زهد و قناعت زهرا (س)
زهد، آزادی است. آزادی از هر آن چه رنگ تعلق به خود گیرد (1) تا آن جا که “دادن”ها و “گرفتن”ها در وجود تو موجی ایجاد نکند. (2)
زهد؛ از امکان کم، برداشت زیاد کردن است. زاهد کسی است که به دنیا قانع نیست، جایگاه بلندتری را طالب است، چون در چشم تیزبین او دنیا مبلغ علمی نیست. همان که قرآن میگوید: “فما متاع الحیوة الدنیا فی الآخرة الا قلیل”. (3) و همان که زهرا علیهاالسلام خود میگوید. “ذهبت للدنیا و جئت للاخرة”. (4) .
زهد اسلام زهد ترک نیست، زهد اخذ است. اگر از یهودی بیشتر تلاش کند از درویش کمتر نگاه میدارد. و دیگران را در درآمد خود سهیم میکند.
زاهد نمیگوید دنیا بد است. که میگوید کم است، باید آن را زیاد کرد. راه آن قدر طولانی است (5) که آه علی علیهالسلام- این مرد راه- را درآورده است. (6) اگر در این راه دراز همه آذوقه و توشه را خودت به تنهایی برداری، از سنگینی، توان رفتنت نیست و در راه میمانی، و اگر کم برداری، راه طولانی است و از ادامه باز میمانی. زاهد این تضاد را همان گونه که مولایش علی علیهالسلام گفته حل میکند. بدین گونه که افرادی را اجیر میکند تا آذوقه و بار سفر طولانیاش را برایش حمل کنند. و تمامی انفاقها، اطعامها، احسانها تحمل سختیها و سعی در حوائج مؤمنان و اصلاح ذات البینها و…، همان زاد و توشههایی است که دیگران برای تو حمل میکنند و آن جا که توان رفتنت نیست و آذوقهات ته کشید، به تو میسپارند تا ادامه راهی را که باید تا قرب خدا (7) با درد و رنج بروی، بپیمایی.
برای زهد زهرا علیهاالسلام همین بس که به راحتی از دنیا میگذرد و برای رسیدن به قرب خدا از سر تمامی هستی خود برمیخیزد و برای رسیدن به خوبیها- همان که به ما رشد میدهد- از خوشیها میگذرد که: “لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون”. (8) .
برای زهد زهرا علیهاالسلام از کجا بگوییم. از خانه سادهاش و یا از مهریه (9) و جهیزیه (10) اندکش و یا از بخشش لباس عروسی (11) و گلوبند با برکتش، همان گلوبندی که گرسنهای را سیر کرد و برهنهای را پوشاند و فقیری را بی نیاز ساخت و بندهای را آزاد کرد و سرانجام دوباره به نزد صاحبش بازگشت تا باز هم به جریان افتد و خیرات و برکات ادامه یابد. (12)
زندگی سخت زهرا علیهاالسلام گواه صادقی بر زهد اوست. علی علیهالسلام آن جا که برای درس گرفتن و عبرت دیگران از سختیهای زهرا علیهاالسلام در خانه میگوید، این گونه توضیح میدهد:
“او آن قدر از چاه آب کشید که اثر آن بر سینهاش باقی ماند و آن قدر با آسیاب آرد کرد که دستهایش پینه بست و آن قدر خانه را رفت و روب میکرد که پیراهنش غبارآلود میگشت و آن قدر آتش زیر دیگ روشن میکرد که لباسش سیاه میشد… این کارهای دشوار به او آسیب فراوان وارد میکرد. (13).
و آن گاه که تصمیم گرفت از پدرش خادمهای بخواهد، وقتی در اطراف پدرش جماعتی را دید، منصرف شد و برگشت و خدا به وسیله رسول صلی الله علیهو آله تسبیحات را برای او هدیه فرستاد و زهرا علیهاالسلام از این هدیه الهی آن چنان مسرور گشت که سه بار فرمود: “رضیت عن الله و رسوله”. (14) سلمان میگوید: روزی به خانه زهرا علیهاالسلام وارد شدم. دیدم آن قدر دسته آسیاب را چرخانده که دسته آن خونی است. (15) .
زهرا علیهاالسلام بارها شکمش از گرسنگی به پشتش میچسبید و چشمهایش به گودی مینشست و حتی فرزندانش در مقابل چشمانش از شدت گرسنگی هم چون جوجهی کبوتر به خود میلرزیدند. (16)
حسن بصری میگوید: “لم یکن فی الامة ازهد و لا اعبد من فاطمة” (17) در امت پیامبر صلی الله علیهو آله، زاهدتر و عابدتر از زهرا علیهاالسلام نبوده است.
