکند، آن کار خیر او از بین نخواهد رفت. به او خواهد رسید و اگر به اندازه وزن یک ذرّه کار بد بکند، از میان نخواهد رفت و به او خواهد رسید.
این تعلیم، یکی از بزرگترین تعلیمات برای حیات یک ملت است. وقتی که ملت فهمید که سرنوشتش به دست خودش است، سرنوشت او را عمل خودش تعیین میکند، آن وقت متوجه عمل و نیروی خودش میشود، متوجه این که هیچ چیز به درد من نمیخورد مگر عمل و نیروی من که صرف فعالیت و سعی میشود. این خودش عامل بزرگی است برای حیات. شما اگر میبینید در صدر اسلام، مسلمین آن قدر جنبش و جوشش داشتند، چون یکی از اصول افکارشان همین بود. آنها این تعلیم را که از سرچشمه گرفته بودند، هنوز منحرف نکرده بودند. فکرشان این بود که هرچه من عمل و سعی میکنم و هر چه میجنبم، (البته عمل یک مسلمان اختصاص به عمل جوارح ندارد، بلکه نیت او هم باید صحیح باشد. ایمانش هم باید صحیح باشد) فقط همین است که به درد من میخورد. و جز این، چیز دیگری نیست. این چقدر به انسان اعتماد به نفس میدهد! چقدر انسان را متکی به نیروی خودش میکند! از جمله تعلیمات اسلامی که در همان صدر اسلام کم و بیش آسیب دید و هر چه گذشت، این آسیب زیادتر شد، (نه تنها اصلاح نشد بلکه زیادتر شد) همین مسئله است.(3) .
پس از ذکر این مقدمه لازم است به زندگی حضرت زهرا علیهاالسلام مراجعه کنیم و از این دیدگاه نگاهی به سیره عملی حضرت داشته باشیم که در مقام عمل با همه افتخارات و کمالات روحی که دارد تا چه حدّ مصّر به عبادت و رعایت اصول و ضوابط است تا آنجا که در مقام حفظ حجاب حتّی از مرد نابینائی خود را میپوشاند و حاضر نیست بوئی از او به مرد نامحرم برسد و این دقت و شدت در عمل نه تنها در زندگی است بلکه برای پس از شهادت هم وصیت میکند بدن او در تابوتی قرار گیرد تا حجم بدن او برای دیگران نمایان نباشد.
در مقام کار در خانه هیچ امتیازی برای خود قائل نیست و مانند یک زن عادی به سختی و مدام کار میکند تا آنجا که دستش از آسیا مجروح و شانه اش از بند مشک اثر میگیرد.
در مقام عبادت آنچنان مشغول عبادت میگردد که از شدت و کثرت عبادت دو پای مبارکش متورم میشود و این همه را اضافه کنید به سفارش اکید پیامبر به حضرت زهرا علیهاالسلام مبنی بر اهل عمل بودن و استقلال رفتاری داشتن. روایت است که پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله رو میکند به یگانه فرزند عزیزش یعنی صدیقه طاهره علیهاالسلام، آن کسی که دربارهاش میگوید “بِضْعَةُ مِنّی”؛ او پاره جگر من است. و میگوید: “یا فاطِمَةُ اِعْمَلی بِنَفْسِکِ”؛ دخترکم خودت برای خودت عمل کن. “اِنِّی لا اُغْنی عَنْکِ شَیئاً”؛ من به درد تو نمیخورم. از انتسابت با من کاری ساخته نیست، تعلیمات مرا بپذیر و دستورات مرا عمل کن، مگو پدرم پیغمبر است. پدرم پیغمبر است، به دردت نمیخورد، به دستور پدرت عمل کردن به دردت میخورد. آن وقت شما زندگی همین حضرت زهرا علیهاالسلام را مطالعه کنید، وقتی مطالعه میکنید میبینید در فکر این انسان کأنّه وجود ندارد که من دختر پیغمبر آخَرُالزَّمان هستم.
حدیث است که وقتی به محراب عبادت میایستاد، بدنش به لرزه درمیآمد، ماهیچههای بدنش میلرزید، از خوف خدا گریه میکرد، شبهای جمعه را تا صبح نمیخوابید عبادت مینمود و میگریست.(4)
پینوشت:
(1) نجم، 39.
(2) زلزال، 8-7.
(3) مجرمین و جرم شناسی در عاشورا، مهدی نیلی پور، ص 43.
(4) حق و باطل، شهید مطهری، ص 109.