در زیارتنامه آن حضرت نیز آمده است: او نه تنها زاهد بود، بلکه بالاتر از آن با زهد همدم و مأنوس بود. “حلیة الورع والزهد”. (18) او به راستی بریده و منقطع از دنیا و فانی در ذات خدا بود و راستی که بتول زبینده اوست. (19)
رسول بر دخترش این شاگرد ویژه و صحابیه استثنایی خویش سخت میگیرد. چه او مسؤولیت خطیری در تاریخ آزادی و جهاد و انسانیت دارد. او حلقه واسطهای است که تسلسل ابراهیم تا محمد صلی الله علیه و آله را به حسین علیهالسلام تا منجی انتقامجوی نجاتبخش انتهای تاریخ پیوند میدهد، واسطة العقد نبوت و امامت. سلمان میگوید: “روزی دیدم زهرا علیهاالسلام برای خروج از خانه به خود پارچهای پشمی و کهنه پیچیده که دوازده جای آن وصله شده بود. من از شدت ناراحتی گریستم و گفتم: دختر کسری و قیصر در حریرند و دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله در چادر شبی پشمینه و کهنه، آن هم با این همه وصله.” آن گاه زهرا علیهاالسلام به نزد رسول صلی الله علیه و آله رفت و عرضه داشت: “پدر جان! سلمان از چادر پر وصله من در شگفت است، در حالی که به خدا سوگند پنج سال است که من در خانه علی به سر میبرم و از مال دنیا تنها پوست گوسفندی داریم که روزها شترمان را بر آن علوفه میخورانیم و شبها خود بر روی آن میخوابیم و بالش ما پوستی پر شده از لیف خرما است.” (20) این زهرا علیهاالسلام است که این گونه قاطع و صریح میگوید: “انی لا احب الدنیا”؛ (21) من دنیای “دنیاپرستان” را دوست ندارم.
و باز هم اوست که طنین فریادش هنوز از گلدستههای مسجد مدینه، آن جا که از سختیهای رسول صلی الله علیه و آله در دار دنیا میگوید، به گوش میرسد: “خداوند او را با رحمت و رأفت خویش به جوار ابدیش قبض روح نمود و از مشقت و رنج و درد این دنیا و تحمل وزر و وبال آن آسوده ساخت و مشمول رضوان و خشنودی خود نمود”. (22) .
آیا گوش شنوایی هست؟
عمران بن حصین میگوید: روزی از روزها پیامبر خدا صلی الله علیهو آله فرمود: آیا میل داری با هم از فاطمه دیدار کنیم؟ گفتم: بلی. آن گاه به همراه پیامبر صلی الله علیه و آله به سوی خانه فاطمه علیهاالسلام رفتیم. پیامبر صلی الله علیه و آله چون به درب خانه فاطمه علیهاالسلام رسید برای دخول اجازه خواست. فاطمه علیهاالسلام رخصت داد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آیا با کسی که همراه من است وارد شوم؟ فاطمه علیهاالسلام گفت: به خدا سوگند! لباس مناسبی برای پوشش ندارم. پیامبر صلی الله علیه و آله عبای مندرس خود را به او داد و فرمود: با آن سرت را بپوشان. آنگاه با هم به درون حجره شدیم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: دخترم چگونهای؟ گفت: درد میکشم و گرسنه هستم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: خشنود نیستی که بانوی بانوان جهان باشی؟
فرمود: پدر! مگر مریم دختر عمران بانوی بانوان نیست؟ پیامبرصلی الله علیه و آله فرمود: او بانوی بانوان عصر خود بود، اما تو بانوی بانوان تمامی زنانی و شوهرت در دنیا و آخرت بزرگ است. (23)
روزی رسول خدا صلی الله علیهو آله بر زهرا علیهاالسلام وارد شد و حالش را پرسید. جواب داد: حالم این گونه است که مینگرید، با عبایی زندگی میکنیم که نصف آن زیرانداز ماست و بر روی آن مینشینیم و نصف دیگر آن روانداز ماست که بر روی خود میکشیم.(24) .
در یکی از روزهای گرم، علی علیهالسلام داخل منزل شد و از زهرا علیهاالسلام غذایی خواست. زهرا علیهاالسلام جواب داد. “در خانه چیزی نداریم و من دو روز است که با بهانههای گوناگون فرزندانم -حسن و حسین- را به گونه ای سرگرم میکنم تا زیاد بی تابی نکنند”. (25) .
روزی دیگر فرزندان فاطمه علیهاالسلام همین که چشمشان به پیامبر صلی الله علیه و آله افتاد به سوی او شتافتند و پس از آن که روی دوش پیامبر صلی الله علیه و آله جای گرفتند، از رسول خدا صلی الله علیه و آله نانی برای خوردن خواستند. پیامبر در همان حال به فاطمه علیهاالسلام فرمود: دخترم به بچهها غذایی بده. زهرا علیهاالسلام گفت: در خانه ما چیزی جز برکت رسول خدا صلی الله علیه و آله وجود ندارد. (26) .
فاطمه علیهاالسلام در جای دیگر میگوید: “صبح کردیم در حالی که چیزی در خانه ما نبود تا رفع گرسنگی کنیم و در همه حال خدای را سپاس گزاریم”. (27) .
گاهی که پدرش وضعیت آنان را سؤال میکرد، میگفت: پدر جان! سه روز است که غذا نخورده ایم و فرزندانم حسن و حسین از شدت گرسنگی بی تاب شده و هم اکنون مانند جوجههای پر کنده از گرسنگی به خواب رفتهاند”. (28) .
او در کلامی دیگر به رسول خدا صلی الله علیه و آله میگوید: “ای رسول خدا! به خدا قسم در خانه علی پنج روز است که صبح کردم بدون غذا، و هیچ غذایی را در دهان نگذاشتهایم. نه گوسفندی داریم نه شتری، نه غذایی و نه آبی”. (29) روزی علی علیهالسلام فرمود: “فاطمه جان! آیا غذایی هست که بیاوری؟” پاسخ شنید: “سوگند به آن که حق تو را بزرگ شمرد! سه روز است که غذایی کافی در منزل نداریم و سهم خویش از همان مقدار ناچیز را به شما بخشیدم و خود گرسنگی را تحمل کردم.” (30) .
علی علیهالسلام میگوید: چرا به من خبر ندادی؟ زهرا علیهاالسلام میگوید: “رسول خدا مرا از این که چیزی از تو بخواهم نهی و به من سفارش کرد چیزی از پسر عمویت درخواست مکن. اگر چیزی برای تو آورد، بپذیر وگرنه تو درخواست چیزی نداشته باش”. (31)
و آن جا که رسول خدا صلی الله علیه و آله میدید علی علیهالسلام و فاطمه علیهاالسلام جز پوستی که شبها بر آن بخوابند و روزها با آن شتر خود را علف دهند، چیزی دیگر ندارند، به دخترش فرمود:
“دخترم! شکیبایی و تحمل داشته باش، زیرا موسی بن عمران ده سال با همسرش زندگی کرد و جز یک قطعه عبای قطوانی فرشی نداشتند”. (32)
از همه اینها که بگذریم فرق نکردن وضعیت زندگی زهرا علیهاالسلام در قبل و بعد از بخشش فدک به او، بهترین گواه زهد اوست.
به راستی زهرا علیهاالسلام آینه تمام نمای زهد است و هرگز بر کسی شکایت نبرد و خدا را شاکر بود و اگر به رسول صلی الله علیه و آله میگفت، برای تحمل دادن به زنان رسول بود، چنان که دیگران و امروز ما نیز در نظر است.
“السلام علیها یوم ولدت و یوم استشهدک و یوم تبعث حیا”.
پینوشت:
(1) همان که حافظ میگوید: غلام همت آنم که زیر چرخ کبود- ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است.
(2) علی علیهالسلام میفرماید: “الزهد بین کلمتین من القرآن. قال الله تعالی: “لکیلا تأسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما اتاکم” و من لم ییأس علی الماضی و لم یفرح بالآتی فقد اخذ الزهد بطرفیه”؛ زهد در دو جمله قرآن خلاصه شده: “برای این که تأسف نخورید بر آن چه از شما فوت میشود، و شاد نگردید به آن چه به شما میدهند”، هر کس بر گذشته اندوه نخورد و برای آینده شادمان نشود، بر هر دو جانب زهد دست یافته است.
(3) توبه، 38.
(4) بحارالانوار، ج 42، ص 152.
(5) “انا لله و انا الیه راجعون، الی ربک الرجعی، الیه المصیر”،…
(6) “آه من قلة الزاد و طول الطریق”؛ آه از دوری راه و کمی توشه؛ نهج البلاغه، حکمت 77.
(7) “یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه”؛ انشقاق، 6.
(8) آل عمران، 92.
(9) در کتاب الکافی، ج 5، ص 377، به نقل از ائمه علیهمالسلام مقدار آن را 30 درهم ذکر میکند و در کشف الغمة، ج 1، ص 349، به نقل از انس از مناقب خوارزمی، مبلغ آن را 400 مثقال نقره و در ص 355، 400 درهم نقره ذکر میکند. که البته با توجه به سند و هم اینکه نقل کافی اضبط و دقیقتر است، نقل کافی مورد پذیرش است. شایان ذکر است که هر درهم نقره، 6/ 12 نخود یعنی حدود نیم مثقال است. (نخود 24: 1 مثقال).
(10) بحارالانوار، ج 43، ص 94؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 352؛ احقاق الحق، ج 10، ص 369. علامه اربلی نقل میکند که وقتی رسول صلی الله علیه و آله چشمش به جهیزه اندک فاطمه علیهاالسلام افتاد اشک از دیدگانش جاری شد. آنگاه سر به سوی آسمان بلند کرد و فرمود: “اللهم بارک لاهل بیت جل انیتهم الخزف”؛ خدایا! این زندگی را برای خاندانی که بیشتر ظرفهاشان گلی است مبارک گردان؛ کشف الغمة، ج 1، ص 359.
(11) نزهة المجالس، ص 28.
(12) بحارالانوار، ج 43، ص 172؛ اهل البیت، ص 139.
(13) بحارالانوار، ج 43، ص 82 “… فاصابها من ذلک ضرر شدید”.
(14) بحارالانوار، ج 43، ص 83؛ سنن ابی داود، ج 2، ص 334.
(15) بحارالانوار، ج 43، ص 28.
(16) بحارالانوار، ج 35، ص 240 و ج 43، ص 72.
(17) مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 341؛ ربیع الابرار، ج 2، ص 104.
(18) مفاتیح الجنان، زیارتنامه فاطمه علیهاالسلام.
(19) بحارالانوار، ج 43، ص 15.
(20) بحارالانوار، ج 43، ص 88.
(21) الغدیر، ج 2، ص 318. مقصود از دنیا در این کلام زهرا علیهاالسلام دنیای وصفی است نه اسمی. به عبارت دیگر مقصود تعلقهای دنیاست وگرنه خود دنیای خاکی که محل نزول ملائکه و انبیا و متجر اولیاء الله و مسجد احباء الله است و به هر حال مشتی سنگ و خاک بیش نیست. به بیان ساده تر فرق است بین این که “دنیا” غایت انسان باشد یا ظرف عمل انسان.
(22) “قبضه الله الیه قبض رأفة و اختیار و رغبة و ایثار فمحمد من تعب هذه الدار فی راحة قد حف بالملائکة الابرار و رضوان الرب الغفار و مجاورة الملک الجبار” (سخنرانی زهرا علیهاالسلام در مسجد مدینه).
(23) مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 323؛ بحارالانوار، ج 43، ص 37 و ج 39، ص 278 و ج 37، ص 68.
(24) “حالنا کما تری فی کساء نصفه تحتنا و نصفه فوقنا”.
(25) بحارالانوار، ج 41، ص 257 “ما عندنا شی ء و اننی منذ یومین اعلل الحسن والحسین”.
(26) بحارالانوار، ج 25، ص 252 “ما فی بیتی شی ء الا برکة رسول الله”.
(27) “اصبحنا و لیس فی بیتنا شی ء یذوقه ذائقتی و انا لنحمد الله تعالی”.
(28) “یا ابه ان لنا ثلاثا ما طعمنا طعاما و ان الحسن والحسین اضطربا علی من شدة الجوع ثم رقدا کانهما فرخان منتوفان”؛ بحارالانوار، ج 43، ص 72.
(29) “والله ما اصبح یا نبی الله فی بیت علی طعام و لا دخل بین شفتی طعام منذ خمس ولالنا ثاغیة و لا داغیة و لا اصبح فی بیته سفة”؛ احقاق الحق، ج 17، ص 23.
(30) “والذی عظم حقک ما کان عندنا منذ ثلاث الا شی ء اثرتک به”.
(31) “کان رسول الله نهانی ان اسألک شیئا فقال لا تسألی ابن عمک شیئا. ان جائک بشی ء عفوا والا فلا تسألیه”؛ بحارالانوار، ج 14، ص 197.
(32) “یا بنیه اصبری فان موسی بن عمران اقام مع امرائة عشر سنین مالهما فراش الا عباءة قطوانیة”؛ کشف الغمة، ج 2، ص 78. (عبای قطوانیه: ای بیضاء کثیر الحمل، یعنی پارچه سفیدی که پرز آن زیاد است).